«بس که وعده شنیدیم، وعده‌دونمون دراومد. هرچه بیشتر فلاکت می‌کشیم، بیشتر به اون دنیا حوالمون میدن!» (از کتاب همسایه‌ها نوشته احمد محمود)

سینما و تمامی مدیوم‌های هنری، دنیایی از خیال است. خیالی که اگرچه نسبت خود را با واقعیت حفظ می‌کند اما آرزو، میل و حتی کابوس هنرمند را دربرمی‌گیرد. بنابراین کارگردان می‌تواند جهان خود را برپا کند و در این جهان چارچوب‌های اخلاقی موجود در دنیای واقعی را بشکند اما به‌شرط آن‌که این چارچوب‌ها را به‌خوبی بشناسد و از پس شناخت، این شکستن پدید آید. آن‌گاه جهان هنری‌ای که ساخته می‌شود، دارای اخلاقیات منحصر به فردی است که نه‌تنها با اخلاقیات انسانی در تضاد نیست بلکه حس‌های مخاطب را نیز برمی‌انگیزاند. نقد فیلم Bob Trevino Likes It فرصت مناسبی است تا این موضوع را بررسی کنیم.

فیلم در خصوص دختر جوانی به نام «لیلی» است که به‌تازگی از یک رابطه عاشقانه خارج شده و درگیر مشکلات پس از آن است. «لیلی» از کودکی بدون حضور مادر، بزرگ شده و حالا نیز جدا از پدر زندگی می‌کند و برای تامین مخارج خود به شغل پرستاری از دختری معلول مشغول است. مشکلات میان «لیلی» و پدرش آغاز کننده اتفاقات این فیلم است و همین مشکلات منجر به آشنایی این دختر با فردی به نام «باب» می‌شود.

تمرکز اصلی فیلم Bob Trevino Likes It روی ارتباط دختری جوان (لیلی) و فردی نسبتا مسن و متاهل (باب) است. ارتباطی که شکل‌گیری آن می‌تواند معضلات اخلاقی به بار آورد اما تکنیک کارگردانی و از آن مهم‌تر نوع روایت داستان مانع از آن می‌شود. کارگردان فیلم (تریسی لیمون) قصد دارد رابطه‌ای پدر – فرزندی میان دو کاراکتر اصلی داستان شکل دهد، به همین دلیل در نیمه ابتدایی فیلم سراغ فقدان‌های آن‌ها می‌رود. پدر «لیلی» دخترش را وسیله‌ای برای رسیدن به اهدافش می‌بیند، اهدافی که نهایتا به قرارهای عاشقانه و روابط دوستی می‌انجامد. «لیلی» نیز که مشخصا از محبت پدر بی‌بهره بوده، قصد ندارد که او را بیش از این از دست دهد، به همین خاطر قرارهای عاشقانه پدر را نافرجام می‌گذارد. همین امر باعث فاصله گرفتن میان او و پدرش می‌شود اما نگاه کارگردان به کاراکتر پدر هرگز اگزجره نمی‌شود. «لیلی» در مدت زمان زیادی از فیلم در تلاش است که محبت پدر را جلب کند. حتی آشنایی او با «باب» نیز ثمره جستجو برای یافتن و جلب محبت پدر است. اما یکی از مهم‌ترین سکانس‌های فیلم زمانی است که پلیس به دلیل تلاش برای وارد شدن به خانه «باب» به «لیلی» شک می‌کند. او در این لحظه پدرش را فرا می‌خواند و حضور پدر در چنین شرایطی درکنار او بیان‌گر امر مهمی است. پدر «لیلی» هرگز کاراکتر مثبتی نیست و کارگردان نیز قصد ندارد شخصیت پدر را مقدس کند اما نگاه انسانی او به پدری که بسیار در حق فرزندش کوتاهی کرده، قابل تقدیر است. این‌گونه است که «تریسی لیمون» فقدان‌های قهرمان داستانش (کمبود محبت پدر) را می‌سازد و نتیجه آن (آشنایی و ارتباط با «باب تروینو») را نمایش می‌دهد. اگرچه در شروع این رابطه، کاراکتر پدر برای لحظاتی فراموش می‌شود اما با بازگشت او به داستان بار دیگر مشکلات و معضلات «لیلی» با پدرش برای مخاطب بازگو می‌شود تا رابطه «لیلی» و «باب» از حالت دوستی ساده فراتر نرود.

همین امر در خصوص کاراکتر «باب تروینو» نیز صدق می‌کند. مشخصا «باب» با همسرش «جینی» مشکلاتی دارد اما این مشکلات هرگز منجر به خیانت نمی‌شود. «باب» دوست دارد زمان بیشتری را با «جینی» بگذراند اما همسرش همواره به فکر شرکت در همایش است. این اختلافات باعث بروز پرخاش و درگیری میان آن‌ها نمی‌شود زیرا محبت میانشان رنگ و بویی عاشقانه دارد. کارگردان به‌درستی رابطه میان این دو کاراکتر را در ابتدای فیلم شکل می‌دهد تا نزدیک شدن «باب» به «لیلی» نشانی از فقدان محبت همسر نباشد. نکته حائز اهمیت تاکید دوربین بر حلقه ازدواج «باب» است که چندین بار در زمان چت کردن با «لیلی» به تصویر کشیده می‌شود. حلقه‌ای که حتی پس از مرگ «باب» نیز نمایش داده می‌شود تا بر عدم خیانت او بر همسرش تاکید کند. «باب» قبل از ملاقات با «لیلی» همسرش را در جریان می‌گذارد تا تائید او را کسب کند و همین امر باعث می‌شود تمام روزنه‌هایی که ممکن است مخاطب را در دام خیانت بیندازد، مسدود شود. حال که معلول (نزدیکی «باب» به «لیلی») شکل گرفت کارگردان به بیان علت می‌پردازد. فقدان کاراکتر «باب» در فیلم Bob Trevino Likes It از دست دادن فرزند است. فقدانی که علاوه بر او، همسرش را نیز به‌شدت تحت تاثیر قرار داده است و ساختن آلبوم‌های عکس توسط «جینی» به همین خاطر است. کارگردان بعد از برقراری رابطه دوستی میان «باب» و «لیلی» همچنان بر رابطه عاشقانه میان «باب» و همسرش تاکید دارد و تماس تلفنی او با «جینی» پس از موفقیت در همایش در حالی که در کنار «لیلی» قرار دارد گویای این امر است.

مشکلات فیلم Bob Trevino Likes It از نیمه دوم آن آغاز می‌شود. شروع شکل‌گیری رابطه میان «لیلی» و «باب» خوب است اما به مرور دچار دیالوگ‌گویی می‌شود و فیلم ناخواسته در دام روان‌شناسی می‌افتد. روان‌شناسی‌ای که از مسیر سینما و نمایش تصویر نمی‌گذرد و فرم فیلم را از بین می‌برد. تعمیر شیر آب سرویس، خرید از فروشگاه و بازی بسکتبال مسیر درستی برای شکل‌گیری رابطه میان این دو نفر است اما تکمیل آن، پرداخت بیشتری می‌طلبید. کارگردان می‌توانست در عوض سکانس‌ها و دیالوگ‌های درون کافه و اردوی تماشای شهاب‌سنگ، ارتباط تصویری بهتری میان دو کاراکتر داستانش برقرار کند تا مخاطب این رابطه پدر – فرزندی را آسان‌تر بپذیرد. متاسفانه مشکلات فیلم به همین جا ختم نمی‌شود. ورود احساسات اضافی به فیلم از مسیر نوستالژی بازی، اثر را در دام سانتی‌مانتالیسم نیز می‌اندازد. برقراری رابطه میان «لیلی» و «باب» باید هر دو کاراکتر را یک قدم جلوتر ببرد، نه این‌که دلیلی شود برای بازگشت به گذشته و ماندن در آن. مخاطب فقدان فرزند «باب» را پذیرفته است و حالا شخصیت «لیلی» باید امید را در او زنده کند اما تماشای آلبوم عکس‌های قدیمی توسط «باب» و همسرش عملا نقش «لیلی» را در زندگی آن‌ها خنثی می‌کند. همین امر در خصوص «لیلی» نیز صدق می‌کند. بازگشت پدر به داستان پس از آشنایی او با «باب» بسیار خوب است اما این امر نباید باعث گردد که خاطرات و مشکلات کودکی او مجددا در مقابلش حاضر شوند. «لیلی» سگش را در کودکی توسط پدرش از دست داده و حالا «باب» برای او سگی می‌خرد، نتیجه آن چه می‌شود؟ اشک ریختن به پهنای صورت و در آغوش کشیدن «باب». باز هم بازگشت به گذشته و سانتی‌مانتال شدن داستان.

امتیاز نویسنده به فیلم: ۶ از ۱۰    

k1آنارشیست

source

توسط siahnet.ir