نقد قسمت دوم سریال وحشی نشان میدهد چگونه هومن سیدی با فضایی پرفشار و بازی خیرهکننده جواد عزتی، تماشاگر را در اضطراب غرق میکند.
قسمت دوم از تازهترین سریال هومن سیدی با همان ضربآهنگ سنگین و مضطربانهای آغاز میشود که در قسمت اول بنیانش گذاشته شده بود. سیدی که بهخوبی میداند چطور باید تماشاگرش را بدون استفاده از دیالوگهای زیاد یا اتفاقات عجیبوغریب درگیر یک موقعیت پرتنش کند، این بار با کاتهای بسیار کم و دوربینهای ثابت، نگاهی موشکافانه به روان آشفته داوود میاندازد.
قابها، غالباً طولانی و در برخی صحنهها حتی خفهکنندهاند. انگار خود دوربین هم دارد در اضطرابی که شخصیت اصلی تجربه میکند، شریک میشود.
نقد قسمت دوم سریال وحشی

داوود (با بازی درخشان جواد عزتی) از همان پلانهای ابتدایی بیننده را به خودش جذب میکند. نه فقط به خاطر نگاه مبهوت یا چهرهی همیشه نگرانش، بلکه به این دلیل که عزتی با تسلط کامل بر لحن، تن صدا و حتی تپق زدنهای ناگهانیاش، داوودی را خلق کرده که نه قهرمان است و نه ضدقهرمان. او انسانی است معمولی که درگیر اشتباهی بزرگ شده و حالا انگار دارد در تنهایی خود غرق میشود.
قسمت دوم سریال، از همان دقایق نخست، بهخوبی نشان میدهد که «قتل غیرعمد» فقط بخشی از ماجراست. مشکل واقعی داوود، چیزی فراتر از قانون یا مجازات است.
او در حال دستوپنجه نرم کردن با وجدان، ترس، و فشار روانی جامعه و اطرافیان است. این پیچیدگیهای لایهلایه، از نقاط قوت اصلی سریال بهشمار میآید. سیدی در روایت داستان، نه تنها به قصه اصلی، بلکه به زیرپوست زندگی داوود هم نفوذ میکند و با این کار، شخصیتپردازیای بینقص به وجود میآورد که بیننده نمیتواند نسبت به او بیتفاوت باشد.
در ده دقیقه ابتدایی قسمت دوم، اتفاق خاصی نمیافتد؛ اما سیدی با مهارتی بینظیر موفق میشود آن را به یکی از پرفشارترین دقایق سریال تبدیل کند.
او بهخوبی از این آگاهی برخوردار است که گاهی «هیچاتفاق» میتواند بیشتر از انفجار، ایجاد ترس کند. سکانس سکوت داوود در ماشین، صدای خفیف نفس کشیدن و موسیقی متن شاهکار، تماشاگر را به جایی میبرند که گویی خود در همان اتاق حضور دارد.

نکته جالب دیگر، استفاده از دکوپاژ سینمایی در کل اپیزود است. قاببندیهای دقیق، عمق میدانهای کنترلشده، و ترکیببندیهایی که بهوضوح از سینمای هنری الهام گرفتهاند، سبب میشوند تا سریال حتی در غیاب اتفاقات داستانی، چشم را خسته نکند.
سکانس درگیری کارگران با کارفرما در قسمت ابتدایی نمونه خوبی از این دقت است. نمای بسته، حرکتهای محدود دوربین و انتخاب زوایای غیرمعمول باعث میشود این سکانس نه فقط یک درگیری ساده، بلکه تجسمی بصری از وضعیت بغرنج اجتماعی نیز باشد.
شاید یکی از نقاط اوج قسمت دوم، سکانس حضور داوود در مراسم خاکسپاری دو کودکی که غیر عمد آنها را کشته باشد. این سکانس که بهنوعی پلی میان فضای پراضطراب خانه و جامعهای بیرحمتر بیرون است، از دقیقه یک تا پنجاه بدون افت ریتم پیش میرود. داوود از جمع فرار نمیکند، اما درون خودش خزیده است. نگاهی به دیگران نمیاندازد و وقتی نگاهش به دیگران میافتد، گویی جهان برای لحظهای فریز میشود.
تلخی، یکی از مؤلفههای ثابت در قصههایی است که هومن سیدی روایت میکند. او استاد خلق موقعیتهایی است که درد را بدون داد زدن فریاد میزنند. در قسمت دوم، با وجود اینکه ما هنوز اطلاعات کاملی درباره گذشته داوود نداریم، اما حس فروپاشی را در همهی ابعاد زندگیاش احساس میکنیم.
این تلخی نه تنها در شخصیتپردازی، بلکه در رنگها، نورپردازی و حتی طراحی صحنهها هم دیده میشود. رنگهای سرد، سایههای زیاد و فضاهایی که اغلب خالی و بیروحاند، همه و همه در خدمت انتقال یک اضطراب عمیق قرار دارند.

کلیدواژهی اصلی این قسمت، بدون شک «تنش» است. تنشی که گاهی در سکوت داوود رخنه میکند، گاهی در فریادهای کارگران و گاهی هم در ایما و اشارههای کوتاه اما معنادار شخصیتهای فرعی.
همهچیز در این قسمت با هدف ایجاد اضطراب طراحی شده؛ حتی موسیقی متن که نه بهعنوان تزئین، بلکه بهعنوان یکی از عناصر اصلی روایت بهکار رفته است. صداهای زیرپوستی و گاهی نامفهوم، ریتم کند و کشدار و گسستهای ناگهانی در تم موسیقایی، همگی تماشاگر را در وضعیتی از انتظار و ناآرامی قرار میدهند.
نقطه عطف پایانی این قسمت نیز با ضربهای دقیق به روان تماشاگر وارد میشود. درست در لحظهای که بیننده تصور میکند داوود اندکی آرامتر شده، یک اتفاق یا شاید یک نگاه، او را دوباره به گردابی از اضطراب پرتاب میکند. سیدی با هوشمندی بینظیر، نه اجازه میدهد تنش از بین برود و نه اجازه میدهد به اوج غیرمنطقی برسد؛ بلکه آن را در تعلیقی سینوسی نگه میدارد که خاصترین ویژگی این سریال است.
در پایان، باید گفت قسمت دوم نه فقط ادامهای قابلقبول برای قسمت اول است، بلکه با تثبیت فضای روایی و ساختار تصویری، استانداردی بالا برای قسمتهای بعدی نیز تعیین میکند.
بازی جواد عزتی، کارگردانی سیدی، و استفاده ماهرانه از زبان سینما در یک قالب سریالی، همه دست به دست هم دادهاند تا با اثری مواجه باشیم که برخلاف بسیاری از سریالهای تلویزیونی، واقعاً باید آن را «تماشا» کرد؛ نه فقط بهخاطر قصه، بلکه برای درک جزئیات و نفس کشیدن درون جهانی که سیدی ساخته است.
نظر شما دربارهی مطلب نقد قسمت دوم سریال وحشی چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.
source