19 اردیبهشت 1404 ساعت 09:52
در این مطلب با نگاهی به لیست محدود آثار سیاسی سینمای جهان، به معرفی ۱۰ مورد از بهترین فیلمهای سیاسی قرن بیست و یکم میپردازیم.
سینما، ابزاری قدرتمند برای نقد و کاوش سیاسی است. نقش فیلم در عرصه سیاست گسترده و چندوجهی است و از بهکارگیری آن در پروپاگاندا تا استفاده از آن بهعنوان ابزاری برای انتقاد از نظام حاکم، طیف وسیعی را دربرمیگیرد. این ابزار قدرتمند با بهرهگیری از عناصر داستانی، بصری، و روایی، میتواند به مخاطب نگاهی انتقادی به مسائل سیاسی ارائه دهد و پرسشهایی بنیادین درباره قدرت، عدالت، و جامعه را مطرح کند.
فیلم، به عنوان یک رسانهی بصری میتواند در انتقال پیامهای سیاسی به مخاطب بسیار مؤثرتر از سایر رسانهها عمل کند. تصاویر، موسیقی، دیالوگها و حتی فضای کلی فیلم میتوانند احساسات و واکنشهای مخاطب را تحریک کرده و به او کمک کنند تا به مسائل سیاسی با عمق بیشتری نگاه کند. اما به راستی تاثیرگذارترین و بهترین بهترین فیلمهای سیاسی قرن اخیر کدام است؟ در ادامه این مطلب به پاسخ این سوال خواهیم پرداخت.
نگاهی به 10 مورد از بهترین فیلمهای سیاسی قرن اخیر
فیلمهای سیاسی، همواره بخش مهمی از تاریخ سینما بودهاند و به عنوان آینهای برای انعکاس تحولات اجتماعی، ایدئولوژیهای حاکم، و مناقشات قدرت عمل کردهاند. از آثار کلاسیکی همچون «همه مردان رئیسجمهور« (All the President’s Men) که به رسوایی واترگیت و نقش مطبوعات در افشای آن میپردازد، تا «کاندیدای منچوری» (The Manchurian Candidate) که به بررسی مفهوم سوءاستفادههای سیاسی میپردازد، سینما همواره به عنوان بستری برای طرح پرسشهای مهم در مورد قدرت، فساد و… قرار گرفته است.
در قرن بیست و یکم نیز، این روند ادامه داشته و ما شاهد تولید آثار سینمایی سیاسی قابلتوجهی بودهایم که نه تنها از نظر هنری ارزشمند هستند، بلکه به تحلیل و نقد رویدادهای سیاسی و اجتماعی معاصر نیز میپردازند. برخی از این فیلمها، به بررسی نقش رسانهها در شکلدهی افکار عمومی و پروپاگاندا میپردازند. برخی دیگر، به تحلیل ساختارهای قدرت و شبکههای پنهان فساد در دولتها و سازمانهای بزرگ میپردازند. و برخی نیز، به تصویر کشیدن زندگی و مبارزات فعالان سیاسی و اجتماعی که برای عدالت و آزادی تلاش میکنند، میپردازند.
در ادامه به بررسی ده مورد از بهترین فیلمهای سیاسی قرن بیست و یکم خواهیم پرداخت. این فیلمها، نه تنها از نظر هنری در سطح بالایی قرار دارند، بلکه از نظر محتوا نیز حرفهای مهمی برای گفتن دارند و میتوانند به درک بهتر ما از دنیای سیاست و کمک کنند.
1- Children of Men (محصول سال ۲۰۰۶)
فیلم «فرزندان انسان» (Children of Men)، ساخته آلفونسو کوارون، در یک دنیای آخرالزمانی رخ میدهد که با یک بحران ناباروری غیرقابل توضیح دست به گریبان است. آخرین کودکی که در این دنیا متولد شده، اکنون به سن ۱۹ سالگی رسیده و به طرز فجیعی در انظار عمومی به قتل میرسد.
در چنین شرایطی، تئو فارو (با بازی کلایو اوون)، یک مامور سابق دولت که اکنون به زندگی روزمره و بیهدفی روی آورده است، ناگهان با گذشته خود روبرو میشود. تئو توسط گروهی ستیزهجو موسوم به «ارتش ماهیها» که مدافع حقوق پناهندگان هستند، ربوده میشود. رهبری این گروه را همسر سابق تئو، جولیان تیلور (با بازی جولین مور)، بر عهده دارد. جولیان از تئو میخواهد تا با استفاده از نفوذ و ارتباطات خود، مدارک لازم برای سفر بیخطر یک پناهنده به نام کی (با بازی کلر-هوپ اشیتی) را تهیه کند.
کی، یک زن جوان پناهنده است که به طرز معجزهآسایی باردار شده و به عنوان نمادی از امید در این دنیای رو به زوال، از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. سفر تئو و کی، سفری پرمخاطره و پر از خشونت است که آنها را در معرض خطرات گوناگونی قرار میدهد. آنها باید از دست نیروهای دولتی، گروههای شورشی رقیب، و باقی دشمنان فرار کنند.
اگرچه فیلم فرزندان انسان به ظاهر یک فیلم علمی-تخیلی و اکشن است، اما در لایههای زیرین خود، به شدت به مسائل سیاسی و اجتماعی معاصر میپردازد. کوارون با خلق این دنیای پادآرمانی، تصویری هشداردهنده از آیندهای را به نمایش میگذارد که در آن، ترس، ناامیدی، و تبعیض، به حاکمیت مطلق رسیدهاند.
یکی از مهمترین موضوعات سیاسی که در این فیلم مطرح میشود، مسئله مهاجرت و رفتار با پناهندگان است. این تصویر، یادآور سیاستهای سختگیرانه مهاجرتی در بسیاری از کشورهای جهان است. علاوه بر این، فیلم به بررسی نقش دولتهای اقتدارگرا در کنترل جامعه و سوءاستفاده از قدرت میپردازد.
در حالی که بیشتر شخصیتهای فیلم در ناامیدی و یأس غرق شدهاند، کی و تئو به عنوان نمادهایی از امید و مقاومت ظاهر میشوند. آنها با تلاش برای نجات کی، نشان میدهند که حتی در تاریکترین شرایط نیز، امکان مبارزه برای یک آینده بهتر وجود دارد.
2- Idiocracy (محصول سال ۲۰۰۶)
«ایدیوکراسی» (Idiocracy)، فیلمی کمدی-اجتماعی به کارگردانی مایک جاج، داستان جو باورز (با بازی لوک ویلسون) را روایت میکند که به عنوان یک کتابدار متوسط در ارتش ایالات متحده خدمت میکند. جو به منظور کسب درآمد بیشتر، تصمیم میگیرد در یک آزمایش نظامی مربوط به خواب زمستانی شرکت کند. در این آزمایش، او با یک روسپی به نام ریتا (با بازی مایا رودولف) هماتاق میشود. اما به دلیل بروز یک مشکل غیرمنتظره، جو و ریتا به جای یک سال، به مدت ۵۰۰ سال به خواب میروند.
هنگامی که جو و ریتا در سال 2505 از خواب بیدار میشوند، با دنیایی کاملاً متفاوت روبرو میشوند. در طول این قرنها، یک فرآیند نزولی در هوش و سواد جامعه انسانی رخ داده است. افراد باهوش از فرزندآوری خودداری کردهاند، در حالی که افراد کمهوش و کمسواد به طور مداوم فرزندان بیشتری به دنیا آوردهاند. این روند، منجر به شکلگیری جامعهای شده است که به طرز باورنکردنی کندذهن، سادهلوح و سطحی است.
در این دنیای جدید، جو با داشتن هوش متوسط خود، ناگهان به باهوشترین فرد روی کره زمین تبدیل میشود. فیلم ایدیوکراسی با استفاده از طنز گزنده و اغراقآمیز، به انتقاد از وضعیت فعلی جامعه و روندهای نگرانکننده در آن میپردازد. این فیلم، مسائلی مانند افول سواد، رواج فرهنگ مصرفگرایی، سادهانگاری و سطحینگری، و همچنین تأثیر رسانههای جمعی بر افکار عمومی را به تصویر میکشد و در عین حال به عنوان یکی از بهترین فیلمهای سیاسی قرن مخاطبان خود را جذب کرده است.
در حالی که ایدیوکراسی در زمان اکران، با استقبال چندانی از سوی منتقدان و مخاطبان روبرو نشد، اما با گذشت زمان، به عنوان یک پیشبینی طعنهآمیز و تلخ از آینده احتمالی بشریت شناخته شده است. بسیاری از بینندگان، شباهتهای نگرانکنندهای بین دنیای به تصویر کشیده شده در فیلم و روندهای کنونی در جامعه خود مشاهده میکنند. یکی از مهمترین انتقاداتی که این اثر به آن میپردازد، مسئله ضدروشنفکری است.
علاوه بر ضدروشنفکری، ایدیوکراسی به مسائل دیگری مانند رشد جمعیت، تأثیرات افراد بدون فرزند و نقش سرمایهداری در رشد جمعیت نیز میپردازد. فیلم نشان میدهد که چگونه رشد بیرویه جمعیت میتواند منجر به کاهش منابع، تخریب محیط زیست و افزایش فقر و نابرابری شود. همچنین، فیلم به این نکته اشاره میکند که چگونه سیستم سرمایهداری برای حفظ سود خود، به رشد جمعیت وابسته است.
3- The Death of Stalin (محصول سال ۲۰۱۷)
فیلم «مرگ استالین» (The Death of Stalin)، به کارگردانی آرماندو یانوچی، یک کمدی سیاه گزنده و هجویهای تند و تیز است که در پسزمینه خفقانآور و رعبآور مسکو در دوران حکومت استالین به وقوع میپیوندد. در این دوران، نفوذ و نظارت همهجانبه ژوزف استالین (با بازی آدرین مکلافلین) بر همه چیز سایه افکنده است.
هنگامی که استالین ناگهان سکته میکند و در نهایت جان خود را از دست میدهد، نزدیکترین مشاوران و اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست، در یک سردرگمی و آشفتگی عمیق فرو میروند. آنها که سالها تحت سلطه دیکتاتوری مطلق استالین زندگی کردهاند، نمیدانند چگونه باید این وضعیت بحرانی را مدیریت کنند. مسئله اینجاست که آنها نمیتوانند پزشک حاذقی برای مداوای رهبر خود پیدا کنند، زیرا اکثر پزشکان ماهر یا «در سیاهچالهها هستند یا مردهاند».
فیلم مرگ استالین یک هجو تند و ملموس است که پیامدهای زندگی در یک دنیای پساحقیقت را به شکلی هنرمندانه مورد بررسی قرار میدهد. در رژیمهای دیکتاتوری، حقیقت قربانی مصلحت میشود و واقعیتها دستکاری و تحریف میشوند تا به نفع حاکمان باشد. وقتی یک دیکتاتور تا بینهایت قدرت داشته باشد و خود را جاودانه و شکستناپذیر جلوه دهد، هر گونه مخالفت و انتقادی سرکوب میشود و افراد تحصیلکرده و متخصص، به عنوان دشمن تلقی میشوند.
یکی از نکات برجسته فیلم، تطابق استادانه رویدادهای تاریخی با لنز هجوآمیز و کمدی است. واقعیتهای این دوره از تاریخ، به خودی خود آنقدر مسخره و مضحک بودهاند که به نظر میرسد تصویرسازی هجوآمیز از این ماجرا، بهترین و مناسبترین روش برای کاوش در این بخش تاریک از تاریخ است. بازیهای درخشان بازیگران، از جمله استیو بوشمی در نقش نیکیتا خروشچف و سیمون راسل بیل در نقش لاورنتی بریا، این اثر را به یکی از بهترین فیلمهای سیاسی تبدیل کرده است.
4- Inside Job (محصول سال ۲۰۱۰)
چارلز فرگوسن، سرمایهگذار سابق و دانشآموخته علوم سیاسی و ریاضیات، با توجه به پیشینه و تخصص خود دیدگاه منحصربهفردی نسبت به بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ داشت. او با دغدغهمندی عمیق نسبت به این موضوع، زمان و دانش خود را صرف ساخت یک مستند تحقیقی کرد که در نهایت با روایت مت دیمون و با نام «کارِ داخلی» (Inside Job) منتشر شد و توانست جایزه اسکار بهترین فیلم مستند بلند در سال ۲۰۱۱ را از آن خود کند.
بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ نه تنها اقتصاد جهانی را به لرزه درآورد، بلکه زندگی میلیونها نفر را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار داد و سرنوشت بسیاری را تغییر داد. منشا این بحران، پیچیده و چندلایه به نظر میرسید و متاسفانه توسط گروههایی که از جهل و ناآگاهی عمومی سود میبردند، عامدانه مبهمتر شده بود.
مستند کارِ داخلی با کنکاشی عمیق و موشکافانه، به بررسی دقیق این رویداد میپردازد و به این سوالات اساسی پاسخ میدهد که دقیقا چه اتفاقی افتاد؟ چگونه این بحران میتواند دوباره تکرار شود؟ و چگونه مردم عادی از این بحران متضرر میشوند، در حالی که معماران فاجعه، پاداشها و سودهای کلان را درو میکنند؟
«کارِ داخلی» مستندی بسیار صریح، بیپرده و سرراست است. این فیلم، از حاشیهپردازی و ارائه اطلاعات غیرضروری خودداری میکند و به طور مستقیم به اصل موضوع میپردازد. همین رویکرد، به موضوع مهم و حساس فیلم، وزن و اهمیت بیشتری میبخشد.
فرگوسن در این مستند، با استفاده از مصاحبه با کارشناسان، تحلیلگران و سیاستمداران، به بررسی نقش بانکهای بزرگ، شرکتهای بیمه، آژانسهای رتبهبندی اعتباری و نهادهای دولتی در ایجاد و تشدید این بحران میپردازد. او نشان میدهد که چگونه طمع، فساد و بیمسئولیتی این نهادها، منجر به فروپاشی سیستم مالی جهانی و وارد آمدن خسارات جبرانناپذیری به اقتصاد و جامعه شد.
یکی از نکات برجسته این اثر افشای روابط پنهان و منافع مشترک بین وال استریت و واشنگتن است. فرگوسن نشان میدهد که چگونه بسیاری از مقامهای دولتی ایالات متحده، پس از ترک مناصب خود، به استخدام شرکتهای مالی بزرگ در میآیند و از دانش و نفوذ خود برای پیشبرد منافع این شرکتها استفاده میکنند.
5- The Favourite (محصول سال ۲۰۱۸)
فیلم «سوگلی» (The Favourite)، به کارگردانی یورگوس لانتیموس، یک درام تاریخی با روایتی غیرمتعارف و نگاهی متفاوت به روابط قدرت در دربار سلطنتی بریتانیا در اوایل قرن هجدهم است. در این فیلم، ملکه آن (با بازی اولیویا کولمن) در راس قدرت قرار دارد اما به دلیل مسائل شخصی و عاطفی، تمایلی به اداره امور کشور ندارد.
ملکه آن، زنی آسیبپذیر و درگیر با مشکلات روحی و روانی است. او از یک سو، به پرورش خرگوشهای دستآموز مشغول است و از سوی دیگر، برای سقط جنینهای متعدد خود عزاداری میکند. این مسائل، او را از تمرکز بر امور مملکتی باز میدارد و باعث میشود که به شدت به اطرافیان خود وابسته باشد.
در این میان، دو خواهرزاده ملکه به نامهای ابیگیل هیل (با بازی اما استون) و لیدی سارا چرچیل (با بازی ریچل وایز)، برای جلب توجه و محبت ملکه با یکدیگر رقابت میکنند. هر کدام از آنها که بتواند نظر ملکه را به خود جلب کند عملا کنترل تصمیمات، نفوذ و داراییهای ملکه را در دست خواهد گرفت و به قدرت واقعی در دربار تبدیل خواهد شد.
فیلم سوگلی به شکلی ظریف و هوشمندانه نشان میدهد که سیاست، بسیار شخصیتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. در حالی که دولتها، ظاهرا کلیت کشورها و آیندهها را شکل میدهند، بسیاری از دستاوردهای آنها، در واقع ناشی از شبکهها، دوستیها و اهرمهایی است که افراد بر یکدیگر دارند.
این فیلم به خوبی به تصویر میکشد که چگونه یک رهبر آسیبپذیر میتواند به راحتی تحت تاثیر و سوء استفاده اطرافیان خود قرار گیرد. جایگاه این اثر در لیست بهترین فیلمهای سیاسی قرن 21 نشان از قوی بودن شخصیتها و داستان پردازی بی عیب و نقص فیلم سوگلی دارد.
6- Miss Sloane (محصول سال ۲۰۱۶)
الیزابت اسلون (با بازی جسیکا چستین)، یک لابیگر کارکشته و معتاد به کار است. شغل او ایجاب میکند که در پشت صحنه بر سیاست تاثیر بگذارد و نتایج سیاسی و افکار عمومی را مطابق با نیازهای مشتریانش شکل دهد. او یک استراتژیست ماهر، باهوش و بیرحم است که برای رسیدن به اهداف خود، از هیچ تلاشی دریغ نمیکند.
جدیدترین مشتری الیزابت، از لایحهای حمایت میکند که هدف آن افزایش کنترلها و تعادلهای مرتبط با مالکیت سلاح گرم است. این ماموریت، الیزابت و کارمند زیردستش، اسمه (با بازی گوگو امباتا-راو) را وارد یک ماجراجویی تاریک و پرمخاطره میکند. الیزابت در این راه، با چالشهای اخلاقی و شخصی زیادی روبرو میشود و مجبور میشود برای دفاع از اعتقادات خود از تمام تواناییها و منابع خود استفاده کند.
خشونت با سلاح گرم و اقداماتی که میتوان برای جلوگیری از آن انجام داد، موضوعی پیچیده و بحثبرانگیز است. برخی این موضوع را از منظر حقوق فردی و آزادی مالکیت سلاح بررسی میکنند، در حالی که دیگران، بر امنیت عمومی و کاهش خشونت تمرکز دارند.
فیلم «خانم اسلون» (Miss Sloane) به بررسی این موضوع میپردازد که اخلاق، تا چه اندازه در این حوزه نقش ناچیزی ایفا میکند. در عوض، نفوذ از طریق لطف، کمکهای مالی و سایر تاکتیکهای پنهانی به دست میآید و حفظ میشود. الیزابت اسلون، نمادی از این سیستم فاسد است که در آن، پول و قدرت، حرف اول را میزنند و اخلاق و ارزشها قربانی میشوند.
این فیلم، به شکلی جذاب و هیجانانگیز نشان میدهد که چگونه لابیگران قدرتمند، با استفاده از تاکتیکهای مختلف، بر سیاستمداران و تصمیمگیرندگان تاثیر میگذارند و قوانین و مقررات را به نفع مشتریان خود تغییر میدهند. جسیکا چستین، با بازی درخشان خود توانسته است شخصیت پیچیده و چندوجهی این لابیگر را به خوبی به تصویر بکشد.
7- El Conde (محصول سال ۲۰۲۳)
در قرن هجدهم، فاش میشود که یک سرباز سلطنتطلب فرانسوی در واقع یک خونآشام است. با گذشت زمان او شاهد انقلاب فرانسه، اعدام ماری آنتوانت و طیف وسیعی از تحولات سیاسی میشود. این سرباز در نهایت به شیلی میرود و به ارتش میپیوندد، مدارج ترقی را طی میکند و در نهایت به دیکتاتور معروف شیلی، آگوستو پینوشه تبدیل میشود.
هجو و رویکرد کمدی سیاه، ابزارهای در دسترس و موثری برای بحث در مورد موضوعات سنگین مانند فاشیسم و اقتدارگرایی هستند. فیلم سیاسی «کنت» (El Conde) یک تحلیل آگاهیبخش، با تصویرسازی زیبا و در عین حال کمدی از یک دیکتاتور سابق است که میخواهد به جاودانگی خود پایان دهد.
هجو میتواند قدرتمند و تحریکآمیز باشد و در مورد فیلم «کنت»، به خدمت گرفتن یک دیکتاتور در نقش یک خونآشام رو به زوال، به تشریح دقیقتر شهرت مردی که لیاقت احترام و داشتن یک میراث را ندارد، کمک میکند. این فیلم با استفاده از عناصر فانتزی و طنز تلخ، به بررسی عمیقتر شخصیت و جنایات پینوشه میپردازد و نشان میدهد که چگونه یک فرد میتواند به یک هیولای واقعی تبدیل شود.
خونآشام، نمادی از قدرت مطلقه و عطش سیریناپذیر برای خون (نماد قربانیان و سرکوب) است. پینوشه در این فیلم، به عنوان یک خونآشام جاودانه به تصویر کشیده میشود که از کشتار و سرکوب مردم خود لذت میبرد و از عواقب اعمالش هراسی ندارد.
فیلم همچنین به بررسی میراث پینوشه و تاثیر آن بر جامعه شیلی میپردازد. پینوشه در این فیلم، نه تنها به عنوان یک دیکتاتور ظالم، بلکه به عنوان یک شخصیت منفور و مطرود به تصویر کشیده میشود که هیچ احترامی در بین مردم خود ندارد. او میخواهد به جاودانگی خود پایان دهد، زیرا از زندگی ابدی با این همه جنایت و نفرت خسته شده است. این اثر به دلیل جذب مخاطبان و منتقدان، در رده بهترین فیلمهای سیاسی قرن قرار میگیرد.
8- Argo (محصول سال ۲۰۱۲)
در سال ۱۹۷۹، انقلابیون ایرانی به سفارت آمریکا در تهران یورش برده و ۶۶ کارمند سفارت را گروگان گرفتند. تعداد انگشت شماری از کارمندان سفارت آمریکا در تهران موفق به فرار شدند و در حالی که منتظر نجات بودند، به سفارت کانادا پناه بردند. در حالی که برنامهریزی برای نجات گروگانها و کارمندان فراری سفارت در جریان است، وزارت امور خارجه و سیا نقشهای را تدوین میکنند که بر اساس آن، تیمی از نیروهای خود را در پوشش یک گروه فیلمبرداری، به تهران میفرستند تا یک لوکیشن مناسب برای فیلمبرداری پیدا کنند، اما در واقع قصدشان بیرون آوردن کارکنان آمریکایی است.
مطمئناً «آرگو« (Argo) یکی از عجیبترین و در عین حال بهترین فیلمهای سیاسی قرن بیست و یکم است. این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده که در آن دولت آمریکا پس از اشغال سفارتش در تهران، میخواهد شهروندانش را بدون درگیری بیشتر خارج کند. در حالی که در واقعیت به ندرت چنین اتفاقی میافتد، آرگو داستانی هیجانانگیز را در مورد پیچیدگیها و ظرافتهای این عملیات فاش میکند، هر چند برای جذابیت بیشتر، عناصری غیرواقعی به آن اضافه میشود.
«آرگو» با به تصویر کشیدن این عملیات نجات جسورانه، به بررسی موضوعاتی مانند بحران گروگانگیری، تنشهای سیاسی بین ایران و آمریکا و نقش سازمانهای اطلاعاتی در سیاست خارجی میپردازد. فیلم نشان میدهد که چگونه در شرایط بحرانی، دولتها مجبور میشوند به راهحلهای خلاقانه و غیرمتعارف متوسل شوند تا منافع ملی خود را حفظ کنند.
این اثر همچنین به بررسی نقش رسانهها و تبلیغات در شکلدهی افکار عمومی میپردازد. این فیلم نشان میدهد که چگونه دولت آمریکا از پوشش رسانهای جعلی و یک فیلم ساختگی به عنوان پوششی برای عملیات نجات استفاده میکند.
9- V For Vendetta (محصول سال ۲۰۰۵)
بریتانیا تحت کنترل یک رژیم توتالیتر فاشیستی است که مردم را تحت نظارت نگه میدارد. در این استبداد، یک آتش به اختیار نقابدار و مبارز آزادی به نام «وی» (با بازی هوگو ویوینگ) از تکنیکهای هرج و مرج و تروریستی برای تضعیف رژیم استفاده میکند. یک آنارشیست جوان به نام «ایوی» (با بازی ناتالی پورتمن) درگیر برنامهریزی دقیق «وی» برای سرنگونی دولت میشود.
در حالی که تصویرسازی و شمایلنگاری «وی مثل وندتا» (V for Vendetta) از آن زمان توسط برخی به بیراهه برده شده است، ارزش ذاتی فیلم و رمان گرافیکی آلن مور که بر اساس آن ساخته شده است، همچنان پابرجاست. ماهیت واقعی و تاریک مبارزه با تمامیتخواهی و اقتدارگرایی در این اقتباس بزرگ از یک اثر ادبی کلاسیک به طور مؤثر و باکلاسی ارائه شده است. این یک فیلم ابرقهرمانی غیرمتعارف اما نسبتاً قدرتمند است که در میان جذابترین و بهترین فیلمهای سیاسی در هزاره جدید قرار میگیرد.
«وی مثل وندتا» با به تصویر کشیدن یک جامعه تحت ستم، به بررسی موضوعاتی مانند آزادی بیان، مقاومت مدنی، و خطرات سانسور و پروپاگاندا میپردازد. فیلم نشان میدهد که چگونه یک دولت مستبد میتواند با استفاده از ترس و کنترل اطلاعات، بر مردم حاکم شود و چگونه یک فرد میتواند با ایستادگی در برابر ظلم، الهامبخش دیگران برای مبارزه برای آزادی شود.
این اثر یک فیلم پادآرمانشهری جذاب و تاملبرانگیز است که به خوبی توانسته است موضوعات پیچیده سیاسی و اجتماعی را به تصویر بکشد و در لیست بهترین فیلمهای سیاسی قرن با اقتدار تکیه زند.
10- The Post (محصول سال ۲۰۱۷)
فیلم «پست» (The Post) که در سال ۱۹۷۱ روایت میشود، یکی از بهترین فیلمهای سیاسی تاریخ حتی به شمار میرود. این فیلم تلاشهای خبرنگاران واقعی روزنامه واشنگتن پُست را برای به دست آوردن و انتشار اسناد پنتاگون به تصویر میکشد. این اسناد، مجموعهای از گزارشها در مورد مداخله آمریکا در ویتنام، گسترش دامنه اقدامات آمریکا در خاک ویتنام، و نحوه پنهانکردن آن از مردم آمریکا بود.
این فیلم با به تصویر کشیدن تلاشهای روزنامهنگاران برای انتشار اسناد پنتاگون، به بررسی موضوعاتی مانند آزادی مطبوعات، حق دسترسی به اطلاعات و مسئولیت دولت در قبال مردم میپردازد. فیلم نشان میدهد که چگونه مطبوعات آزاد میتوانند نقش مهمی در نظارت بر قدرت و پاسخگو کردن دولت ایفا کنند.
The Post همچنین به بررسی چالشهای اخلاقی روزنامهنگاری میپردازد. روزنامهنگاران در این فیلم، با تصمیم دشواری روبرو هستند و نمیدانند آیا باید اسنادی را منتشر کنند که امنیت ملی را به خطر میاندازند، یا باید به مسئولیت خود در قبال مردم و حق آنها برای دانستن اولویت دهند.
روزنامه واشنگتن پُست که زمانی به عنوان سنگر روزنامهنگاری و گزارشگری باکیفیت به شمار میرفت، اکنون به مالکیت جف بزوس درآمده و رویکردی به اصطلاح «عدم مداخله» در پیش گرفته است. این میلیاردر جنجالی اخیراً اعلام کرده که واشنگتن پُست دیگر نظراتی را منتشر نخواهد کرد که «آزادیهای شخصی و بازار آزاد» را تبلیغ نمیکنند. این موضوع، نگرانیهایی را در مورد استقلال و بیطرفی واشنگتن پُست و تاثیر ثروت و قدرت بر روزنامهنگاری ایجاد کرده است.
source