سری بازی کالاف دیوتی را میتوان یکی از شناختهشدهترین آثار سرگرمی تاریخ خواند. فرنچایزی که در هر جای دنیا طرفداران پر و پا قرصی دارد و شاید تنها گزینه مناسب برای طرفداران شوترهای رقابتی باشد. کمتر کسی فکر میکرد که زمانی یک شوتر جنگ جهانی دوم از سوی سازندگان سابق مدال افتخار به چنین جایگاهی برسد. این بازی هم همانند ما تغییرات زیادی به خود دیده، رشد کرده، ضربه خورده و پس از مدتها با قدرت برگشته است و میخواهد دوران خوش گذشته را زنده کند. در مطلب نقد و بررسی بازی Call of Duty Black Ops 6 به جوانب مختلف اثر از جمله کمپین، مولتیپلیر و زامبی میپردازیم و خواهیم دید که پس از دو بازی متوسط و تا حدی ناامیدکننده، بالاخره اکتیویژن توانسته بازی درخور و باکیفیت بسازد که ارزش تجربه را دارد.
سری بازی بلک آپس همانند مدرن وارفر، آن طلسم پرداختن به جنگ جهانی را شکست و این بار داستانهای متفاوتی را از سوی سازندگان شنیدیم. سازندگان این سری ترجیح دادند تا فیلمهای جنگی مشهور را تقلید کنند و به دورههای تاریخی مهمی بپردازند. همین تغییر رویه باعث شد تا بلک آپس 1 به یکی از پرفروشترین آثار سرگرمی تاریخ تبدیل شود و یک زیربنا برای بازیهای آتی ایجاد کند. تقریباً اکثر بازیهای بعدی از فرمول موفق Black Ops 1 پیروی کردند، اما سبک داستانسرایی آرام تغییر پیدا کرد. بازی Black Ops 6 مثل یک گیمر کارکشته و قدیمی میماند که گاهی نوستالژی گذشته سراغش میآید و دوست دارد در گذشته سیر کند، اما باز هم عطش ایدههای جدید دارد و میخواهد ببیند که ظرفیت مدیوم ویدیوگیم تا چه حد است. این باعث شده تا همچنان مراحل آشنایی در دل کالاف دیوتی بلک آپس 6 ببینیم و جدا از آن، ایدههای تازهای دنبال شود که نمونه مشابه آنها در این فرنچایز دیده نشده است. نقد بازی Call of Duty Black Ops 6 به چند قسمت تقسیم شده که ابتدا به کمپین داستانی خواهیم پرداخت و در ادامه وارد بخشهای رقابتی خواهیم شد.
کمپین بازی Call of Duty Black Ops 6
اکتیویژن با انتشار بازی Call of Duty Modern Warfare در سال 2019، زیربنای تازهای برای این مجموعه بنا کرد. کمپین داستانی تا حدی به حاشیه رفت تا بخش پولساز این مجموعه همان مولتیپلیر و بعدها وارزون اهمیت پیدا کنند. نتیجه آن بود که استودیوهای تحت مالکیت اکتیویژن، هیچگاه از تمام ظرفیت موجود برای ارائه یک داستان فوقالعاده استفاده نکردند و بیشتر تمرکز روی طراحی اسکین و المانهای پولساز گذاشته شد. این روند در بازی Modern Warfare III به اوج رسید و عملاً یکی از ضعیفترین داستانهای این سری را مشاهده کردیم. طوری که حتی کوتاه بودن کمپین در مراسم گیم اواردز نیز مسخره شد. استودیو تریآرچ این بار طراحی بخش داستانی را به Raven Software سپرده و با همکاری آنها، همان روندی که در بازی Black Ops Cold War شکل گرفت را ادامه داد. شخصیتهای مشهور این سری از جمله وودز و آدلدر برگشتهاند تا در کنار چند کاراکتر جدید، مأموریتی مخفی را در جریان جنگ خلیج دنبال کنند.
کمپین داستانی ترجیح داده تا به روند اخیر این فرنچایز و همان دادن آزادی عمل به بازیکننده احترام بگذارد. یک سری از مراحل به شما اجازه میدهند که سبک نبرد خودتان را پیاده کنید، دیگر لازم نیست حتماً یکروند خطی را دنبال کنید. این تکنیک در بازی مدرن وارفر 3 مربوط به سال گذشته به کار رفت و خوب از آب درنیامد؛ اما این بار تریآرچ فرمول مناسب را پیدا کرده است. دو مرحله بسیار ویژه طراحی شدهاند که سبک متفاوتی با آنچه از کالاف دیوتی انتظار دارید به نمایش میگذارند. یکی از مراحل شما را به یک گرد همآیی سیاسی با حضور بیل کلینتون، رئیسجمهور سابق ایالاتمتحده میبرد و این بار شما باید دور از چشم محافظان ویژه به جاسوسی بپردازید و قرار نیست دست به تفنگ ببرید. مأموریتی که ابتدا ما را یاد بازی هیتمن میاندازد و سپس گرم میگیرد و به همان شوتر نظامی تبدیل میشود که انتظارش را میکشیم. مأموریت حمله به کازینو نیز در نوع خود بسیار جالب طراحی شده است. در این مرحله شما نقش هر چهار کاراکتر را ایفا میکنید و باید با مخفیکاری به قلب کازینو بزنید و حتی دقایقی هم ورق بازی کنید. البته که با تکنیکهای جاسوسی، حریف را خیلی راحت شکست میدهید، اما چنین سبک روایتی برای این مجموعه که سالهاست از نوآوری دوری میکند، تازه و قابلتوجه است.
هسته اصلی داستان بازی Call of Duty Black Ops 6 در دوره جنگ خلیج میگذارد. دورهای که صدام حسین به کویت حمله کرده و ائتلافی علیه او شکل میگیرد. ایالاتمتحده در نهایت با بهانه پیدا شدن سلاحهای کشتارجمعی و بیولوژیکی در عراق به خاک این کشور حمله میکند. نویسندگان بازی سعی کردهاند تا از اتفاقات واقعی دوری کنند و بلکه یک داستان تخیلی بسازند. در واقع شما در قلب جنگ خلیج به شکلی که انتظار دارید قرار نمیگیرید و بلکه به آرامی متوجه میشوید که یک ارگان نظامی مخفی وجود دارد که میخواهد امنیت ایالاتمتحده را به خطر بیندازد. نویسندگان ترجیح دادهاند تا از ساختار داستان فیلمهای جاسوسی اخیر پیروی کنند. گروهی از مأموران خبره در سیآیای پس از انجام عملیاتی در عراق تعلیق میشوند. آنها اما تحمل چنین تصمیمی را ندارند و به بلغارستان و یک مقر مخفی مربوط به دوران جنگ سرد سفر میکنند و مقر عملیات تازهای پدید میآورند. آنها در عراق با نیروهای ویژهای متعلق به یک سازمان مخفی به نام Pantheon درگیر شدهاند و میخواهند ببینید که آنها چه افرادی هستند و چه اهدافی دارند. داستان از لحاظ منطقی چندان جالب پیش نمیرود و هیچگاه آنچنان که باید پر و با نمیگیرد. در واقع انگار به هوش مصنوعی گفتهاید که در مورد یک گروهک نظامی مخفی که معلوم نیست هزینههایش از کجا تامین میشود و در دل سازمان سیا مهره دارد و میخواهد جهان را منفجر کند، داستانی بنویسید، نتیجهاش همین خواهد بود.
گروه متشکل از مأموران خبره سازمان سیا در نهایت متوجه میشوند که سازمان پانتئون یک سلاح بیولوژیکی بسیار خطرناک تولید کرده که میتواند انسانها را به جان هم بیندازد و تبدیل به زامبی کند. آنها دست به کار میشوند و سعی میکنند تا جلوی پانتئون را بگیرند. یکی از نکات جالب، بازگشت به مقر اصلی در بلغارستان پس از انجام هر مأموریت است. میتوانید با پول به دست آمده در مرحله قبلی، مقر را ارتقاء دهید و یک سری Perkها برای سلاح و شخصیت اصلی فعال کنید. برای نمونه میزان خون کاراکتر اصلی را بیشتر کنید یا اینکه دقت تفنگ را بالا ببرید که مثل بازیهای نقشآفرینی طراحی شده است. کاراکترها در این مقر، قدم بعدی خود را پایهریزی میکنند و سپس میتوانید مرحله بعدی را شروع کنید. نکته جالب در مورد ساختار مراحل این است که تقریباً هرکدام سبک خاص خودش را دارد. انگار که اکتیویژن خواسته تا مراحل مهم بازیهای کالاف دیوتی را گلچین کند و به این شکل سعی کند تا از تکرار فرار کند. به عبارت دیگر، استودیو Raven Software بیشتر به فرم و ساختار توجه کرده و برای هر مرحله یک لول دیزاین متفاوت را امتحان کرده است. مثلاً دو مرحله به شکل جاسوسی پیش میروند، یکی از مراحل به سبک بخش زامبی طراحی شده است و به درون شخصیت اصلی داستان میپردازد. در یکی از مراحل حتی به ذهن دشمن اصلی بازی سفر میکنیم و با گذشته او آشنا میشویم. یکی از مراحل که در عراق جریان دارد هم اجازه میدهد مثل وارزون سوار بر نفربر جنگی به نقاط مختلف و مقرهای عراقیها رفت و آنها را پاکسازی کرد. اکتیویژن سعی کرده تا یک سری از مراحل، بازیکنان را برای دیگر بخشها مانند زامبی، وارزون و مولتی پلیر آماده کند و در عین حال داستان را هم پیش ببرد.
یکی از مهمترین تغییرات که باید حتماً در نقد بازی Call of Duty Black Ops 6 به آن اشاره کرد، سیستم حرکت همهجانبه است. بازی اجازه میدهد تا کاراکتر اصلی را در تمامی جهات حرکت داد و همچنین مثل بازی مکس پین شیرجه زد و همزمان دشمن را به رگبار بست. این شیرجه زدن البته قابلیت تازهای برای طرفداران کالاف دیوتی نیست، اما این بار به خوبی پیاده شده و حس خوبی در حین نبرد میدهد. برای نمونه پشت سنگر گیر افتادهاید و میخواهید خودتان را نجات دهید، کافی است به سمت چپ یا راست یا هر جهتی که میخواهید بپرید و از رگبار گلوله دشمن در امان بمانید. این سیستم باعث شده تا بتوان سبک گیمپلی متفاوتی را اجرا کرد. مأموریتهای مخفیکاری با چنین سیستم حرکت بسیار جذاب دنبال میشوند و آزادی عمل بیشتری به گیمر داده میشود.
اکتیویژن برعکس بازیهای قبلی، هیچ ابایی از ریسک کردن ندارد. در واقع تمام آنچه از یک کالاف دیوتی انتظار دارید را در دل خود گنجانده است. در مأموریتی در دل صحرا با نیروهای صدام حسین میجنگید و به یاد مدرن وارفر از جتهای جنگی برای بمباران آنها استفاده میکنید. جالبتر از آن، ماشینهای کنترلی اضافه شدهاند که با هدایت آنها به سمت دشمن، میتوانید یکباره چند نفر را به هوا بفرستید، یا اینکه از چاقو استفاده کنید و آن را به سمت دشمن پرتاب کنید تا بی سر و صدا دخلش آورده شود. بلک آپس 6، گزینههای زیادی روی میز قرار میدهد و شما هم میتوانید بسته به سلیقه و مهارت خود از آنها استفاده کنید. داستان بازی Black Ops 6 با پیدا کردن یک آزمایشگاه ساخت سلاحهای بیولوژیک دنبال میشود. اینجاست که کاراکتر بیجان و کمحرف ما به گذشته میرود و بالاخره با او آشنا میشویم. لول دیزان این مرحله در فرنچایز کالاف دیوتی بیسابقه است و بیشتر طعم و بوی بازیهایی مانند Control و بایوشاک را میدهد. جایی که باید در ساختمان آزمایشگاه به دنبال پیدا کردن یک سری کارتهای ورود گشت و در عین حال با زامبیهایی جنگید که البته حاصل توهم شخصیت اصلی است. بدون شک این مرحله در ذهن طرفداران باقی خواهد ماند و البته باید خاطرنشان کرد که لول دیزاین، چندان حرف تازهای برای گفتن ندارد و در بازیهای زیادی به کار رفته، اما برای اولین بار است که چنین ایدههایی در سری بازی Call of Duty به کار میروند. البته دوست داشتم خطاب به اکتیویژن بگویم که زمانی مدرن وارفر 1، شوترهای نظامی را متحول کرد و حالا چه نیازی داری که هر مرحله را بر اساس یک بازی مشهور طراحی کنی؟ کمپین داستانی در واقع مروری است بر آثار موفق چند سال اخیر و به نظر میرسد که استودیوهای اکتیویژن، بیشتر تمایل به ساخت بازیهای متفاوت دارند تا یک شوتر اول شخص نظامی جدی.
هرچقدر استودیو Raven در طراحی مراحل و فرم کمپین خوب عمل کرده از لحاظ روایی و محتوایی ضعیف عمل کرده است. شخصیت اصلی بازی که کیس (Case) نام دارد، در تمامی صحنهها ساکت است. طراحی این کاراکتر ما را یاد بازیهای نقشآفرینی همانند اسکایریم میاندازد و این برای یک بازی اکشن شوتر اول شخص سینمایی که حضور پررنگ یک شخصیت اصلی اهمیت دارد، نقطه ضعف بهحساب میآید. در نتیجه سازنده مجبور شده تا در یکی از مراحل به گذشته شخصیت اصلی بپردازد، اما او همچنان یک عنصر تابع و کنشپذیر و تا حدی منفعل است و در طی داستان نیز رشد خاصی پیدا نمیکند. شاید ستاره این داستان، دشمن اصلی باشد که برای خودش اهدافی دارد و همچنین ضعفهایی و حداقل میتوان او را یک کاراکتر پویا خواند. هرچند نویسندگان بازی به نظر فکر کردهاند که تنها پرداختن به گذشته یک کاراکتر برای شخصیتپردازی کافی است و دیگر لازم نیست رابطهی گرمی میان کاراکترها شکل گیرد و آنها با همدیگر رشد پیدا کنند. برای نمونه کاراکتر زن عضو گروه که سواتی دوماس نام دارد و یک قاتل حرفهای است، مثل یک ابزار داستانسرایی به کار میرود و هر زمان که لازم باشد یکباره ظاهر میشود و چند دیالوگ میگوید و پیرنگ را جلو میبرد. این باعث شده تا در پایان داستان، چندان رابطهای میان او و کاراکتر اصلی شکل نگیرد. به عبارتی انگار اعضای گروه برای خودشان دارند برنامه میچینند و شما هم مثل یک عنصر منفعل و کنشپذیر، هر آنچه آنها میگویید را اجرا میکنید. این یکی از مشکلات داستانسرایی در ویدیوگیم است که نویسندگان فکر میکنند میتوان یک داستان را مثل قطعه پازل کنار هم چید و هر طور شده با کاراکترها برخورد کرد.
تغییر سبک مأموریتهای بازی بلک آپس 6 هر چند جلوی تکراری از لحاظی فرمیک را گرفته، اما به پیوستاری مضامین اصلی ضربه زده است. در یک مرحله دنبال جاسوسی هستید و در مرحله بعدی در قلب عراق میخواهید کاخ صدام حسین را پایین میآورید و این دو مرحله را تنها یک تار مو به هم پیوند زدهاند. جدا از آن، اکتیویژن سعی کرده تا بزدلی خود را در روایت داستانهای نظامی به اوج برساند. در واقع صحبت از جنگ خلیج است، اما هیچگاه وارد جزئیات نمیشویم. اکتیویژن سعی کرده تا با سوءاستفاده از این جنگ، بازی خود را تبلیغ کند و در عین حال هیچ استفاده درست و منطقی از آن نکند. شما در واقع علیه گروهی میجنگید که متشکل از آمریکاییها است و این تلاشی برای سیاستزدایی از یک شوتر نظامی است که اخیراً توسط ناشران زیادی دنبال میشود. داستانهایی کاملاً ساختگی که رابطه آنها با واقعیت قطع است، بدون شک جذابیت خاطی ندارند. داستان بلک آپس 6 انگار که با واقعیت و ذات بشری بیگانه است. دشمنان صرفاً یک سری مدلهای سهبعدی هستند که باید آنها را کشت، برعکس بازیهایی مانند The Last of Us 2 که دشمنانش هم برای خودشان داستانی دارند. در نهایت این پیشرفت فناوری باعث شده تا روند روایت داستان آنقدر سرعت بگیرد که دیگر وارد جزئیات نشویم. صرفاً یک پلن مو به مو اجرا شود و دیگر مهم نیست در این مرحله، چه رابطهای میان کاراکترها برقرار میشود و چه. برای نمونه در مرحلهای که وسط صحرا قرار داریم، کاراکترها مثل حالت وارزون بیجان و بیهدف هستند و تا پایان مرحله، هیچ تغییری در آنها ایجاد نمیشود. حس میکنم صحبت بوردیار در مورد دنیای مدرن اینجا باید نقل شود، او میگفت که به درجهای از کُندی نیازمندیم تا رخدادها، مستحکم یا متراکم شوند و تاریخ را شکل دهند.
مسئله دیگر در داستان آن است که اهداف گروه مخفی پانتئون نیز کاملاً نامشخص است و وقتی هدف آنها هم مشخص میشود، قانعکننده نیست. اکتیویژن ترجیح داده تا یک سری صحنههای سینمایی زرق و برقدار هزینهبردار بسازد تا اینکه واقعاً یک روایت جامع و پیوسته ارائه کند. در حالی که طراحی مراحل از لحاظ فرمیک قابل توجه است، اما اکتیویژن به دلیل آنکه دیگر کمپین اولویت اصلی آنها است، اجازه نمیدهد که مراحل پر و با بگیرند. در تمامی مأموریتها میدیدم که یک سری صحنهها میتوانست خیلی بهتر طراحی شود. در مرحله پایانی و زمانی که باید از مقر خود دفاع کنید، یکی از سادهترین طراحی آرنا یا محیط نبرد را میبینیم که در نوع خود قابلقبول نیست. سازنده به نظر میرسد که نمیخواسته تمام ظرفیت خودش را نشان دهد. در ادامه میبینیم که یک صحنه سینمایی بسیار پر جزئیات و اکشن مربوط به پرواز هلیکوپتر طراحی شده که مطمئنم بودجه زیادی هم صرف آن شده است، آن لحظه با خودم گفتم که چرا چنین بودجهای صرف همچنین صحنه چند دقیقه پیش نشده است؟ جایی که حتی صدمه خوردن یکی از کاراکترها هم هیچ اهمیتی برای من نداشت و آنقدر رابطه میان شخصیتها ضعیف بود که اگر همهی آنها میمردند، پشیزی برای من ارزش نداشت. در داستانی سرایی هالیوودی میگویند که رابطه میان مخاطب و کاراکتر مهم است و باید بین آنها همدلی ایجاد شود، نویسندگان Call of Duty Black Ops 6 حتی این نکته اساسی را هم در دل یکی از هالیوودیترین بازیهای ممکن، خوب از آب درنیاوردهاند.
در پایان بخش کمپین مطلب نقد بازی Call of Duty Black Ops 6 باید بار دیگر به فرم کمپین اشاره کنم. اکتیویژن در طی کمپین داستانی هشت، نه ساعته، امکان استفاده از اکثر سلاحهای بازی را فراهم میکند. همچنین تعداد گلولهها نیز آنقدر زیاد نیست که کل مرحله را با تفنگ خودتان تمام کنید. به طور مداوم باید سلاحهای تازهای را تست کنید و این تنوع فرمیک خاصی به بازی بخشیده است. طراحی فنی کمپین نیز قابل تحسین است و قطعات موسیقی جذابی متشکل از راک و متال در حین نبردها به کار میروند که هیجان خاصی میبخشند. استفاده از ساختار رسیدن به باسفایت در پایان مرحله نیز روند مراحل را مهیج کرده است. افزودن قلاب برای پریدن به این طرف و آن طرف نقشه مشابه بازی Halo Infinite باعث شده تا باسفایتها جالبتر شوند و اینطور نباشد که صرفاً روی دشمن رگبار ببندید و آنها بمیرند. در پایان فکر میکنم کمپین بازی بلک آپس 6 از لحاظ لول دیزان و فرم عالی بود، اما سازنده چندان زحمتی برای روایت یک داستان منسجم و معرفی درست کاراکترهای جدید نکشیده بود و یک جدایش بین فرم و محتوا پیش آمد که در نهایت باعث شد تا روند داستان را خیلی سریع فراموش کند، اما همچنان به ساختار مراحل و زیرکی طراح فکر کنم. اکتیویژن میتوانست بین این مراحل یک ارتباط منطقی ایجاد کند و مهمتر از همه، اجازههای دهد المانهای هر مرحله در مرحله بعدی ادامه یابد و رشد پیدا کند. نمیتوانید در یک مرحله به گیمر اجازه دهید از قلاب یا Grapple Hook استفاده کند و در مرحله بعدی انگار که یک شخصیت اصلی دیگر را کنترل میکنیم. مکانیکهای مختلف بازی باید همراه با داستان رشد پیدا کنند.
زامبی و مولتی پلیر بازی Call of Duty Black Ops 6
در بخش بعدی مطلب بررسی و نقد بازی Call of Duty Black Ops 6 لازم است به جذابترین قسمت اثر اشاره کرد. مدت زیادی است که مولتیپلیر یا حالت چندنفره به اولویت اصلی سری بازی کالاف دیوتی تبدیل شده است. فرمت پشتیبانی فصلی از مولتی پلیر و افزودن محتوای جدید مانند نقشه و اپراتور و پوسته برای تفنگها به طور پیوسته باعث شده تا این اثر به یک لایو سرویس تبدیل شود که یک سال طرفداران را سرگرم میکند و سپس کنار گذاشته میشود تا بازی بعدی بیاید و دوباره همین روند را تکرار کند. هر چند در نبود یک رقیب، تنها گزینه باکیفیت همین کالاف دیوتی است و بازیهای دیگر مانند بتلفیلد خیلی سریع از گردانه رقابت خارج شدند. اکتیویژن امسال سعی کرده برعکس بازی Modern Warfare III، نقشهها یا مپهای تازهای طراحی کند تا بالاخره یک قدم رو به جلو بردارد. مهمترین تغییر که در قسمت قبلی هم به آن اشاره کردیم، حرکت همهجانبه یا Omnimovement است که روند بازی را حسابی تغییر داده است. پریدن مثل شخصیت مکس پین، حس جالبی دارد و عنصر درگیری را در دل بازی تقویت کرده است. کالاف دیوتی زمانی جذاب است که گیمرها خیلی سریع با هم درگیر شوند، بمیرند و دوباره بلای جان هم شوند. عنصر سرعت در بازی جدید تقویت شده و بازیکنانی که بتوانند سریعتر در تمامی جهات حرکت کنند و کاراکتر خود را بهتر حرکت دهند، یک قدم از بقیه جلوتر خواهند بود. آزادی عمل 360 درجه در بخش مولتیپلیر خودش را بهخوبی نشان میدهد و پریدن به عقب و جلوگیری از رگبار دشمن، حس فوقالعادهای دارد. هر چند کشتن افرادی که حرکات آکروباتیک استفاده میکنند، ساده است و هر چه جلو میروید و لول شما افزایش مییابد، نقش Omnimovement کمرنگتر میشود. حرکات همهجانبه در تمامی جهات هم به یک ابزار تبدیل میشود که میتوان در موقع درست از آن استفاده کرد.
مهمترین نکته در طراحی بخش مولتی پلیر، گانپلی و نحوه تیراندازی است. گانپلی بازی بسیار لذتبخش است و عنصر سرگرمی را قبل از واقعیت قرار داده که در بازی جدید کاملاً جواب میدهد. نحوه کار با تفنگها نسبت به بازیهای قبلی بهتر شده است، کاراکتر بهطور خودکار با محیط درگیر میشود و مثلاً در گوشهها و سنگرها بدون فشردن دکمه خاصی، زاویه تفنگ تغییر مییابد و میتوان دشمن را غافلگیر کرد. یکی از نکات ویژه طراحی منوهای اصلی است. آن طراحی منو پیچیده و شلوغ بازی مدرن وارفر جایش را به یک طراحی بهتر داده است. چیدن لودآوت برای نمونه بهتر شده است و همان حس بازیهای قدیمی، برگشته است. طراحهای رابط کاربری چند بازی قبلی از اکتیویژن جدا شدهاند و خوشبختانه یک طراحی بهینهتر میبینیم. هر چند باز هم ایراداتی وجود دارد و گشتن در منو اصلی آنقدر که باید ساده نیست. مثلاً بستن صدای اعضای همتیمی که روی اعصاب هستند، گیجکننده است. در طراحی یک رابط کاربری باید کاربر در سه مرحله به هدفش برسد. بسیاری از اوقات باید داخل یک منو شد و سپس از آن منو به منو دیگری رفت و دوباره وارد منو دیگری شد. با گنجاندن بتل پس و تمرکز بیشتر روی فروشگاه از فصل اول، منو بازی شلوغتر هم خواهد شد که این خبر خوبی برای طرفداران قدیمی نیست.
طراحی تفنگهای بازی کالاف دیوتی بلک آپس 6 بهینه و سرگرمکننده است. مسلسل جنگی یا همان تفنگ اصلی، قدرت قابل توجهی دارد و میتوان با یک سری تغییرات و افزودن آیتمهای اضافه، آن را تبدیل به غول کرد. مسلسلهای سبک یا SMG نیز قدرت زیادی در مپهای کوچک دارند و به طور کل طراحی سلاحها طوری است که حس قدرت را منتقل کنند که فلسفه درستی برای کالاف دیوتی است. روند بازی جدید طوری است که حتی ضعیفترین بازیکنان هم بتوانند از آن لذت ببرند و بکشند و امتیاز کسب کنند. برعکس بازیهای رقابتی دیگر مانند کانتراسترایک که تنها یک یا دو نفر در تیم سرگرم میشوند و بقیه تنها پیش میروند تا بمیرند. در عین حال بازیکنان خبره هم میتوانند به خوبی مهارت خود را نشان دهند. کار با تکتیرانداز کار سادهای نیست و هر کسی نمیتواند با این تفنگ امتیاز بگیرد. البته طراحی این سلاح نسبت به مدرن وارفر 3 بهتر شده است و کار با آن بسیار لذتبخش است. بازیهای قدیمی کالاف دیوتی جدیت بیشتری به تفنگها و روند کلی میدادند و بهنوعی خشونت را تقدیس میکردند. بلک آپس 6 تاحدی توانسته آن حس و حال قدیمی را برگرداند، اما اولویت اصلیاش فان بودن و سرگرمکننده بودن است و میخواهد همهی بازیکنان لذت ببرند و تجربهای متعادل داشته باشند. در عین حال بازی به دنبال کاویدن و نقد شوترهای اول شخص نیست و میخواهد همهی افرد با سلیقههای مختلف را راضی نگه دارد.
طراحی نقشههای بخش مولتی پلیر بازی Call of Duty Black Ops 6 به نظرم میتوانست بهتر باشد. استودیو Treyarch همیشه نقشههای بهیادماندنی و جذابی طراحی کرده است. این بار نمیتوان این گفته را در مورد تمامی نقشهها تکرار کرد. هر چند که طراحی مپها از لحاظ فنی و المانهای لول دیزان قابل قبول هستند، اما آن عصر بهیادماندنی بودن را از دست دادهاند. طوری که نمیتوان رابطهای عمیق با آنها ایجاد کرد. برای نمونه بارها دیدم که بازیکنان ترجیح دادند تا یک نقشه دیگر انتخاب شود و از قرار گرفتن در مپ Red Card جلوگیری کردند. البته با بازگشت نقشه خاطرهانگیز نوک تاون، تنوع مپها بهتر شد. نقشهها طوری طراحی شدهاند که بازیکنانی با سبکهای مختلف بتوانند کیل بگیرند و لذت ببرند. اگر اسنایپر به دست میگیرید، بخش مناسبی از نقشه در اختیار شماست. یک سری تونل در هر نقشه طراحی شده تا افرادی که جلو میروند و راش میدهند هم بتوانند لذت ببرند. تنوع خوبی در نقشهها دیده میشود و چند تایی نیز حسابی خوب طراحی شدهاند و همان فلسفهای که بلک آپس 6 میخواهد پیاده کند را ارائه میدهند. اینکه بازیکننده بتواند در نقشه تا میتواند حرکت کند و دشمنان را در گوشه و کنار با سرعت زیادی بکشد و هیجانزده شود و دوباره برای رسیدن به دشمن و هدف تلاش کند. در عین حال عمق طراحی استراتژیک یک سری نقشهها میز Sunsonic قابل توجه است و مثلاً میتوان دروازه آشیانه هواپیما را بست و نقاط رخنه دشمن را گرفت و سپس کمپ کرد و منتظر حمله دشمن ماند. هر چند کمپ کردن در این بازی به سادگی قابل شکست است. نارنجکها میتوانند حسابی دشمن را زمینگیر کنند و همچنین Scorestreak نیز کاربرد بیشتری در این بازی دارد که باعث شده تا میدان جنگ تبدیل به یک جهنم کامل شود. مثلاً واچداگ هیلو که همان هلیکوپتر بازیهای قبلی است، این بار میتوان مکان دشمن را لو دهد که کمک زیادی به تیم کند. البته پایین انداختن این بالگرد ویژه کار سختی نیست و چند خشاب کافی است تا حریف را از اسکوراستریک دریغ کرد. جالب است که با وجود شلوغ بودن میدان نبرد، باز هم دوست دارید بروید و در قلب این جهنم قرار بگیرید، روند بازی فوقالعاده سرگرمکننده و هیجانانگیز است.
امسال شاهد یک ایده جدید در مرود پرک (Perk) هستیم و چند کلاس ویژه مانند ریکان و اینفورسر اضافه شدهاند که سبک بازی شما در میدان نبرد را تعیین میکنند. هر چند که بسیاری از پرکها تعریف کردند، اما چندان ایدهی تازهای در آنها ندیدم و فکر میکنم که تریآرچ میتوانست بهتر عمل کند. یک سری از پرکها قدرت زیادی دارند که سازنده هم قول داده آنها را نرف کند و قدرتشان را کاهش دهد. بازگشت سیستم پرستیژ و همچنین چالشهای بلک آپس نیز در نوع خود قابل توجه است و به طور کل اکثر خواستههای طرفداران قدیمی بلک آپس پاسخ داده شدهاند. میتوان پختگی اکتیویژن در طراحی میدانهای نبرد و حالتهای مختلف مولتیپلیر را در بازی بلک آپس 6 دید و سالها تجربه در این بازی جدید خودش را نشان داده است. همین باعث شده تا بازیهای دیگری مانند XDefiant توان رقابت مستقیم با کالاف دیوتی را نداشته باشند و سخت است که یک استودیو جدید بتواند رقیب این بازی شود. هر چند فکر میکنم طراحی اپراتورها میتوانست بهتر باشد و اکثر شخصیتها ظاهر دلچسبی ندارند و خصوصاً اسکین جالبی هم برای آنها طراحی نشده است. آپدیتهای فصلی میتواند بخش اپراتورها را دگرگون کند و رنگ و لعاب بهتری به آن ببخشد. تنوع خوبی در مودها یا حالتهای مولتی پلیر هم وجود دارد. این مودها شاید برای گیمر تکراری باشند، اما حسابی صیقل یافتهاند و تجربه بهتری نسبت به بازیهای قبلی ارائه میدهند. یک سری حالتهای تیمی مانند Payback و Headquarter و Control آنقدر روند سریع و مهیجی پیدا کردهاند که شخصاً دوست داشتم بیشتر آنها را تجربه کنم تا حالتهای قدیمی مانند Search and Destroy. بخش مولتی پلیر برای هر سلیقهای یک مود باکیفیت در آستین دارد که با افزودن نقشههای جدید و بهتر، مطمئنم جذابتر هم خواهند شد. مشکلی که به چشمم آمد، سیستم امتیازدهی در حالتهایی بود که کشتن حریف، هدف اصلی نیست. برای نمونه در Headquarter، کشتن حریف امتیاز بیشتری دارد و برای نمونه اگر شما در خدمت تیم باشید، جایگاه پایینی در جدول دریافت میکنید. چندان به مفاهیم بازی تیمی و فردی توجه نشده و بیشتر بازیکنان تنها به میزان کیل فکر میکنند.
با گذر از بخش مولتی پلیر، لازم است در مورد بخش زامبی بازی Call of Duty Black Ops 6 صحبت کرد. استودیو تریآرچ فرمولهای مختلفی برای حالت زامبی در طی سالهای اخیر امتحان کرده است. این بار پس از مدرن وارفر 3 به همان فرمول قدیمی برگشته است. شما باید در نقشههایی تقریباً وسیع و آزاد در مقابل امواج مختلف دشمن مبارزه کنید. طراحی این مود طوری است که هم طرفداران قدیمی و هم جدید از آن لذت ببرند. سیستم حرکت همهجانبه و همچنین جلیقه ضدگلوله و پرکهای مربوط به زامبی به بهبود روند بازی کمک زیادی کردهاند. کشتن زامبیها این بار سختتر شده و تنوع دشمنان بسیار خوبی را میبینیم. بعضی از دشمنان حسابی میتوانند شما را به چالش بکشند و مهمتر از همه شما را بترسانند. طراحی دشمنان طوری است که شما را مجبور میکنند از تمامی ابزارهای ممکن استفاده کنید و تنها به تفنگ بسنده نکنید. اکثر قابلیتهای مهم بخش زامبی برگشتهاند و استودیو تریآرچ رفته و بهترین ویژگیهای بخش زامبی بازیهای قبلی را گلچین کرده و آنها را صیقل داده است. میدانم که طرفداران زامبی چند سالی است از تغییرات این مود رضایت ندارند. اما طراحی سیستم پیشروی یا پراگرشن عالی، تنوع دشمنان و سطح دشواری این مود و البته ایستراگهای جذاب داخل نقشه باعث شدهاند تا با یکی از بهترین مودهای زامبی از زمان بازی Black Ops 3 روبهرو هستیم. استودیو تریآرچ فرصت این را دارد که بخش زامبی را بهتر هم کند.
طراحی نقشههای زامبی در نوع خود خاطرهانگیز است. تریآرچ طراحی این مپها را بهتر از حالت مولتیپلیر انجام داده است. گزینههای زیادی داخل نقشه در اختیار شماست و مثل میتوان با زیپلاین از یک ساختمان به ساختمان دیگر رفت و از دست زامبیها فرار کرد. روند بخش زامبی هیچگاه از ریتم نمیافتد و شما باید مداوم حرکت کنید، به مکانهای جدید سر بزنید، سلاحهای مختلف را به کار ببرید و با زامبیهای جدید بجنگید. ضربآهنگ این بخش به آرامی تندتر میشود و سطح مهارت شما کاملا به چالش کشیده میشود. شاید تنها نکته منفی، نیاز به داشتن یک گروه از بازیکنان است که همدیگر را بفهمند و بدانند چه کار کنند. این تعامل گروهی در حالت مولتیپلیر بهتر برقرار میشود و حتی اگر طرف را نشناسید و با او صحبت هم نکنید، باز هم میدانید که چه کار کنید و به کجا بروید. در بخش زامبی باید تعامل همزمان وجود داشته باشد و با همدیگر به طور مداوم صحبت کرد و به هم دستور داد. در غیر این صورت سخت است که به راندهای آخر رسید. به طور کل تجربه بخش زامبی Black Ops 6 برای من لذتبخش و پر هرج و مرج بود و اگرچه آن جدیت بازیهای قبلی را نداشت، اما باز هم از پیدا کردن ایستراگها و کشتن انواع و اقسام زامبیها و تعامل با دوستان لذت بردم، طوری که دوست دارم همچنان به آن بخش برگردم و همراه بقیه اوقات خوشی را تجربه کنم. اگر دنبال سرگرمی خالص هستید، بدون شک زامبی میتواند نقطهی آغاز خوبی باشد.
در پایان مطلب بررسی و نقد بازی Call of Duty Black Ops 6 باید بگویم که استودیو تریآرچ و ریون سافتور توانستهاند تمام نقاط قوت سری بازی کالاف دیوتی را حفظ کنند و آنها حسابی صیقل دهند. تجربه زامبی و مولتی پلیر هیجانانگیز و سریع است و ضربآهنگ آن ضربان قلب شما را به اوج خواهد رساند. در عین حال ایدههای تازهای امتحان شده و سازندگان از ریسک کردن نهراسیدهاند. هر چند فکر میکنم چنددستگی بین مودهای مختلف وجود دارد و در عین حال که میتوان از نقاط قوت بازی ساعتها تعریف و تمجید کرد، برعکس میتوان از نقاط ضعف هم گفت؛ اما این جلوی لذت بردن شما را نخواهد گرفت. فکر میکنم که پس از سالها با یک کالاف دیوتی روبهرو هستیم که حداقل شالوده محکمی دارد و به قولهایی که به طرفدارانش داده است، وفادار مانده است. هر چند اکتیویژن همچنان از روایت یک داستان منسجم و تازه فرار میکند و ترجیح میدهد تا بودجه و مهارت بازیسازهایش را خرج بخش پولساز مولتیپلیر کند.
source