لجاجت میتواند در دنیای بازیهای ویدیویی بهعنوان یک ویژگی تحسینبرانگیز شناخته شود؛ بهویژه زمانی که بازیکنان در شرایطی غیرممکن حاضر به تسلیم شدن نیستند و با پشتکار مسیر خود را ادامه میدهند. با این حال، میان لجاجت سالم و ناسالم مرزی باریک وجود دارد. نسخه سالم آن به رشد مهارتها، صبر و توانایی بازیکن برای غلبه بر چالشها منجر میشود، اما اگر این لجاجت از کنترل خارج شود، میتواند پیامدهای منفی به همراه داشته باشد. بازیهای ویدیویی هرگز نباید باعث آسیب فیزیکی به بازیکن یا محیط اطراف او شوند؛ چراکه ماهیت اصلی آنها سرگرمی و تجربه ایمن و لذتبخش است، نه ایجاد فشار یا صدمه.
گاهی اوقات کنار کشیدن هیچ اشکالی ندارد، حتی اگر بازیکنان احساس کنند که به خاطر صرف هزینه زیاد برای یک بازی، موظف به تمام کردن آن هستند. درست است که بازیهای ویدیویی ارزان نیستند و بسیاری از افراد حس میکنند باید تا پایان آنها پیش بروند، اما واقعیت این است که سلامت روانی و آرامش فردی ارزش بسیار بیشتری دارد. در چنین شرایطی، فاصله گرفتن از تجربه بازی، نه تنها منطقی بلکه ضروری است.
این تصمیم به معنای شکست یا هدر رفتن سرمایه نیست، بلکه گاهی بهترین انتخاب برای بازیکن است. همیشه این امکان وجود دارد که بعداً با ذهنی آرامتر و انرژی تازه به بازی بازگردید. مهم آن است که مرز بین سرگرمی و فشار روانی از بین نرود. در ادامه به دلایلی میپردازیم که نشان میدهد چرا توقف یا بازگشت دوباره میتواند بخشی طبیعی از تجربهی بازیهای ویدیویی باشد.
زمانی که باگها و مشکلات فنی تجربه بازی شما را خراب میکنند

دریافت یک بازی مورد انتظار همیشه هیجانانگیز است، اما همه بازیها هنگام عرصه آنطور که باید و شاید، موفق و بینقص نیستند. نمونه بارز آن، عرضه پرحاشیه Cyberpunk 2077 است که در زمان انتشار با مشکلات جدی روبهرو شد. نسخه کنسولی بازی، بهویژه روی PS4، عملاً غیر قابل اجرا بود. بافتها کیفیت بسیار پایینی داشتند و باگهای فراوان تجربه بازیکنان را تحت تأثیر قرار میدادند.
البته افرادی که توانسته بودند به PS5 دسترسی پیدا کنند، وضعیت بهتری داشتند و میتوانستند همان نسخه PS4 را چه به صورت فیزیکی و چه دیجیتالی روی کنسول جدید اجرا کنند. با این حال، حتی در این شرایط نیز مشکلات دیگری وجود داشتند که نشان میدادند روند انتشار بازی با چالشهای اساسی همراه بوده است.
این بازی در ابتدا از مشکل کرشهای متعدد رنج میبرد. هنگامی که چنین مشکلی بهطور مداوم رخ دهد، بهترین کار کنار گذاشتن بازی تا زمان انتشار یک بهروزرسانی بزرگ است. نمونههای مشابه در گذشته نیز وجود داشته است؛ از جمله عرضه پرحاشیه Fallout 3 و Assassin’s Creed Unity که مملوء از باگهای عجیب و آزاردهنده بودند. خوشبختانه این آثار در ادامه با پچها و بهروزرسانیهای متعدد اصلاح شدند و احتمالاً بازیکنان در آن زمان به اندازه کافی آگاه بودهاند که تا رفع مشکلات، تجربه خود را متوقف کنند.
گاهی اوقات، چالش پیشرو ارزش تلاش را ندارد

جامعه طرفداران سبک سولزلایک همواره پرشور و مقاوم بودهاند و برای به پایان رساندن یک بازی، سختیهای فراوانی را به جان میخرند. تجربه اثری مانند Dark Souls چه از نظر آیتمها و غنایمی که بازیکنان کشف میکنند و چه از نظر نبردهای نفسگیر با باسها، پاداشهای زیادی را ارائه میدهد. با افزایش محبوبیت سری Dark Souls و دیگر ساختههای استودیوی FromSoftware، بسیاری از توسعهدهندگان دیگر نیز جسارت به خرج داده و تلاش کردهاند نسخههای مخصوص به خود را در قالب این سبک چالشبرانگیز ارائه دهند.
سری Nioh و بازی Lies of P دو نمونهی شاخص از آثاری هستند که طرفداران سبک سولزلایک از آنها لذت میبرند. البته این ژانر برای همه مناسب نیست، چرا که باسها میتوانند به شدت بیرحم باشند و از دست دادن پیشرفت بازی بسیار دلسردکننده است. پیوستن به سبکی که بسیاری از بازیکنان سختکوش و حرفهای به آن علاقهمندند میتواند سرگرمکننده باشد، اما اگر تجربه بازی بیشتر به یک وظیفه خستهکننده شبیه شود تا یک سرگرمی، شاید وقت آن باشد که از ادامه دادن مسیر صرفنظر کنید.
هنگامی که بیش از حد به بازیها اعتیاد پیدا میکنید

حتی بهترین بازیها هم میتوانند جنبههای منفی داشته باشند، به خصوص در صورتی که گیمرها کمی بیش از حد درگیر آنها شوند. بهعنوان مثال، در دوران اوج World of Warcraft، گزارشهایی منتشر شد که نشان میداد برخی بازیکنان زندگی روزمره خود را نادیده گرفتهاند. آنها به عنوان اعضای خانواده نقش خود را ایفا نمیکردند، به سر کار نمیرفتند و حتی به سلامت جسمانی خود نیز توجهای نداشتند.
زمانی که یک بازی بیش از حد اعتیادآور میشود، بهترین کار این است که تجربه آن را متوقف کنید. سایر بازیهای MMO نیز مانند Final Fantasy 14، نمونههای مشابهی محسوب میشوند، اما حتی آثار کوچکتر مانند Hades نیز میتوانند منجر به اعتیاد ناسالم شوند.
وقتی فهرست بازیهای شما بیش از حد بزرگ و طولانی میشود

برای برخی بازیکنان، تجربه بازی میتواند به یک وظیفه اجباری تبدیل شود. وقتی با یک بازی جدید مواجه میشوند که همه دربارهی آن صحبت میکنند، ممکن است آن را با هدف تجربه در روزهای ابتدایی خریداری نمایند. با این حال، غرق شدن بیش از حد در یک بازی میتواند منجر به اضافه شدن سایر بازیها به یک فهرست طولانی و ناتمام شود. به عنوان مثال، سال ۲۰۲۵ تاکنون میزبان چند اثر برجسته از جمله Monster Hunter Wilds، Clair Obscur: Expedition 33 و Donkey Kong Bananza بوده است. هر یک از این بازیها بهتنهایی میتواند با تکمیل کردن ۱۰۰ درصدی محتوای آن به یک تجربه کامل تبدیل شود، اما حتی تجربه هر یک از آنها به طور مداوم نیز شاید مشکلساز باشد. بنابراین، بازیکنان اگر هدفشان این است که همیشه از جدیدترین و بهترین بازیها مطلع باشند، باید پس از اتمام یک بازی، با حداقل میزان محتوای ممکن آن را ترک کنند. اگر اینطور نیست، پس نیازی به خرید تعداد زیادی از بازیهای جدید ندارند.
دلایل مالی فراتر از هزینه اولیه خرید بازی
طی چند دهه اخیر، عناوین رایگان بیش از پیش رواج یافتهاند. وجود چنین بازیهایی، بهویژه با توجه به تنوع گسترده در سبکهای گیمپلی آنها اتفاقی مثبت است. نمونهای موفق از این روند، Pokemon Go است؛ اثری که با اقتباسی هوشمندانه از این سری محبوب، بازیکنان را از خانههایشان بیرون میآورد و آنها را به پیادهروی و کاوش در دنیای واقعی تشویق میکند.
Fortnite به یک پدیده برای جمعهای دوستانه تبدیل شده است. از سوی دیگر، Genshin Impact دنیایی بزرگ و آزاد برای کاوش در اختیار بازیکنان قرار میدهد. هر دوی این بازیها و بسیاری از عناوین مشابه سرگرمکننده هستند، اما نکته منفی آنها در پرداختهای درونبرنامهای نهفته است؛ خریدهایی که برخی بازیکنان با میل خود انجام میدهند. از تهیه آیتمها گرفته تا اسکینها، زمان زیادی طول نمیکشد که هزینهها سنگین شده و حتی منجر به بدهی شوند. بنابراین، بازیکنان باید مراقب مقدار پولی که خرج میکنند باشند. در واقع، بهترین کار این است که هیچ خریدی صورت نگیرد و اگر وسوسه خرید بیش از حد بالا رفت، شاید وقت آن رسیده باشد که بازی را کنار بگذارید.
وقتی دیگر از بازی کردن لذت نمیبرید

واضحترین نشانه برای اینکه زمان کنار گذاشتن یک بازی فرا رسیده، هنگامی است که دیگر لذتی در تجربه آن وجود نداشته باشد. اگر اثری دیگر قادر به ترشح آن حس هیجان و لذت درونی نباشد، وقت آن است که چند سؤال اساسی از خود بپرسید: «آیا هنوز از وقت گذاشتن برای این بازی لذت میبرم؟» یا «اصلاً چرا از ابتدا شروع به تجربه این بازی کردم؟»
بهعنوان مثال، Death Stranding 2: On the Beach یکی از آثار شاخص سال ۲۰۲۵ است که تجربهای آرام و متفاوت ارائه میدهد، اما تکراری شدن گیمپلی میتواند برای برخی بازیکنان خیلی زود خستهکننده شود. یا Elden Ring که بدون شک یکی از بهترین بازیهای سبک سولزبورن محسوب میشود، با وجود جذابیتهای فراوان، چالشهای خاصی را دارد. حتی بازیهای چندنفرهای مثل سری Call of Duty هم ممکن است پس از صدمین دور حالت Domination تکراری و خستهکننده به نظر برسند.
نباید صرفاً برای پر کردن وقت، به تجربه بازی بپردازید. هر ثانیه از زمان بازیکنان ارزشمند است و صرفنظر از سن و سال، باید آن را برای تجربههایی به کار برد که واقعاً لذتبخش هستند.
source