فیلم «در تابستان ها» (In the Summers) یک فیلم اولی محسوب می‌شود. فیلم اولی از یک کارگردانِ جویای نامِ لاتین تبار به نام «آلساندرو لاکورازا سامودیو». با بازی بازیگرانی تقریبا ناشناخته به نام های «رنه پرز»، «ساشا کِیل» و «لیو میخل».

فیلم «در تابستان ها» به نوعی یک فیلم مستقل محسوب شده که روایتگر قصه‌ی یک پدر مکزیکی و دو دخترش می‌باشد که در چهار بخش یا بهتر بگوییم فصلِ زیستی در جریان است و از کودکی تا جوانی این خانواده را به نمایش می‌گذارد. فیلم ظاهر متین و آرامی دارد، آرام از این منظر که هم دوربین و هم روایت متمرکز بر این خانواده (پدر و دو دختر) می‌باشد. البته این تمرکز در ابتدای فیلم تا حدی غلیظ جلوه می‌کند به این صورت که از آن روایتگریِ معمولِ هالیوودی یا عرفِ داستان‌گویی خبری نیست و فیلم بدون پیش زمینه خاصی از دیدار این دو دختر و پدرشان رونمایی می‌کند و تنها در ابتدا در همین حد داده به مخاطب می‌دهد که والدین این دو دختر از هم جدا شده و در تابستان ها، این دختران نزد پدرشان آمده و با او زندگی می‌کنند.

دختر بزرگ که در همان فصل اول با کوتاه کردن موهایش خود را نوعی «ت-ر-ن-س» معرفی می‌کند «ویولتا» نام دارد و دختر کوچکتر «ایوا» و نام پدرشان نیز «ویسنته» می‌باشد. قبل از پرداخت اجمالی به فیلم و به فصول آن می‌بایست گفت که متاسفانه برخلاف ظاهر متین و ساده‌ی فیلم و تلاش های دوربین، فیلمنامه‌ی اثر، فیلمنامه‌ی کم حفره ای نیست و قطع‌هایی که بین فصول دارد، کات‌هایی درام محور نیستند و با صرفا چند اتفاق، تمرکز داستانی بر ماجرا ها، پی گرفته نشده و حالاتِ انسانی به کاراکترها و خصوصا دو دختر تحمیل می‌شود. بنابراین نمی‌توان به این دو دختر آنطور که باید سمپاتی پیدا کرد و نزدیک شد.

فصل اول: در این فصل که فصل معارفه نیز می‌توان آن را نامید، پدر و دو دختر به مای مخاطب معرفی می‌شوند. پدر ظاهر غلط‌اندازی دارد و شبیه به قاچاقچی مواد مخدر است اما در این فصل برای دخترانش کم نگذاشته و در سکانس‌های متعددی می‌بینیم که حتی‌الامکان سعی دارد که به دخترانش خوش بگذرد. بخصوص دختر کوچک «ایوا» ظاهرا وابستگی بیشتری به پدر پیدا می‌کند. در انتهای این فصل اما ضعفِ کاراکتریِ پدر نمایان می‌شود و در سکانسِ رانندگیِ بی محابا، به مخاطب اینطور نشان داده می‌شود که پدرانگیِ این پدر (ویسنته) به سبک خاص خودش هست که نوعی استبداد به همراه دارد. درکل فصل اول را فصل قابل قبولی می‌توان قلمداد کرد، اما ضعف اصلی فیلم در فاصله های زمانی و فصول دیگر خود را نشان می‌دهد و مای مخاطب را دلسرد و دلزده.

فصل دوم: در این فصل، فیلم سعی می‌کند اختلافات و تعارضات را نشان داده و به سبک خودش عمق ببخشد، اما سطحی و مفروضانه پیش می‌رود؛ در ابتدا سردی و زخمتی خاصی را از دختر بزرگ «ویولتا» نسبت پدرش می‌بینیم اما علت این سردی ابدا ملموس نیست و اگر صرفا به رانندگی بی محابای پدرشان در فصل گذشته مربوط شود، اصلا نمی‌تواند قابل باور باشد زیرا که آن اتفاق تنها یک اتفاق بود و به غیر از آن صحنه، ما نکته منفی دیگری از پدر شاهد نبودیم.

اما در این فصل اختلافات و تعارضات پدر و دختر بزرگ «ویولتا» پررنگ می‌شود. سکانس اصرار پدر در رانندگی در حالت ناهوشیاری و ممانعت دخترش قابل فهم است اما ضدحال‌های دیگر از طرف پدر نسبت به «ویولتا» تنها اغراق فیلمنامه می‌باشد. مثلا مزاحمت های ناخواسته پدر نسبت به ویولتا آن هم زمانیکه سعی‌ می‌کند با شخص محبوبش ارتباط برقرار کند و یا درخواست پدر از دخترش برای رقص و واکنش منفیِ غلوآمیزِ «ویولتا» قابل باور نمی‌باشد.

اما وضع برای دختر کوچکتر «ایوا» و نحوه ارتباطش با پدرش و پرداخت فیلم به این موضوع بدتر است. حداقل در مورد «ویولتا» در سطح این تعارضات قابل فهم است [قابل درک نیست] اما در ارتباط با «ایوا» خیر. نیمچه تعلق خاطری از جانب «ایوا» به پدرش می‌بینیم اما در حد وابستگی نیست و وقت‌نگذاشتن‌های پدر عامل موثری بر کاراکتر او نیست و فیلم صرفا با خم به ابرو آوردن به کاراکتر «ایوا» سعی می‌کند نالایق بودن پدر را نشان دهد و با یک تصادف سهل‌انگارانه در پایان این فصل، این بی‌لیاقتی که عرض شد را از جانب پدر به اوج برساند!

نقد فیلم In the Summers | حذفیات لو دهنده - گیمفا

فصل سوم: این فصل از «ویولتا» خبری نیست (طبیعتا به علت کدورت از پدر به خاطر فصل قبلی و قضیه تصادف) و صرفا «ایوا» در این تابستان نزد پدرش آمده اما گویا ظاهرا پدرش دوباره ازدواج کرده و دختر نوزادی از همسر جدیدش دارد. این فصل می‌خواهد به مخاطب تنهاییِ «ایوا» را نشان دهد. وقت نگذاشتن های پدر و سهل‌انگاری هایش در ارتباط پدرانه. در سطح این موارد قابل قبول است اما سوالی که مخاطب باید از خودش و فیلم بپرسد این است که آیا در جهان «ایوا» صرفا و تنها پدرش حضور دارد! چرا او صرفا در تمنای توجه پدرش هست، چرا هیچ دوستی ندارد، آن مقطعی که او پیش مادرش زندگی می‌کند چطور!!!

فیلم به ما هیچ ذهنیتی از بخش‌های دیگر زندگی «ایوا» نمی‌دهد و در عوض صرفا سعی می‌کند هم و غم او را وابستگی به پدرش نشان دهد که به زعم بنده، یک تحمیلِ پرداختی و تبعا باسمه‌ای و دروغین بیشتر نمی‌باشد. زمانی می‌توانیم به کاراکتر «ایوا» نزدیک شویم که اولا جنبه های دیگر زندگی او را دیده باشیم (نه اینکه صرفا او را در تمنای پدر نشان دهیم) و ثانیا ذهنیت های اول شخصِ او را مشاهده کنیم تا حداقل درک کنیم که چرا «ایوا» به شخص دیگری نزدیک نمی‌شود! فیلم این را نشان نداده و می‌خواهد همه چیز را به گردن پدر بیاندازد.

فصل چهارم: وضعیت پرداختی در این فصل بدتر هم می‌شود و اوج این پرداختِ بد حولِ کاراکترِ «ایوا» می‌چرخد. حال که او در آستانه‌ی جوانی است، و همراه با خواهرش «ویولتا» که الان با ظاهر و رفتارش کاملا پسرانه می‌باشد، نزد پدرشان آمده اند اما از همان ابتدا گرفتگی و سردیِ قابل توجهی را از «ایوا» نسبت به پدرش می‌بینیم. بازیِ بازیگر در ظاهر تلاش می‌کند که ما را به او نزدیک کند اما هر چقدر که می‌گذرد ما ریشه این نوع رفتارِ «ایوا» را درک نمی‌کنیم مخصوصا از این منظر که او تمام سال را با پدرش زندگی نکرده و طبیعتا نمی‌تواند تحت تاثیر رفتارهای ناشایست پدر انقدر دپرس و گرفته باشد اما فیلم متأسفانه می خواهد شکستِ روحیِ «ایوا» را به پدرش ربط دهد و طوری به غم‌زدگیِ او غلظت می‌بخشد که گویی پدر، عامل اصلیِ بدحالیِ او می‌باشد درحالیکه این انتظار یک تحمیل و یک عمل مفروظانه در فیلمنامه بیشتر نیست.

کاراکترِ «ویولتا» نیز از یک نمایندگیِ صرف برای قشر اقلیتی خود فراتر نمی‌رود و آن تعارضات نسبتا قابل قبول نسبت به پدر در همان فصل دوم مدفون می‌شود.

نقد فیلم In the Summers | حذفیات لو دهنده - گیمفا

در مجموع فیلم «در تابستان ها» را درامی یکبارمصرف می‌توان قلمداد کرد که گویا چون شبیه به معیار ها و انتظارات فرهنگِ عامیانه‌ی آمریکایی نیست (مقرراتی بودن بیش از حدشان) و ظاهر لاتین‌ی هم که دارد پس محکوم به قضاوت می‌باشد. و یک پدرِ لاتین‌تبار به صرف کاراکتر خاص خود و با بی توجهی نشان دادنش، می‌خواهند اثراتِ سوء رفتار او را نسبت به دختران خود نشان دهد درحالیکه نمی‌داند از جانب حذفیات خود ضربات مهلکی خورده است و نمی‌توان با وجود حذفیاتی همچون زندگیِ دو خواهر نزد مادرشان (سه فصل از سال یعنی نُه ماه) را نادیده گرفت و تمام بوده‌گیِ شخصیتی‌شان را به سه ماه از سال (تابستان ها) نزد پدر نسبت داد (آن هم صرفا با بی‌توجهی کردن!) نتیجه می‌شود سقوطِ منحنیِ فصول چهارگانه‌ی فیلم که از فصلِ ابتدایی مقبولِ اثر به فصل انتهاییِ کاملا تحمیلی می‌رسد.

فیلم با ظاهر مستقلش اما چیزی از آثار پرخرج هالیوودی که خود را به هشتگ‌ها و فستیوال ها می‌فروشند، کم ندارد و صرفا با سبکی خاص و محدود دنباله رویِ راهِ آنان است.

امتیاز نویسنده: ۵ از ۱۰

source

توسط siahnet.ir