در بیشتر بازی‌های جهان باز، خط اصلی داستان همان چیزی‌ است که روایت را درخشان می‌کند، اما می‌دانیم که طرح‌ریزی آن چندان آسان نیست. از شخصیت‌پردازی گرفته تا ریتم داستان‌سرایی، همه چیز باید در هماهنگی کامل قرار گیرد تا یک ماجراجویی تاثیرگذار خلق شود. اما گاهی حتی بهترین بازی‌ها نیز در این زمینه خوب عمل نمی‌کنند.

از آنجا که سبک جهان باز به بازیکنان اجازه می‌دهد خارج از ماموریت اصلی در محیط بازی آزادانه به کاوش بپردازند، بازی‌های زیادی وجود داشته‌اند که علی‌رغم داستان اصلی ضعیف، تجربه‌های فوق‌العاده و سرگرم‌ کننده‌ای را ارائه داده‌اند.

ماموریت‌های اصلی یک بازی ویدیویی و داستانی که از طریق آن‌ها روایت می‌شود، در چشم بسیاری از مخاطبین عامل جذب اولیه به یک بازی به شمار می‌روند، اما برخی از بزرگ‌ترین آثار در این زمینه چندان درخشان عمل نکرده‌اند. در ادامه به چند بازی می‌پردازیم که داستان چندان به یاد ماندنی‌ای ندارند، اما با این حال تجربه‌های لذت‌‌بخشی به حساب می‌آیند.

۱۰. Horizon Zero Dawn

۱۰ بازی جهان باز جذاب که داستان اصلی ضعیفی دارند - گیمفا

بازی Horizon: Zero Dawn به لطف مبارزات هیجان‌انگیز، گرافیک خیره‌کننده و صداپیشگی جذاب، یکی از شاخص‌ترین عناوین دهه گذشته است. به نظر می‌رسد که این عنوان همه چیز را در خود دارد، اما متاسفانه، داستان اصلی بازی آنچنان مجذوب‌کننده و بی‌نقص نیست. با وجود دنیایی جذاب و پیش‌زمینه‌های روایی منحصر به فرد، داستان اصلی چیزی فراتر از تقابل با یک موجود شرور که قصد تسخیر جهان را دارد نیست.

چنین داستانی بارها در بازی‌های مختلف تکرار شده و ماموریت‌ها نیز آنچنان هیجان‌انگیز نیستند. تعداد زیادی از کوئست‌های اصلی مبتنی بر مخفی‌کاری در میان دشمنان انسانی طراحی شده‌اند که در مقایسه با مبارزات دیوانه‌وار و شگفت‌انگیز با دایناسورهای رباتی، جلوه چندان جذابی ندارند. آنچه ضعف خط اصلی داستان را بیشتر نمایان کرده، ماموریت‌های مربوط به کشف تاریخچه و جهان بازی است که سرشار از شگفتی، اکتشافات جذاب و جلوه‌های بصری فوق‌العاده‌ هستند و اطلاعات عمیقی از شخصیت‌ها و دنیای بازی در اختیار بازیکن قرار می‌دهند. خط اصلی داستان در کنار این ماموریت‌های فرعی، حتی کم‌فروغ‌تر از آنچه هست نیز به نظر می‌رسد.

۹. Assassin’s Creed Odyssey

۱۰ بازی جهان باز جذاب که داستان اصلی ضعیفی دارند - گیمفا

به لطف شخصیت‌های برجسته، مناظر دیدنی و ماموریت‌های جانبی سرگرم‌کننده، Assassin’s Creed: Odyssey نقطه اوج نسخه‌های نقش‌آفرینی مجموعه است، اما داستان اصلی بازی در بسیاری از بخش‌ها عملکرد ضعیفی دارد.

شروع داستان به اندازه کافی جذاب است، اما خیلی زود چهره شرورها را فاش می‌کند و ضرب‌آهنگ روایی از دست می‌‌رود. در میانه بازی، بازیکن ناچار می‌شود ساعت‌ها به انجام ماموریت‌های فرعی بپردازد تا سطح مورد نیاز برای ادامه داستان اصلی را کسب کند. این بخش از بازی عملا به بازیکن می‌گوید: ما اینجا چیزی برای روایت نداریم، پس برو خودت را سرگرم کن، که هم می‌تواند موهبت باشد و هم نقطه‌ ضعف.

در انجام ماموریت‌های فرعی، Odyssey در بهترین حالت خود قرار دارد. ماموریت‌ها متنوع هستند و اهداف جالب و سرگرم‌کننده‌ای دارند. برخی از آن‌ها چند مرحله‌ای بوده و کل داستان در یک ماموریت خلاصه نمی‌شود. برخی از این خطوط داستانی حتی مدت‌ها ادامه پیدا می‌کنند.

۸. The Elder Scrolls V: Skyrim

بازی elder scrolls v skyrim

The Elder Scrolls: Skyrim یکی از بهترین بازی‌های نقش‌آفرینی تاریخ است که دنیایی تقریبا بی‌انتها را برای اکتشاف در اختیار شما قرار می‌دهد تا در آن نقش خود را ایفا کنید. اما خط اصلی داستان چندان ارزشمند و درخشان نیست. ماموریت متوقف‌کردن Alduin به‌شدت کلیشه‌ای و قابل‌پیش‌بینی بوده و زمانی به پایان می‌رسد که حس می‌کنید داستان تازه به اوج خود رسیده است.

شخصیت‌های حاضر در ماموریت اصلی، به‌اندازه‌ای بی‌روح و کسالت‌بار هستند که گویی از دل خاک بیرون آمده‌اند و متوقف‌کردن اژدهایی که صرفا به‌ دلیل بد بودن شرور است، اصلا جذابیتی ندارد. تازه در بخش‌های پایانی و با ورود به Sovengard کمی لحظات جالب‌تری را تجربه می‌کنیم، اما این لحظات هم بسیار کوتاه‌ هستند و به‌ هیچ‌ وجه جبران ساعت‌ها گیم‌پلی خسته‌کننده قبل از آن را نمی‌کنند.

در مقابل، ماموریت‌های فرعی اغلب عالی هستند؛ یکی از بهترین‌های آن‌ها، جنگ میان Stormcloakها و Imperials است که به بازیکن اجازه می‌دهد یک جناح را انتخاب کرده و در قالب چندین نبرد حماسی، وارد جریان نبرد شود. علاوه بر آن، روایت‌های عمیق‌تری مثل داستان Dark Brotherhood، انجمن دزدان (Thieves Guild) و انجمن مبارزان (Fighter’s Guild) نیز وجود دارند که همگی از نظر داستان‌پردازی به‌ قدری خوب و جذاب هستند که پس از تجربه از خودتان بپرسید چرا چنین تلاشی در داستان اصلی بازی صورت نگرفته است.

۷. Starfield

۱۰ بازی جهان باز جذاب که داستان اصلی ضعیفی دارند - گیمفا

با وجود این که تمام نظرات درباره Starfield مثبت نیست، اما بازی همچنان تجربه لذت‌بخشی است. جهان بازی را می‌توان به یک سندباکس وسیع تشبیه کرد که می‌توانید در آن آزادانه کاوش کنید. هر بار که روی سیاره‌ای فرود می‌آیید یا درخواست یک غریبه را قبول می‌کنید، خبر ندارید که قرار است با چه چیزی روبه‌رو شوید و غافلگیر خواهید شد.

اما زمانی که پای داستان اصلی وسط می‌آید، تجربه‌ شما به‌ شدت تهی و خالی از احساس می‌شود. این خط داستانی آن‌ قدر خسته‌ کننده و ضعیف طراحی شده که حتی بزرگ‌ترین پیچش‌های روایی‌اش نیز کمترین تاثیر را روی مخاطب می‌گذارند.

داستان از جایی آغاز می‌شود که شما به یک سنگ دست می‌زنید و رویاهایی می‌بینید. سپس یک نفر بدون دلیل خاصی سفینه‌اش را در اختیارتان قرار می‌دهد. از آن به بعد، همه‌ چیز تنها بدتر و احمقانه‌تر می‌شود. حتی در خط اصلی داستان نیز هیچ آنتاگونیست یا دشمن جذاب و قوی‌ای وجود ندارد.

از سوی دیگر، شخصیت اصلی و گروه به‌ اصطلاح ماجراجویان فضایی‌ او آن‌قدر بی‌روح و سطحی نوشته شده‌اند که گویی هدف از خلق آن‌ها عدم آزردن هیچ‌کس در هیچ شرایطی بوده است. خود داستان نیز هیچگاه به مقصد یا نتیجه جالبی نمی‌رسد و پایان جذابی ندارد.

اما در دیگر بخش‌ها وضعیت Starfield چگونه است؟ خوشبختانه شامل ماموریت‌های فرعی فوق‌العاده‌ای می‌شود. به‌عنوان مثال، خط داستانی UC Vanguard واقعا عالی بوده و در برخی بخش‌ها حتی ترسناک است و از بسیاری جهات حس می‌شود که باید همان خط داستانی و ماموریت اصلی بازی می‌بود.

ماموریت Crimson Fleet نیز بسیار جذاب است. در آن، بازیکن می‌تواند یا با گروه جنایتکاری که برای نفوذ به آن‌ها مامور شده همکاری کند یا در زمان مناسب آن‌ها را از بین ببرد. واقعا حیف است که چنین سطحی از لذت و کیفیت در خط اصلی وجود ندارد.

۶. Borderlands 3

۱۰ بازی جهان باز جذاب که داستان اصلی ضعیفی دارند - گیمفا

از منظر گیم‌پلی، Borderlands 3 یکی از بهترین تجربه‌های ممکن است. مواردی مانند تنوع و جذابیت بی‌نهایت سلاح‌ها، دشمنان متنوع و جهانی که فعالیت‌ها و ماموریت‌های فرعی جذابی را در دل خود جای داده است، از نقاط قوت این عنوان هستند.

اما اگر صرفا برای داستان اصلی سراغ بازی آمده‌اید، بهتر است هنگام تجربه صدا را قطع کنید، چرا که این عنوان حاوی برخی از بدترین دیالوگ‌هایی است که تا به‌حال در یک بازی ویدیویی نوشته شده. به‌محض ورود ضدقهرمانان دوقلو به صحنه، از خود می‌پرسید چه فکری پشت این طراحی بوده است؟ Borderlands 3 در میان آثاری قرار می‌‌گیرد که سعی دارد با استفاده از اصطلاحات امروزی، خفن و مدرن به‌ نظر برسد اما نتیجه را تنها می‌توان با کلمه مضحک توصیف کرد.

Borderlands 3 آنقدر در تلاش است تا باحال، خفن و نوجوان‌پسند به نظر برسد که مخاطب نمی‌تواند آن را جدی بگیرد. گرچه بازی دلایل متعددی به شما می‌دهد تا بخواهید ضدقهرمانان را از بین ببرید، اما این موضوع به‌ هیچ‌ وجه دیالوگ‌های افتضاحی که باید تحمل کنید را جبران نمی‌کند.

با این وجود، تیراندازی بسیار عالی‌ است، قدرت‌ها و توانایی‌ها سرگرم‌کننده هستند و گرافیک نیز بهترین نسخه از سبک خاص سل‌شِید (pseudo-cell-shaded) را ارائه می‌دهد.

۵. Dragon’s Dogma 2

۱۰ بازی جهان باز جذاب که داستان اصلی ضعیفی دارند - گیمفا

بسیاری از مخاطبین انتظار داشتند Dragon’s Dogma 2 تمام وعده‌های شکست خورده نسخه اول را به بهترین شکل ممکن اجرایی کند، اما این اتفاق به‌ ویژه در مورد خط اصلی داستان رخ نداد. بازی در ابتدا چند خط داستانی جذاب را معرفی و خیلی سریع تمامی آن‌ها را رها می‌کند. سپس برخی شخصیت‌های پتانسیل‌دار و جالب را در مسیر داستان قرار می‌دهد، اما ظرف چند ساعت آن‌ها را نیز به دست فراموشی می‌سپارد. شخصیتی را به‌عنوان ضدقهرمان معرفی می‌کند که می‌تواند خوب باشد، اما تا ۶۰ ساعت بعد دیگر نامی از او نمی‌آورد.

خوشبختانه، این بازی هنوز هم به خاطر مبارزات و ماجراجویی‌های فرعی ارزش تجربه کردن را دارد. مکانیک‌های مبارزاتی سنگین و چالش‌برانگیز است و سیستم برجسته‌ی Pawns باعث می‌شود ماجراجویی‌ها هیچ‌گاه تکراری و خسته‌کننده نشوند. در طول سفرتان، با ماموریت‌های فرعی بسیاری روبه‌رو می‌شوید که به‌صورت خودجوش کشف می‌شوند و بخش بزرگی از لذت بازی دقیقا از همین اکتشافات شخصی نشأت می‌گیرد.

۴. Metal Gear Solid V: The Phantom Pain

۱۰ بازی جهان باز جذاب که داستان اصلی ضعیفی دارند - گیمفا

Metal Gear Solid V شاید بهترین گیم‌پلی را در تاریخ بازی‌های ویدیویی داشته باشد. این بازی یک شوتر سوم‌شخص فوق‌العاده دقیق با مکانیک‌های مخفی‌کاری در سطحی بسیار بالا بوده و تنوعی که در نحوه‌ی برخورد با هر ماموریت وجود دارد، واقعا شگفت‌انگیز است. از نظر گرافیکی هم پا‌به‌پای بازی‌های مدرن امروزی پیش می‌آید که با توجه به ده ساله بازی، باورکردنی نیست.

مشکل اصلی اما در داستان نهفته است. اگر بعد از تجربه Metal Gear Solid 4 به سراغ Metal Gear Solid V بروید، افت کیفیت احتمالاً برایتان شوکه‌کننده‌ خواهد بود. دیالوگ‌های زیاد، پیچش‌های داستانی و شخصیت‌های فوق‌العاده‌، MGS4 را به تجربه‌ای به یاد ماندنی تبدیل کرده بودند، اما Phantom Pain هرگز به آن سطح از کیفیت نرسید. شخصیت اسنیک تقریبا در طول بازی سکوت اختیار کرده، آسلات که باید یکی از مهره‌های کلیدی داستان باشد حضوری کمرنگ دارد و بیشتر نقش جایگزین اوتاکان را ایفا می‌کند و داستان اصلی نیز زمان زیادی می‌برد تا راه بیفتد و وقتی هم که شروع می‌شود، خیلی زود ناپدید خواهد شد.

خطوط داستانی متعددی نیمه‌کاره رها می‌شوند، محتوای ناتمام زیادی در بازی دیده می‌شود و در کل، داستان اصلی آن‌چنان ضعیف طراحی شده که پیگیری آن برای بازیکن دلچسب نیست. تنها چیزی که باعث می‌شود بازیکن تجربه را ادامه دهد، اکشن و مخفی‌کاری فوق‌العاده‌ است.

۳. Avowed

۱۰ بازی جهان باز جذاب که داستان اصلی ضعیفی دارند - گیمفا

Avowed تجربه‌ی سرگرم‌کننده‌ای بود که احتمالا هیچ‌گاه هوس تجربه دوباره آن را نخواهید کرد؛ به این علت که داستان بازی به‌شدت کلیشه‌ای و محافظه‌کارانه است و در نهایت هم با یک سخنرانی درباره‌ی قدرت دوستی به پایان می‌رسد.

از همان لحظه‌ای که صدایی مرموز در ذهنتان شنیده می‌شود، مسیر کلی داستان برایتان قابل‌پیش‌بینی خواهد بود. مأموریت‌ها نیز با موج‌هایی از دشمنان تکراری، بسیار کسل‌کننده‌ می‌شوند. تنها در اواخر بازی است که داستان کمی جان می‌گیرد.

جلوه‌های بصری بازی خیره‌کننده‌اند، اما به سادگی در بازی نسبت به داستان و فهم اتفاقاتی که رخ می‌دهد، انگیزه‌ای شکل نمی‌گیرد. شخصیت‌ها در این بین مقصر اصلی هستند، چرا که هیچ‌کدام ویژگی خاص یا قابل‌توجه‌ای برای ارائه ندارند. گویی کسی تلاش کرده اثری با عمق Mass Effect را بدون هیچ جذابیت یا حس کنجکاوی بنویسد.

اما به جز خط اصلی داستان، بازی در سایر بخش‌ها عملکرد خوبی دارد. مبارزات سریع و پر زرق‌وبرق هستند و برخی از بهترین جادوها را در دنیای بازی‌ها ارائه می‌دهند. ماموریت‌های فرعی نیز در بیشتر مواقع واقعا سرگرم‌کننده‌ ظاهر می‌شوند.

آنچه از Avowed نصیب‌تان می‌شود، کاوش، مبارزات و محتوای جانبی عالی در کنار یک داستان اصلی بسیار ضعیف است.

۲. Xenoblade Chronicles X

۱۰ بازی جهان باز جذاب که داستان اصلی ضعیفی دارند - گیمفا

Xenoblade Chronicles X در میان طرفداران بسیار محبوب است، اما نمی‌توان منکر این شد که داستان اصلی آن برخی اوقات کسل‌کننده است، مخصوصاً در چند ساعت ابتدایی که مجبور به انجام مأموریت‌های فرعی و درخواست‌های پیش‌ پا افتاده (Fetch Quest) هستید.

خوشبختانه در نیمه دوم بازی، زمانی که به Skell‌ها (ربات‌های جنگی غول‌پیکر) دسترسی پیدا می‌کنید و تهدیدهای اصلی به شکل ملموس‌تری خود را نشان می‌دهند، اوضاع کمی بهتر می‌شود. اگر از خط داستانی خسته‌کنند گذر کنیم، Xenoblade Chronicles X مملوء از فعالیت‌های مختلف است؛ از ماموریت‌های جانبی درگیرکننده گرفته تا جذب شخصیت‌های جدید و همچنین گشت‌وگذار در یکی از بهترین جهان‌‌های باز تاریخ بازی‌های ویدیویی. حتی اگر داستان اصلی شما را خسته کند، می‌توانید ساعت‌ها از غرق‌شدن در این جهان بی‌نظیر و بیگانه لذت ببرید.

۱. Hogwarts Legacy

۱۰ بازی جهان باز جذاب که داستان اصلی ضعیفی دارند - گیمفا

Hogwarts Legacy دستاوردی بزرگ برای کمپانی برادران وارنر بود که توانست یک‌تنه جلوی ضررهای مالی بخش گیمینگ این شرکت را بگیرد. چیزی که باعث فروش دیوانه‌وار این بازی در سال ۲۰۲۳ شد، حسی بود که از قرار گرفتن در نقش یک جادوگر در هاگوارتز به بازیکن منتقل می‌کرد. کلاس‌های درس، یادگیری جادوها، فضای بازی و موسیقی، همه و همه با در ذهن داشتن طرفداران هری پاتر ارائه شدند. کاوش در جهان بازی نیز بسیار لذت‌ بخش بود و به خوبی جهان پر رمز و راز هری پاتر را به تصویر می‌کشید.

اما زمانی که نوبت به داستان اصلی می‌رسد، اوضاع چندان جالب نیست. با داستانی بسیار کلیشه‌ای، یک شخصیت منفی بی‌خطر و نه‌چندان کاریزماتیک و ماموریت‌هایی طرف هستیم که چیزی برای ارائه ندارند. فرمول بازی به طرز دردناکی تکراری است؛ اغلب باید شخصی را پیدا کنید، ببینید چه می‌خواهد و سپس به یک غار یا سیاهچال بروید تا کارهای نه‌ چندان جذابی مثل مبارزه‌ی مکرر با دشمنان تکراری یا کشف بخشی از lore را انجام دهید.

در بسیاری از لحظات، قالب کُلی داستان اصلی بسیار تکراری و بی‌روح به‌نظر می‌رسد و این موضوع آزاردهنده است، چرا که محتوای جانبی در کل پربار و لذت‌بخش هستند.

source

توسط siahnet.ir