جاه‌طلبی که بعنوان یک منبع انگیزشی قدرتمند برای افراد عمل می‌کند تا به فراتر از محدودیت‌های درک شده‌شان سوق یابند، اگر بصورت افسارگسیخته باشد، تبدیل به لقلقه‌ای در ذهن انسان می‌شود که عواقب مخربی در پی دارد. زمانیکه پیگیری اهداف شخصی هر وسیله‌ای را توجیه کند، آنگاه ممکن است با توسل به روش‌های غیراخلاقی، اصول عرف انسانی در راه دستیابی به آرزوها ذبح شوند. کسب نفوذ و قدرت، اغلب هدف نهایی جاه‌طلبی است. جذابیتش در پتانسیلی نهفته است که در شکل‌دهی به جهان اطراف فرد مطابق با خواسته‌های او و در اعمال نفوذ بر دیگران دارد. نفوذ و قدرت در حالیکه می‌تواند برای خیر عمومی به کار گرفته شود، همچنین می‌تواند فاسدکننده و مخرب ارزش‌های اولیه‌ی کسانی باشد که از آن برخوردارند. این ماهیت مست‌کننده،‌ اغلب افراد را به وسواس در حفظ و گسترش حوزه‌ی تحت‌تأثیرشان سوق می‌دهد تا چرخه‌ای معیوب از فریبکاری و کنترل‌گری را بوجود بیاورد. زمانیکه افراد کورکورانه بر تحقق اهداف خود اصرار می‌کنند، ممکن است چشم‌انداز پیامدهای بعدی را از دست بدهند و برای دستیابی به آن‌ هدف‌ها به اقدامات افراطی رو بیاورند. این انگیزه وسواسی که قضاوت را متأثر می‌کند، توانایی فرد را برای همدلی با دیگران مختل کرده و منجر به رفتارهای ویرانگر می‌شود.

نیاز اجبارگونه به قدرت و تأییدشدن، عمیقاً در وجود انسان ریشه دارد. برای برخی، تعقیب قدرت به وسیله‌ای برای جبران ناامنی‌های شخصی یا کمبود عزت نفس تبدیل می‌شود. در این زمینه، قدرت به عنوان منبعی از تأیید و معیاری خارجی از ارزش و اهمیت فرد عمل می‌کند. با این حال، این وابستگی به تأیید خارجی، خطرناک است، زیرا افراد را در برابر نظرات و قضاوت‌های دیگران آسیب‌پذیر می‌کند. زمانی که قدرت و نفوذ آن‌ها تهدید می‌شود، ممکن است به اقدامات پرمخاطره برای حفظ موقعیت و احساس ارزشمندی خود متوسل شوند.

مفاهیم مذکور یعنی جاه طلبی، وسواس به کسب و حفظ قدرت و تأییدشدن، در بافت پیچیده‌ی طبیعت انسان درهم تنیده شده است. این نیروهای محرک در عین اینکه مسیر تاریخ را شکل داده‌ و افراد را به دستاوردهای بزرگ سوق داده‌اند، آن‌ها را به مسیرهای دهشتناکی هدایت کرده‌اند که مملو از معضلات اخلاقی و ویرانی شخصی است. این بررسی به عنوان مقدمه‌ای جهت تجزیه و تحلیل فیلم «The Critic» محصول سال ۲۰۲۴ انگلستان تهیه شده است که در ادامه با ‌تفصیل بیشتری به نقد آن می‌پردازیم:

فیلم «The Critic»، به کارگردانی «آناند تاکر» و فیلنامه‌نویسی «پاتریک ماربر» با اقتباس از رمان «Curtain Call» اثر آنتونی کوئین(با بازیگر معروف قرن بیستم فرق دارد)، کاوش بصری تأمل‌برانگیزی از جاه‌طلبی، قدرت و پیچیدگی‌های طبیعت انسان در دنیای تئاتر لندن دهه ۱۹۳۰ ارائه می‌دهد. این فیلم بر شخصیت «جیمی ارسکین» ، یک منتقد تئاتر ترسناک و بی‌رحم با نقش‌آفرینی «یان مک‌کلن» متمرکز است که تمایل سیری‌ناپذیر به جستجو و حفظ نفوذ و کنترل، او را محور بازی خطرناکی از فریبکاری و نیرنگ قرار می‌دهد. با پیشرفت روایت، خودمحوری «ارسکین» و نیاز اجبارگونه او به حفظ جایگاه، تأیید و در مرکزیت توجه قرارگرفتن، شدت می‌یابد.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا
استیون(داماد بروک): «پرتره‌تون دو جلسه دیگه کار داره، می‎تونید براش وقت خالی کنید؟» جیمی ارسکین: «واسه جاودانگی؟! همه اینکارو میکنن!»

زمانیکه «دیوید بروک» با هنرمندی «مارک استرانگ» پس از پدر فقیدش مالکیت جدید روزنامه «دیلی کرونیکل» را بر عهده می‌گیرد، «ارسکین» با سابقه‌ی بیش از چهار دهه نویسندگی در این روزنامه، موقعیت خود را در معرض تهدید می‌بیند. علیرغم درخواست مؤکد «دیوید بروک»، «ارسکین» از کاهش شدت انتقادات تند و عریانش‌ در نوشته‌های خود امتناع می‌کند که در نتیجه آن تنش بین این دو مرد بالا می‌گیرد.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا
جیمی ارسکین(در نقد نقش‌آفرینی نینا لند): «خانم نینا لندِ عشوه‌گر و جیغ‌زن، نقش ویکتوریا را مانند قاطر رم‌کرده اجرا می‌کند، دریغ از ذره‌ای متانت و ظرافت. بعد از سه ساعت طولانی ایشان مرحمت کرده و می‌میرد! اجرای صحنه‌ی مرگش شبیه یک کشتی هوایی است که بادش خالی می‌شود. »

تحت‌تأثیر تمایل خود برای حفظ موقعیت و نفوذش، «ارسکین» با تطمیع «نینا لند» با بازی «جما آرترتون»، بازیگر تئاتری که قریب به ده سال از گزند نوشته‌های او در امان نبوده است، برای «دیوید» نقشه‌ای شیطانی می‌چیند که سنگ‌بنای فریبکاری، نیرنگ، اخاذی و فجایای بعدی است؛ و همه‌ی طرف‌های درگیر را به تباهی می‌کشاند.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا
جیمی ارسکین: «یک منتقد تئاتر، بسبب قضاوتش هم مخوف است و هم منفور؛ ولی حقیقت الزامی است. یک منتقد باید سرد و تنها باشد، چراکه فقط بزرگان در یادها باقی می‌مانند»

در هسته خود، «The Critic» بررسی می‌کند که افراد تا چه حد حاضرند برای رسیدن به جاه‌طلبی‌هایشان پیش بروند و عواقب بالقوه‌ی عطش بی‌پایان به حفظ قدرت را بررسی می‌کند. کاوش فیلم با تم محیط صنعت نمایش و سرگرمی، به عنوان تفسیر تند و تیزی از ماهیت بی‌رحمانه چنین فرهنگی برداشت می‌شود و بینندگان را به تأمل در مورد پیامدهای اجتماعی چنین ساختاری دعوت می‌کند. روایت داستان به بررسی روانشناختی فریب و نیرنگ می‌پردازد و جنبه‌های تاریک انسان و پویایی پیچیده‌ی روابط شخصی و حرفه‌ای را در محیطی مسموم مورد توجه قرار می‌دهد. تمرکز داستان بر تئاتر، پیشینه‌ای غنی برای بررسی آن فراهم می‌کند، و ماهیت انحصاری و انزواطلبانه‌ی دنیای تئاتر به عنوان نماد کوچکی از جامعه را ترسیم می‌نماید.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا

عملکرد کارگردانی «آناند تاکر» در «The Critic» در بازسازی دقیق لندن دهه ۱۹۳۰ جای تحسین دارد و تسلط او بر مقوله‌ی سینمانوگرافی را نشان می‌دهد که منجر به تجربه‌ی بصری جذاب و غنی از  اتمسفر این شهر دارد. «تاکر» سعی دارد نه تنها زرق و برق و جذابیت دنیای تئاتر را تداعی ‌کند، بلکه به طور ماهرانه‌ای به واقعیت‌های تاریکی که در زیرلایه بیرونی پوسته‌ی درخشان آن در شهر لندن نهفته است، اشاره نماید.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا
ارسکین: «لابد یه آتویی از دیوید سراغ داری.» هیوموس(همکار قدیمی ارسکین): «بروک آدم خوبیه، این همه سال از زن مریضش نگهداری کرده، یارو یه فرشته‌س.» ارسکین: «هیچ‌کس فرشته نیست. همه‌ی آدما راز واسه پنهان کردن دارن. واسه اونو پیداش میکنم.»

تحت هدایت «آناند تاکر»، «The Critic» با موفقیت بینندگان را با تصویربرداری خیره‌کننده، طراحی تولید دقیق و لباس‌های با جزئیات فراوان، در دنیای مجلل دهه ۱۹۳۰ و فضای حاکم بر آن آشنا می‌کند. دستاوردهای زیبایی‌شناختی فیلم به عنوان مکمل مؤثری برای بررسی سیر جاه‌طلبی و اثرات متعاقبی که دارد، عمل می‌کند. لحن بصری فیلم، غم‌انگیز است و دوگانگی‌های فرهنگی آن دوره را منعکس می‌کند: یعنی تجمل‌گرایی در ظاهر و سرکوب اخلاقی در لایه‌های زیرین. «تاکر» از طریق همکاری با فیلمبردار «دیوید هیگز»، از نورپردازی مناسب، رنگ‌های معتدل و سایه‌های عمیق برای ایجاد یک محیط نوآر استفاده می‌کند که بر تنش نهفته در داستان تأکید می‌کند. دکورها، چه در فضای دودی صحنه‌ی تئاتر، چه دفاتر کم‌نور یا خانه‌های مجلل، گواهی بر توجه«تاکر» به جزئیات هستند و شاید هم با هدف تداعی‌ گسترش بصری دنیای درونی شخصیت‌ها عمل می‌کنند. صحنه‌های نمایش تئاتر، هم درگیرکننده هستند و هم عظمت اجرا و هم واقعیت‌های پشت صحنه را به تصویر می‌کشند.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا

بار هیجانی فیلم نیز بواسطه‌ی کارگردانی صحنه‌هایی مانند لحظات تأملات «ارسکین» یا پیشنهادات وسوسه‌انگیز به «نینا لند»، بیشتر می‌شود. «تاکر» از ملودرام کردن تعاملات اصلی بین کاراکترها خودداری می‌کند(البته دلیل ناخواسته‌ی دیگری هم هست که در ادامه توضیح خواهم داد) و در عوض به کلوزآپ‌های دقیق و زبان بدن متکی است تا جریان‌های زیرین و پیچیده‌ی عاطفی را نشان دهد. این ملاحظه‌ی کارگردان، به بینندگان اجازه می‌دهد تا بتوانند تنش را احساس کنند.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا
نینا لند: «نمی‌تونم اینکارو بکنم(فریب دیوید بروک).» ارسکین: «حرفه‌ای که توش مشغول به کاری، ظالمانه فقط به جوون‌ترها بها می‌ده، و گذر زمان در این پروسه بیرحمه. یا طوری که می‌خواد شکلت می‌ده و یا طردت می‌کنه.»

در حالی که کنترل «آناند تاکر» بر جلوه های بصری استادانه است، گام «The Critic» گاهی اوقات ناهترازی دارد. فیلم با ریتمی تند و جذاب آغاز می‌شود، زیرا روایتگر دنیای مسموم نقد ارسکین و بازی‌ با احساسات اوست. با این حال، بخش میانی روایت لنگ می‌زند و گرفتار خرده‌داستان‌های فرعی پرپیچ و خمی می‌شود که از اثر درگیرکنندگی داستان اصلی می‌کاهد. با وجود این، توانایی «تاکر» در مدیریت لحن، مخاطب را نسبتاً(و نه زیاد) درگیر نگه می‌دارد. فیلم بین تعلیق و لحظات تراژدی بدون احساس گسست در نوسان است. شوخ طبعی ظریف درحین نقدهای گزنده «ارسکین» در تضاد با غم و اندوه نهفته در ساختار شخصیتی او قرار می‌گیرد و به فیلم گستره‌ی احساسی وسیعی می‌بخشد. بزرگ‌ترین موفقیت «تاکر» در رویکرد شخصیت‌محور او نهفته است. «ایان مک‌کلن» اجرایی برجسته به عنوان جیمی ارسکین ارائه می‌دهد و مردی را به تصویر می‌کشد که زبان تیزش عمیقاً آسیب‌پذیری او را پنهان می‌کند.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا
نینا لند: «ده ساله که داری بهم توهین می‌کنی، دیگه وقتشه تموم بشه.» ارسکین: «اوه، پس بسلامتی می‌خوای بازنشست بشی؟!»

بطور کلی با وجود دستاوردهای زیبایی‌شناختی «The Critic»، به دلیل روایت پراکنده و بعضاً بی‌هدف و گام روایی نامنظم، از برداشت لذتبخش از مفهوم آن و نمایش بازیگران جلوگیری می‌کند و پتانسیل فیلم بعقیده نگارنده توسط فیلمنامه قربانی شده است. وعده اولیه‌ی سازندگان از یک تریلر روانشناختی، در طول داستان با طراحی بظاهر پیچیده‌ای که با هدف اضافه‌کردن لایه‌هایی از تعلیق ایجاد شده است و با پیشرفت داستان احمقانه‌‌ بنظر می‌رسد، زیرسؤال رفته است. تکیه بر پیچش‌های ساختگی از تأثیر کلی فیلم می‌کاهد و تعامل و همراهی بیننده را علیرغم بازی خوب دو کاراکتر اصلی، در سرنوشت شخصیت‌ها سخت می‌کند. گام نامنظم «The Critic»، روایتی که برای حفظ انسجام و حرکت در طول فیلم تلاش می‌کند را ناکام می‌گذارد. این مسئله‌ی مربوط به گام، توانایی روایت را برای ایجاد تنش و تعلیق مؤثر هم مختل می‌کند و پتانسیل آن را به عنوان یک تریلر روانشناختی تراز کاهش می‌دهد. رویکرد متمرکزتر به داستان‌گویی می‌توانست منجر به تجربه‌ی تماشای منسجم‌تری شود. فیلمنامه در توسعه کامل انگیزه‌های «ارسکین» نیز ناکام است. در حالی که سقوط اخلاقی او جذاب بنظر می‌رسد، اما روایت با اکتفا به یکسری مونولوگ‌ها و دیالوگها، اغلب پیچش‌های داستانی را بر توسعه شخصیت اولویت می‌دهد.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا
ارسکین: «روحم همچون کشتی‌ای در طوفان سیاه، غیرقابل کنترل و سرگردان است. »

در نتیجه، «ارسکین» شخصیتی تا حدودی رازآلود باقی می‌ماند و فاقد عمق و پیچیدگی لازم برای ارتباط کامل با مخاطب است. شخصیت‌های دیگر هم از همین ایراد رنج می‌برند، آنها توسعه نیافته‌اند و عمدتاً به عنوان ابزارهای داستانی عمل می‌کنند. «نینا لند» بعنوان کاراکتری مطیع و جویای تأیید، کاوش ظریف‌تری در قبال انگیزه‌ها و خواسته‌هایش می‌طلبید. با این حال، قوس شخصیت او کوتاه شده و در نهایت مورد بهره‌برداری مناسب قرار نگرفته است. چه برسد به کاراکترهای فرعی که اصلاً بود و نبودشان مخاطب را تکان نمی‌دهد! تمرکز فیلم بر دیدگاه‌های «ارسکین» و سخنان به‌اصطلاح پامنبری او اگرچه با صدای جذاب «مک‌کلین» شنیدنی است، اما فضای کمی برای توسعه‌ی شخصیت‌های فرعی باقی می‌گذارد و تأثیر آن‌ها را بر روایت کلی محدود می‌کند.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا
گراهام(همکار ارسکین): «بعید می‌دونم مخاطبامون با این کلماتی که نوشتی آشنا باشن.» ارسکین: «بعید می‌دونم مخاطبا اصلاً خوندن بلد باشن!»

از همه‌ی اینها گذشته، «The Critic» انگارکه دو نیمه‌ی بشدت متفاوت دارد، نیمه‌ی اول خیلی شبیه به درام‌های بیوگرافی است اما نیمه دوم تریلرهای فراموش‌شده‌ی دهه نود میلادی را تداعی می‌کند. این پارادوکس و عدم پیوستگی تنها بقیمت ایجاد تعلیق، بسیار آزاردهنده است. نیمه دوم فیلم یک ظرفیت بر باد رفته است. گام روایی کند می‌شود و طرحی که نیمه‌ی اول امیدوارکننده بود، شروع به آشفتگی می‌کند. در حالی که فیلم تلاش می‌کند به مضامین اخلاق، قدرت و تأثیر فسادانگیز شهرت بپردازد، این مضامین اغلب حس کم‌توسعگی و نقص را القا می‌کنند.

سه بازیگر اصلی داستان، فیلم را از تبدیل شدن به یک فاجعه‌ نجات داده‌اند. بازی «ایان مک‌کلن» در نقش «جیمی ارسکین»، بدون شک یکی از مثبت‌ترین جنبه‌های «The Critic» است. این بازیگر کهنه‌کار به کاراکتر خود، زیرکی و بی‌رحمی استادانه‌ای می‌بخشد که توجه بیننده را در طول فیلم جلب نگه می‌دارد. اجرای ظریف «مک‌کلن» عمق و پیچیدگی را به «ارسکین» می‌افزاید. کاراکتر رئیس‌گونه و بداخلاقی که «مک‌کلن» اجرا میکند، او را به یک چهره کاریزماتیک در فیلم تبدیل کرده و تضمین می‌کند که او حتی زمانیکه به طور فزاینده‌ای دست به اعمال جنایتکارانه می‌زند، همچنان یک شخصیت جذاب باقی می‌ماند.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا
نینا: «می‌رم به پلیس همه چی رو می‌گم.» ارسکین: «بسه دیگه! خوب فکر کن، تموم شده! » تینا: «وقتیکه به دیدار مرگ بریم، چی بهمون می‌گه؟!» ارسکین: «رستاخیزی در کار نیست! زندگی همینجاس، نه خدایی هست و نه عدالتی!»

جنبه‌ی عاطفی که «مک‌کلن» به نقش می‌آورد، تا جاییکه فیلمنامه اجازه دهد، سعی کرده فیلم را با اصالت و حس ارتباط‌پذیری غنی ‌کند تا نتیجه‌گیری قانع‌کننده‌ای از انگیزه‌ها و پیش‌زمینه‌ی شخصیتی «ارسکین» حاصل شود. از طرفی بازیگران نقش مکمل غیر از «مارک استرانگ» و «جما آرترتون» آنچنان چشمگیر نیستند. «آرترتون» در نقش «نینا لند»، عملکرد قابل قبولی را به عنوان یک ستاره تئاتر ارائه می‌دهد که در دام فریب و تطمیع «ارسکین» گرفتار می‌شود. «آرترتون» با مهارت بالایی آسیب‌پذیری و ضعف عزم شخصی کاراکتر خود را  به نمایش می‌گذارد و به او عمقی می‌بخشد که مکمل تصویرسازی «مک‌کلن» از «ارسکین» است.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا
ارسکین: «نوشته‌هام رو به دل نگیر. منتقدای دیگه هستن که تو رو فوق‌العاده می‌دونن، هر چند در حد من نیستن!» نینا: «من به اونا علاقه‌ای ندارم، نقدهای تورو دنبال می‌کنم. من بخاطر تو بازیگر شدم. تو به من شکل دادی.»

«آرترتون» تلاش کرده که در نقش «نینا» حسی از بلندپروازی و انفعال نسبت به آنرا را القا کند. شیمی بین «مک‌کلن» و «آرترتون» ملموس است، زیرا این دو بازیگر جریان پویایی ایجاد می‌کنند که داستان را به جلو می‌برد و لایه‌هایی از تنش و دسیسه را قدم به قدم به روایت اضافه می‌کنند. «مارک استرانگ» در نقش «دیوید بروک»، مالک روزنامه «دیلی کرونیکل»، بعنوان شخصیتی مقتدر و منطقی، اجرایی قابل‌قبول ارائه می‌دهد که در عین حال آسیب‌پذیری و تضاد درونی نقش او را به تصویر می‌کشد. اجرای احساسی «استرانگ» در حین مواجهه با ضربات روحی متعدد بخش‌های پایانی حضورش در داستان، بسیار باورپذیر و قابل تحسین است. چه حیف که فرصت و زمان زیادی به این کاراکتر جهت همراهی بیشتر مخاطب با او داده نمی‌شود و خروجش از خط داستان به قدر شایسته تأثیرگذار نیست.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا

از منظر روانشناختی فیلم «آناند تاکر» حرف‌هایی برای گفتن دارد.. «The Critic» روایتگر زمینه‌های روانشناختی است که ضمن هدایت شخصیت‌های آن، تجربیات آن‌ها را شکل می‌دهد. در حالی که روایت فیلم ممکن است همیشه از این مضامین به طور واضحی بهره‌برداری نکند، حضور این خصیصه‌ها دیدگاه ارزشمندی در مورد انگیزه‌ها و اقدامات کاراکتر‌ها ارائه می‌دهد. «جیمی ارسکین»، شخصیت اصلی فیلم، گرفتار استانداردهای سختگیرانه‌ای است که برای خود وضع کرده است. این خصیصه با تمرکز بیش از حد بر برآورده‌کردن معیارهای درونی سطح بالا و اجتناب از شکست به هر طریق ممکن، مشخص می‌شود. علاوه بر این، باورها و رفتارهای «ارسکین» جنبه‌هایی از استحقاق را نشان می‌دهد، بنحوی که وی معتقد است موقعیتش حتی به او حق کنترل سرنوشت دیگران را هم می‌دهد. البته این احتمال نیز وجود دارد که جبران افراطی باورش مبنی بر عدم کفایت و شرم از ابراز بخشی از هویت خود در جامعه‌ی ۱۹۳۰، رفتار خصمانه‌ی «ارسکین» بعنوان یک منتقد تئاتر (و بعدها شیاد و جنایتکار) را هدایت ‌کند و به روابط پرتنش او با دیگران دامن ‌زده ‌باشد. چراکه مثلاً بعد از شرب خمر و در حالت مستی به رفتارهای متحجرانه روی آورد و یا در صحنه‌ی دیگر در پاسخ به «نینا»، علت برخی رفتارهای خود را تحقیر و در معرض خطربودن می‌داند.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا
تام(دستیار ارسکین): «تو[با این کارات] مثل یه روانی‌ای که آرزوی مرگ داره.» ارسکین: «کسی که در ترس زندگی می‌کنه از شرم می‌میره.»

بی میلی «ارسکین» برای برقراری روابط رسمی و ترجیح او برای حفظ آن به میزان سطحی، به او کمک می‌کند تا از درد ناشی از طرد بالقوه یا افشای خود واقعی‌اش فرار کند. «نینا لند»، از باورهای مبنی بر نقص داشتن و عدم کفایت رنج می‌برد، که با احساس ناکافی یا پست بودن مشخص می‌شود. این خصیصه بر خودپنداره و تعاملات او با دیگران، به ویژه هنگام زیستن در دنیای رقابتی تئاتر، تأثیر گذاشته است. «نینا» همچنین جنبه‌هایی از محرومیت هیجانی را نشان می‌دهد، بعبارتی دیگر «نینا» مشتاق حمایت عاطفی و درکی است که همواره بقدر کافی دریافت نمی‌کند. مورد دیگر «نینا» این است که او درگیر تأییدطلبی است. در واقع تنها تأیید «ارسکین» است که به او حس رضایت در مورد کارش می‌دهد، حتی اگر تصنعی باشد.

نقد و بررسی فیلم The Critic | صحنه‌ی تئاتر جاه‌طلبی - گیمفا

«The Critic» فیلمی است که علیرغم خروجی نامأنوس، سعی بر آن بوده با دقت ساخته شود. این محصول ۲۰۲۴ درام روانشناختی، نقد اجتماعی و زیبایی‌شناسی دوره مربوطه را ترکیب می‌کند. در قلب آن، مطالعه شخصیتی «جیمی ارسکین»، یک منتقد تئاتر باهوش و بی‌رحم قرار دارد که باطن او از ناامنی‌ها و زخم‌های عاطفی عمیق پنهان شده است. «The Critic» پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم واقعاً عالی را داشت. با این حال، روایت ناقص آن بخصوص در نیمه‌ی دوم، نهایتاً بر اثرگذاری دغدغه‌ی سازندگان غلبه می‌کند. در حالی که سبک بصری فیلم بی‌تردید چشمگیر است، ضعف‌های روایی و شخصیت‌های کم‌توسعه از رسیدن آن به پتانسیل کامل خود جلوگیری می‌کنند. در نتیجه، ساخته‌ی «آناند تاکر» مانند ملغمه‌ای از خروجی‌های خوب و بد است. این فیلم یک جلوه‌ی بصری و طرح داستانی خیره‌کننده و تأمل‌برانگیز ارائه می‌دهد، اما روایت پیچیده‌ی ساختگی و سرعت نامنظم گام، در نهایت توانایی آن را برای ارائه یک تجربه سینمایی رضایت‌بخش تضعیف می‌کند. اجراهای بازیگران در «The Critic»، با بازی برجسته‌ی «ایان مک‌کلن»، «جما آرترتون» و «مارک استرانگ» قابل قبول است. با این حال، به بقیه‌ی بازیگران فرصت کافی داده نشده است(بماند که خود اجراها هم تعریف ندارد). ضعف‌های آشکار، محدودیت‌های فیلمنامه و تمرکز صرف فیلم بر شخصیت‌های اصلی، منجر به عدم اتخاذ رویکردی متعادل‌تر در توسعه شخصیت‌های داستان شده است تا سرنوشت آنها چندان حائز اهمیت متصور نشود. در پایان «The Critic» صرفاً یک تریلر سرگرم کننده نیست؛ بلکه باعث می‌شود درباره ضعف‌های انسانی فکر کنید که بیانگر استعداد «تاکر» برای داستان‌گویی بصری است. اما مشکل فیلم از جایی آغاز می‌شود که بشدت خودش را جدی می‌گیرد و می‌خواهد به اندازه‌ی یک درام بیوگرافی برجسته اثرگذاری کند، که با ایرادات ریز و درشت ساخته‌ی «تاکر» این موضوع بیشتر شبیه یک شوخی است. اگر فیلم دیگری سراغ نداشتید، «The Critic» را یکبار ببینید و زود فراموش کنید!

نمره نویسنده به فیلم: ۵.۵ از ۱۰

Cambyses The Third

source

توسط siahnet.ir