نقد قسمت دوم سریال کنکل ، کاوشی در اضطراب‌های پنهان، تناقض‌های اخلاقی و نمایشی تلخ از زندگی مدرن پشت نقابِ انسان‌دوستی ساختگی است.

قسمت دوم سریال کنکل با همان حال‌وهوای قسمت نخست ادامه پیدا می‌کند؛ فضایی معلق میان واقعیت و خیال که میان کمدی و تلخی پیش می‌رود؛ اما برخلاف اپیزود اول که تا حدی کنجکاوی برمی‌انگیخت، این قسمت بیشتر شبیه به یک مکث بود؛ مکثی در دل سکوت‌هایی تصویری، کندی روایی و شوخی‌هایی که نه‌چندان تیز هستند و نه کاملاً بی‌مزه.

مهم‌ترین چیزی که از قسمت دوم دستگیر مخاطب می‌شود، این است که نباید سریال کنکل را خیلی جدی گرفت. سریال با جهان روایی خودش شوخی دارد، با مخاطب شوخی دارد و حتی با خودش هم شوخی می‌کند.

این شوخ‌طبعی اگرچه گاهی به فرم نزدیک به کمدی‌های عامه‌پسند آمریکایی متمایل می‌شود، اما به آن عمق و انسجام نمی‌رسد. موقعیت‌ها اغلب بامزه‌اند، اما نه آن‌قدر که خنده‌دار باشند؛ بیشتر لبخندهای بی‌جان تولید می‌کنند.

به‌گونه‌ای کارگردان در این قسمت صرفا سعی دارد تا به کمدی‌هایی مانند داستان‌های عامه‌پسند تارانتینو نزدیک شود و خودش را در قالب آن فرم و فضا قرار دهد.

نقد قسمت دوم سریال کنکل

نقد قسمت دوم سریال کنکل
نقد قسمت دوم سریال کنکل

یکی از درخشان‌ترین لحظات اپیزود دوم، بی‌تردید کات هوشمندانه در سکانس دوم سریال بود؛ جایی که با یک برش ناگهانی، سریال نه‌تنها زاویه دید که حتی ساختار فکری مخاطب را هم می‌شکند. مخاطب همان موقعی که فکر می‌کند ابی هیچ کاری در دزدی انجام نداده است، با یک کات، 360 درجه داستان را به سود ابی تغییر می‌دهد.

این برش که برخلاف انتظار و منطق روایی رایج اتفاق می‌افتد، باعث می‌شود مخاطب به تماشای فرم تشویق شود نه صرفاً دنبال کردن داستان. حرکتی جسورانه که نشان می‌دهد سازندگان کنکل، نگاه خودآگاهانه‌ای به رسانه دارند.

پلیس جزئی‌نگر، شخصیت‌پردازی در یک نگاه

در میانه سکون روایت، یکی از معدود لحظات پرداخت شخصیتی، از دل یک کنش کوچک بیرون می‌آید. نگاه دقیق پلیس به سیگار کشیدن «صابر ابر» در پمپ بنزین، در نوع خودش کمدی بر می‌انگیزد که در دل داستان سریال‌های ایرانی کمتر دیده می‌شد.

این نگاه ساده، بدون دیالوگ و بدون تاکید، وجهی از شخصیت پلیس را به مخاطب نشان می‌دهد؛ انسانی مسئول، در عین حال دقیق و حساس که با شوخ‌طبعی تلفیق شده است. همین جزئیات ریز هستند که در غیاب قصه‌گویی فعال، بار شخصیت‌پردازی را به دوش می‌کشند.

شخصیتی که نیست، اما هست: هانیه توسلی در خلأ

شخصیت هانیه توسلی، با توجه به اینکه مهم است، اما همچنان در حاشیه داستان قرار دارد؛ نه نقشی در پیشبرد قصه ایفا می‌کند و نه وزن روایی قابل‌توجهی، به نمایش می‌گذارد. حتی نگاه کارگردان به پسر او که تماس تصویری برقرار می‌کند، نقشی در شخصیت‌پردازی او ندارد.

به نظر می‌رسد سریال هنوز تکلیفش را با او مشخص نکرده است. کاراکتری که حضور فیزیکی دارد اما معنای دراماتیکی ندارد و انگار فقط برای پر کردن قاب‌ها خلق شده است. حذف او از داستان، در مسیر روایت خللی ایجاد نمی‌کند و این نشانه‌ی یک ضعف بنیادین در فیلمنامه است.

صدای بهتر، اما نه کافی

نقد قسمت دوم سریال کنکل
نقد قسمت دوم سریال کنکل

در قسمت دوم، کیفیت موسیقی‌ها به‌وضوح بهتر شده است. از موسیقی متن گرفته تا افکت‌های صوتی، همه چیز هماهنگ‌تر هستند. با این حال، موسیقی هنوز به ابزاری برای تقویت معنا تبدیل نشده است و بیشتر به‌عنوان یک تزئین شنیداری عمل می‌کند تا عنصری فعال در روایت. به‌بیان دیگر، موسیقی در خدمت زیبایی است، نه در خدمت داستان.

اسلوموشن‌های بی‌پایان؛ زیاده‌روی در فرم

یکی از آزاردهنده‌ترین ویژگی‌های این قسمت و حتی قسمت اول، استفاده بیش‌ازحد از اسلوموشن است. این تکنیک اگرچه در برخی لحظات می‌تواند معنایی نمادین یا احساسی داشته باشد، اما وقتی در جای‌جای سریال تکرار می‌شود، بیشتر به تظاهر بصری بدل می‌شود تا ابزاری در خدمت محتوا. کندی ریتم، وقتی با اسلوموشن بی‌دلیل همراه می‌شود، مخاطب را بیشتر از آن‌که درگیر کند، فرسوده می‌سازد.

روشن و خاموش کردن چراغ؛ زیبایی بی‌معنا

نقد قسمت دوم سریال کنکل
نقد قسمت دوم سریال کنکل

سکانسی که ابی چراغ‌ها را خاموش و روشن می‌کند، نمایشی از همان چیزی است که در تمام قسمت دوم دیده می‌شود: تصویرسازی زیبا اما بدون کارکرد. قاب‌ها حساب‌شده و چشم‌نوازند، اما معنایی فراتر از خود ندارند. این جنس از تصویر، اگرچه تماشایی است، اما بدون پشتوانه‌ی روایی، در نهایت به تصنع ختم می‌شود. کنکل گاهی بیش از آنکه بخواهد داستان بگوید، می‌خواهد دیده شود.

اتفاقی نمی‌افتد؛ خستگی در میانه راه

از منظر روایت، قسمت دوم چیزی برای گفتن ندارد. نه گره‌ای ایجاد می‌شود، نه تغییری در موقعیت شخصیت‌ها. تماشای این اپیزود، بیشتر شبیه به ایستادن در یک صف طولانی‌ست؛ می‌دانی که باید صبر کنی، اما نمی‌دانی برای چه. این خستگی تدریجی، نه حاصل پیچیدگی که ناشی از ایستایی است.

جمع‌بندی: زیبا اما خسته‌کننده

نقد قسمت دوم سریال کنکل
نقد قسمت دوم سریال کنکل

قسمت دوم کنکل همچنان پر از قاب‌های زیبا، نورپردازی‌های فکرشده و طراحی صحنه‌ی دقیق است؛ اما زیر این پوسته‌ی شیک، چیزی برای چنگ زدن نیست. شوخی‌های کم‌رمق، اسلوموشن‌های بی‌انتها، شخصیت‌های کم‌جان و ریتمی خواب‌آور باعث شده‌اند که سریال از مسیر روایت فاصله بگیرد و در قالب و فرم غرق شود.

شاید کنکل هنوز فرصت دارد که خود را از این بلاتکلیفی نجات دهد، اما اگر همین مسیر را ادامه دهد، خطر آن وجود دارد که تبدیل شود به مجموعه‌ای از قاب‌های زیبا برای پست‌های اینستاگرامی، نه یک سریال روایی واقعی.

source

توسط siahnet.ir