فیلم Winner به تازگی براساس داستانی واقعی منتشر شده است. فیلم مذکور اثری بیوگرافی-کمدی درباره ریلیتی وینر است که امیلیا جونز این نقش را بازی میکند.
ریلیتی وینر (Reality Winner) دختری جوان بوده که سندی بسیار محرمانه از سازمان امنیت ملی آمریکا را برای رسانهای آمریکایی ارسال کرد. این سند دخالت روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا (دونالد ترامپ – هیلاری کلینتون) را تأیید میکرد. در نهایت ریلیتی وینر به چندین سال حبس محکوم شد.
شناسنامه فیلم:
- نام فیلم: Winner (وینر)
- سال ساخت: ۲۰۲۴ میلادی (۱۴۰۳ هجری شمسی)
- ران تایم: ۱۰۳ دقیقه
- کارگردان: سوزانا فوگل
- نویسندگان: کری هاولی، سوزانا فوگل
- بازیگران: امیلیا جونز (ریلیتی وینر)، کاترین نیوتون (بریتنی وینر)، زک گالیفیناکیس (ران وینر)، کانی بریتن (بیلی وینر)، دنی رامیرز (آندره)
- آهنگساز: هیثر مکینتاش
- مدیر فیلمبرداری: استیو یدلین
- تدوینگر: ژوزف کرینگز
- طراح لباس: آناستازیا مگوتاس
- انتخاب بازیگران: دیانا بریجیدی
سهخطی: یک جوان باهوش از تگزاس در حالی که در نیروی هوایی ایالات متحده خدمت و به عنوان یک پیمانکار NSA کار میکرد؛ اخلاقیات و وجدانش به چالش کشیده میشود.
فیلم Winner فیلمی بیوگرافی-کمدی است که براساس مقالهای تحت عنوان Who is Reality Winner? (رئالیتی وینر کیست؟) به قلم کری هاولی ساخته شده است و زندگی این شخصیت را از کودکی تا سال ۲۰۲۱ (آزادی از زندان) نمایش میدهد. بهتر است پیش از اینکه به بررسی این اثر سینمایی بپردازیم؛ مقدمهای در باب رئالیتی وینر (Reality Winner) و همچنین مروری به زندگی این شخصیت پر سروصدای سیاسی داشته باشیم.
رئالیتی وینر در سال ۱۹۹۱ میلادی در تگزاس آمریکا چشم به جهان گشود. رئالیتی همانند نامِ عجیبش، شخصیت متمایزی هم داشت و بخشی از این موضوع الهامگرفته از پدرش بود. در زمان ۱۰ سالگی رئالیتی، ۱۱ سپتامبر رخ داد و ماجراهای درگیری مستقیم آمریکا با خاورمیانه (عراق و افغانستان) آغاز شد. رئالیتی در پی این قضایا کنجکاو شد که زبان عربی را بیاموزد تا بتواند انگیزهها و جهانبینی عاملان این اتفاق را بهتر درک کند. به دنبال این اتفاقات و اشغال افغانستان توسط آمریکا – که به صدر اخبار تبدیل شده بود- رئالیتی زبانهای فارسی، پشتو و دری را به طور کامل آموخت. وی پس از به پایان رساندن مدرسه، به دلیل تسلط بالایش بر روی زبان فارسی پشتو و دری (که زبانِ افغانها بوده و هست) و علاقمندی و کنجکاویاش نسبت به سیاست، در سال ۲۰۱۰ وارد نیروی هوایی ارتش ایالات متحده آمریکا شد و به عنوان مترجم در مدت ۶ سال تا سال ۲۰۱۶ میلادی مشغول به کار شد! رئالیتی در این مدت حتی توانست به پاس هوش و استعدادش، مدال افتخاری را هم از طرف ارتش دریافت کند. البته حتی در دوره خدمت در ارتش، او همواره نگاهی کاملاََ معترض به سیستم آمریکا داشت و حتی شایعاتی وجود دارد که ادعا دارند رئالیتی بارها انزجار خودش را از کاخ سفید به نزدیکانش اعلام کرده بوده است! او در طی مدت خدمت بارها قصد داشت به خاورمیانه سفر کند و از نزدیک نظارهگر ماجرا باشد اما چنین فرصتی هرگز نصیبش نشد.
پس از خروج از ارتش به عنوان مترجمی باتجربه، او در یک شرکت نیمه دولتی (Pluribus International Corporation) متصل به NSA (سازمان امنیت ملّی) مشغول به کار شد. او در آنجا به دلیل تجربه خوبش در ارتش و همچنین تسلط کاملش به زبان فارسی، مسئول ترجمه اسنادِ مرتبط با برنامههای هواوفضای ایران بود! در همان سالِ فعالیت او در این شرکت، انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا مابین هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ برگزار شد که در نهایت همانطور که میدانید ترامپ به عنوان ۴۵امین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا انتخاب شد. در همان زمان، شایعاتی مبنی بر دخالت روسیه در این انتخابات در رسانهها مطرح شد و به خبری بسیار مهم در سطح رسانههای این کشور بدل شد. در چنین شرایطی رئالیتی -به دلیل نفوذش در سیستم- میتوانست به اطلاعات بسیار محرمانه (Top Secret) درباره روسیه و دخالتش در انتخابات آمریکا دست پیدا کند. او این فرصت را غنیمت شمرد و با فرستادن این اسرار به رسانۀ The Intercept سعی کرد مردم را از پشت پردۀ این اتفاقات آگاه سازد و به صورت مستقیم با نظام آمریکا -که در حال لاپوشانی این اتفاق بود- مقابله کند!
در پی این افشاگری، در تاریخ ۳ ژوئن ۲۰۱۷ مأموران FBI به خانه او آمدند و او را به جرم اقدام علیه امنیت ملّی ایالات متحده آمریکا و فاشسازی اطلاعات محرمانۀ NSA دستگیر کردند. علیرغم تلاشهای به کار گرفته شده برای آزادی او، رئالیتی وینر به مدت ۵ سال و ۳ ماه به زندان محکوم شد. وی در نهایت در سال ۲۰۲۱ میلادی به صورت مشروط آزاد شد.
در طی این سالها بحثهای متعددی درباره ریلیتی وینر و اقدام او مطرح شده است و طبیعتا هالیوود هم این موضوع پر سروصدا به راحتی نمیگذرد! در سال گذشته فیلمی تحت عنوان Reality (2023) اکران شد. کارگردانی آن فیلم به عهده تینا سَتِر بود و سیدنی سوئینی بازی خوبی در نقش ریلیتی وینر ارائه کرد. Reality (2023) فیلمی تک لوکیشن بود که به همان ساعتِ دستگیری ریلیتی وینر توسط مأموران FBI پرداخت و از نظر فنّی فیلم باکیفیت و خوبی هم بود.
حال و در سال ۲۰۲۴ میلادی، فیلمی تحت عنوان Winner به کارگردانی سوزانا فوگل و نقش آفرینی امیلیا جونز – در نقش ریلیتی وینر- منتشر شده است و در ادامه به نقد و بررسی موارد مختلف این اثر خواهم پرداخت.
یکی از بزرگترین برگ برندههای فیلم «وینر»، هنرپیشه نقش اول آن یعنی امیلیا جونز است. امیلیا جونز با فیلم محبوب CODA (2021) توانست در سن ۱۹ سالگی نام خودش را مطرح کند و حتی نامزد جایزه بَفتا هم شد. امیلیا جونز در همان فیلم نشان داد که استعداد خوبی در بازیگری دارد. او در این اثر (Winner) هم نقش آفرینی بسیار خوبی ارائه میدهد و یکی از بزرگترین نقاط قوت فیلم محسوب میشود. شاید اگر بازیگر دیگری به جای امیلیا جونز بود؛ بیننده نمیتوانست ارتباط خوبی با کاراکتر اصلی و همچنین فیلم برقرار کند چرا که فیلمنامه اثر دارای ضعف است. در کل امیلیا جونز اگر کمی قدر خودش را بهتر بداند قطعا میتواند به زودی به یک ستاره هالیوود تبدیل شود. او در این فیلم باری دیگر این نکته را اثبات میکند که مهارت خوبی در بازیگری دارد.
فیلم «وینر» ضرباهنگی نسبتا بالا دارد و فیلمساز سعی دارد این ضرباهنگ بالا را با کمدی ترکیب کند. چنین ترکیبی بارها در طول آثار متعدد هالیوودی به نمایش درآمده است. فیلمساز با چنین لحنی میتواند به صورت راحتتر و کمدردسرتری انتقادات سیاسی خود را مطرح کند. برای مثال در فیلم Don’t Look Up (2021) هم از چنین لحنِ کمدی با ضرباهنگ بالا استفاده شده بود تا آدام مککی بتواند انتقادات سیاسی و اجتماعی مهم خود را در این قالب و به صورت کمدردسرتری ارائه کند. «وینر» موفق شده است پیامهای سیاسی خود را به شکل قابل قبولی ارائه دهد و در همین حال کارگردان با استفاده از این ترفند مخاطب را تا انتهای فیلم سرگرم نگه میدارد.
اما مشکلی در فیلمنامه وجود دارد که نمیگذارد «وینر» به اثری باکیفیت بالا تبدیل شود. سازندگان فیلم سعی دارند بالانسی مابین پیام سیاسی فیلم، درام فیلم و کمدی آن ایجاد کنند اما در حقیقت در این زمینه عملکرد خوبی نداشتهاند. فیلم در دقایق متعددی از فضای سیاسی دور میشود و توفیقی هم ندارد. لحظات فراوانی وجود دارد که به ارتباط میان ریلیتی وینر و خانوادهاش (پدر، مادر و خواهر، هر یک به صورت جداگانه)، دوست پسرش و همکارش میپردازد اما ارتباط قدرتمندی ساخته نمیشود. فیلم «وینر» قصد دارد داستانِ زندگی ریلیتی وینر را به عنوان دختری باهوش و متمایز که قصد دارد برعلیه نظمِ غیرانسانی موجود در آمریکا (از جمله اشغال اشتباه عراق، کشتار و ویرانی صدها هزار انسان در خاورمیانه، نژادپرستی فراوان افراد حاضر در آمریکا و …) معرفی کند و در همین حال تبعات تصمیمات خارج از عُرف او را به نمایش بکشد. فیلمساز به درستی سعی دارد با نمایش زندگی چند انسان عادی که درگیر یک زندگی منطبق بر سیستم و روزمره هستند (مثل دوست پسرش آندره، خواهرش بریتنی و همکارش) این تبعات را به شکلی ملموس ارائه کند. اما شخصیتهای مکمل فیلم همگی پرداختی سطحی دارند و این نکته برای چنین فیلمی به هیچ وجه قابل دفاع نیست چرا که هم وقت قابل توجهی صرف همین روابط کرده است و هم مضمونی ارائه میکند که لازم به ساختِ شخصیتها دارد.
شایسته است که از کار خوب طراح لباس و آهنگساز فیلم صحبت کنم. طراح لباس توانسته است علاوه براینکه جلوه بصری فیلم را ارتقا بدهد؛ به ساخت کاراکتر ریلیتی (امیلیا جونز) به عنوان جوان/نوجوانی معترض کم کند. همچنین موسیقی متن هیثر مکینتاش خوب درآمده است و کاملا به ساخت فضای صحنههای مختلف در طول فیلم کمک میکند.
پیشتر هم اشارهای به مضمون فیلم «وینر» داشتم. «وینر» زندگی دختری متمایز را به تصویر میکشد که جهانبینی خاصی داشته و همواره به نظام و سیستم آمریکا در حوزههای مختلف معترض بوده است. البته اعتراض از کودکی مربوط به سیاست نبود. در همان سکانس افتتاحیه میبینیم که او اسارت سگها و در قفس کردن آنها را برنمیتابد و آنها را آزاد میکند! در ادامۀ داستان، ۱۱ سپتامبر رقم میخورد و با تاثیر از جهانبینی پدرش، زبانهای فارسی، پشتو و دری را میآموزد و وارد عرصۀ سیاسی و ارتش ایالات متحده آمریکا میشود. او در آنجا دچار عذاب وجدان نسبی میشود چرا که جلوی چشمانش میبیند که اطلاعاتی که او به نیروی هوایی آمریکا میدهد باعث کشتن انسانها (هر چند مجرم) در افغانستان میشود. او همواره به دنبال فرصتی برای حضور در خاورمیانه (افغانستان و پاکستان) برای کمک به آوارگان و بیچارگان است. اصلا یکی از انگیزههای مهم او برای حضور ۶ ساله در ارتش هم همین بود. اما در نهایت پس از استعفا از ارتش، متوجه میشود که فریب تبلیغات دروغین ارتش ایالات متحده را خورده و اصلا سابقه کاری او در ارتش نمیتواند به او در این زمینه کمک خاصی کند! این موضوع محرّک دیگری برای حرکت نهایی ریلیتی میشود که دلش را بیش از پیش از سیستم آمریکا پر میکند.
او در نهایت وارد سازمان نیمه دولتی متصل به سازمان امنیّت ملی آمریکا میشود و در همان زمان بحبحۀ انتخابات آمریکا هم هست و بسیاری از رسانهها در حال کار کردن خبری مبنی بر دست داشتن روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا هستند! ریلیتی پس از مرگ پدرش، این فرصت را غنیمت میشمرد و سعی میکند با افشاگری اسناد بسیار محرمانه (Top Secret) در این زمینه آرزوی همیشگی خودش را به واقعیت تبدیل کند.
فیلم «وینر» تا حدّ خوبی به حقیقت هم پایبند است و احتمالا متوجه شدید که بیوگرافی ریلیتی وینر در این فیلم، فرق چندانی با بیوگرافی حقیقی این شخص ندارد و این هم یکی از نقاط قوت اثر تلقی میشود. همچنین فیلم به خوبی از همان ابتدا نهال بدبینی ریلیتی نسبت به کاخ سفید را میکارد و در طول فیلم به این نهال، آب و غذا میرساند تا در نهایت بتواند حرکت نهایی ریلیتی را برای بیننده قابل درک کند.
فیلم «وینر» مصائب افشاگری و حرکت ضد سیستمی را هم در پایانِ اثر نمایش میدهد. اگرچه پایان بندی اثر به دلیل ضعفهای فیلمنامه، تأثیری ژرف روی بیننده نمیگذارد؛ اما مطرح کردن این موضوعات در سطحی متوسط هم در سالی که اکثر آثار حتی ارزش تماشا ندارند خالی از لطف نیست.
ریلیتی وینر به ۵ سال حبس محکوم میشود و در زندان سختیهای فراوان و حتی شکنجههای غیرقانونی (قضیه دیزل تراپی: Diesel Therapy) به او وارد میکنند. در همین حین که او بدترین روزهای عمرش را به خاطر مبارزه با سیستم میگذراند؛ الکس بهترین زندگی را برای خودش دست و پا میکند. همان فردی که ریلیتی او را در نوجوانی به خاطر رؤیای مبارزه با سیستم ترک کرد! همچنین میبینیم که همکار الکس که چشمانش را بر روی رفتارهای غیرانسانی ارتش آمریکا بست اکنون بچهدار شده و ظاهرا زندگی خوبی را در حال سپری کردن است.
نکته تأثیرگذار پایانی این است که در حالی که ریلیتی تقاص سنگینی بابت این افشاگری داد -زیرا این موضوع را حقّ مردم میدانست که از پشت پرده نظام و داستان انتخاباتی آگاه شوند و حقیقت را بدانند- و ۵ سال از جوانیاش در زندان تلف شد (بماند که او در تمام عمرش سختتر از دیگران زندگی میکرد چرا که نمیتوانست با چنین رفتارهایی غیرانسانی کنار بیاید) در نهایت افشاگری او به سرعت در بین انبوهی از اخبار گوناگون به دست فراموشی سپرده شد و به قول او «فقط دولت بود که این کار او را از یاد نبرد!» حتی در نهایت با توجه به این مدرک چیز خاصی اثبات نشد چرا که این سند فقط نشان میداد روسیه تلاش کرده که سیستمهای انتخاباتی آمریکا را هک کند و توانسته به اطلاعات محدود برخی از افراد دست پیدا کند؛ اما تاثیرگذاری این هک در نتایج انتخاباتی را به هیچ وجه تأیید نمیکرد.
در انتها، نقد و بررسی این فیلم را با مونولوگ قابل تأمل پایانیِ کاراکتر اصلی به پایان میرسانم:
«پس آیا از این کارا پشیمونم؟! بیخیال! فکر کردید واقعا قراره جوابشو بدم؟! حتی از نظر قانونی هم اجازشو ندارم! ولی این رو {با اطمینان} میگم که اگه کسی هیچوقت ریسک نکنه تا اوضاع رو تغییر بده؛ پس هیچی هیچوقت عوض نمیشه! و آیا اونجوری بهتره؟ شما پاسخ بدید!»
نمره نویسنده به فیلم: ۷ از ۱۰
source