پس از اینکه Bill Finger و Bob Kane شخصیت Batman را برای کامیکهای DC آفریدند، شاهد حضور این خفاش کاریزماتیک در مدیومهای گوناگون بودهایم. شوالیه داستان ما بارها در بازیهای ویدیویی حضور یافت، اما هیچگاه بازیای درخور Batman و آنگونه که بایسته و شایسته است ساخته نشد، تا اینکه استودیوی Rocksteady پا به میدان نهاد. آفرینش سهگانه Arkham میراثی شگرف و جاویدان برای منجی Gotham برجای نهاد؛ هرچند در آینده از این میراث گرانبها به خوبی پاسداری نشد. سهگانه یادشده نه تنها در زمینه بازیهای ابرقهرمانی، بلکه در زمره بازیهای بزرگ جهان جایگاه ویژهای دارد.
همانگونه که از تیتر این مقاله مشخص است، امروز میخواهیم به بررسی مفاهیمی چون قانون، قانونگذار، مجری قانون و قانون شکن در شهر بیقانون Gotham بپردازیم.
Gotham؛ بهشت بیقانونی
کلانشهری بزرگ و سقوط کرده به دامان جرم و جنایت که سالهاست شب و روزش به واسطه خشونت، قانونشکنی و جنایت تیره و تار گشته است.
شهروندان Gotham در این دوزخ تاریک بیپناه هستند و اهریمن بیقانونی بر ایشان فرمان میراند. سیستم قانونگذاری و اجرای قانون این شهر کارآمد نیست و نمیتواند خیابانهایی را که جولانگه تبهکاران ریز و درشت شده است، به چنگال عدالت بسپارد. گروهها و باندهای سازمانیافته، فساد سیستماتیک، فساد پلیسها و حتی قاضیان و وکیلها چنان وضع آشفتهای در گاتهام بوجود آوردهاند که این شهر به بهشتی برای قانونشکنی بدل شده است.
به طور کلی میتوان علت این وضعیت دهشتناک شهر را سه عامل دانست:
- فقر و نابرابری طبقاتی: «اقتصاد سنگبنای جامعه است». در صورتی که در یک جامعه اقتصاد رو به افول بگذارد، سطح زندگی و درآمد شهروندان نیز کاهش مییابد. کاهش سطح زندگی و درآمد، بیشترِ زمان و سرمایه آدمی را صرف نیازهای اولیه مانند خوراک، پوشاک و… کرده و او را از انجام فعالیتهای آموزشی یا فرهنگی باز میدارد. فقدان فعالیتهای آموزشی و فرهنگی، کتاب خواندن، سینما رفتن و… نیز میتواند آدمی را در مسیر بزهکاری و ناهنجاریهای اجتماعی قرار دهد.
- جنایتکاران نیرومند و استعداد تاریخی شهر Gotham در زمینه جرم و جنایت: شخصیتهای بزهکار در Gotham کم نیستند و هر کدام از این شخصیتها بنابر جهانبینی، اندیشهها و انگیزههای خاص خودشان، دست به قانونشکنی میزنند. در این میان گل سر سبدی وجود دارد که به شایستگی توانسته لقب شاهزاده جرم و جنایت را بدست آورد و او کسی نیست جز قاتل خندان، جناب Joker، که به طور مطلق در برابر قانون و نظم قرار میگیرد. از طرفی، شهر Gotham از دیرباز شاهد گروههای مافیایی گوناگونی بوده که طی دههها در شهر ریشه دواندهاند.
- فسادی که همهجا رخنه کرده است: رشوهپذیری، نوعی دزدی ماهرانه و زیرکانه است که به راحتی میتواند از دیوارهای اخلاقی بگذرد. بسیاری از شخصیتهای برجسته Gotham چون قاضیان، پلیسها و وکیلها دچار فساد شدهاند. در چنین جامعهای که قانون گذارانش برای قانون اهمیتی قائل نیستند، نمیتوان چشمداشتی از شهروندان داشت. هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک.
همپوشانی این عوامل، همچون آتشی است که ناگهان روی آن بنزین بریزند، چونان میغرد و میسوزاند که تر و خشک در برابرش خاکستر میشود و پس از آن، چیزی جز سیاهی و خاموشی بر جای نمیماند. در چنین وضعی که همهچیز به نظر از دست رفته میرسد قهرمانی از دل تاریکی برمیخیزد تا شهرش را از چنگال جنایت بیرون بکشد.
شوالیه برمیخیزد
بروس تنها پسر و فرزند خانواده ثروتمند و فرهیخته Wayne است که برای تماشای فیلم مورد علاقهاش به همراه پدر و مادر خود به سینما میرود. در راه بازگشت و در کوچهای به نام Crime Alley، دزدی با شلیک گلوله Thomas Wayne و Martha Wayne را میکشد و داراییهای آنان را به تاراج میبرد. Crime Alley نماد محیط و جامعهای محسوب میشود که دولت در اجرای قانون و عدالت در آن ناتوان است. در واقع، دولت یک سازمان سیاسی است که تلاش میکند قدرت و نیروی قانونگذاری خود را درون قلمروی سیاسیاش، انحصاری کند. به عبارت دیگر در یک سرزمین هیچکس به جز دولت حق قانونگذاری و اجرای آن را ندارد، حال اگر دولت در این کار شکست بخورد چه رخ خواهد داد؟
بلایی که بر سر مردم Gotham آمده، سرچشمهاش در همین کاستی و ناتوانی دولت گاتهام در انحصاری کردن حق قانونگذاری نهفته است. در این شرایط، هرج و مرج و آشوب جامعه را فرا میگیرد و شاید حتی در این میان کسی پیدا بشود که به صورت غیرقانونی قانون را اجرا کند. Batman از میان این آشوب تباهکننده برمیخیزد و تلاش میکند قانونشکنی باشد که در عین حال به قانون پایبند است.
تعریف دولت را به یاد دارید؟ بر مبنای این تعریف تنها دولت مجوز به کار بردن خشونت در رمسیر قانون را دارد یا بهتر است اینگونه بگوییم که تنها دولت میتواند در قلمروی سیاسی خویش به تعریف، تنظیم و اجرای قانون بپردازد. بر این مبنا، Batman شخصی است که بدون مجوز دولت و سراسر خودجوش، پا در مسیر اجرای قانون و عدالت میگذارد و هرچند در اجرای قانون پیروزمند است، اما در اجرای عدالت شکست میخورد.
گفته شد سراسر خودجوش، خوب است به بررسی این مفهوم بپردازیم. در زبان انگلیسی واژهای بهنام Vigilante وجود دارد که برابر پارسیاش میشود: پاسبان خودخوانده.
همانگونه که از نام پاسبان خودخوانده بر میآید، او شخصی است که بنا به ارزشها و داوری خویش اینگونه میپندارد که ابزارهای قانونی دولت برای کیفر بزهکاران وجود ندارند یا اگر وجود دارند، کافی نیستند. این شخص خود را مجری قانون میداند. Batman نیز یک پاسبان خودخوانده است که پس از مرگ پدر و مادرش، به این نتیجه میرسد که دولت Gotham در اجرای قانون ناتوان است. او پس از آن شب که پدر و مادر خودرا از دست داد، بر آن میشود تا با شبهای Gotham یکی شده و با تکیه بر زور، خشونت و ترس، کابوس هر کسی باشد که میخواهد کابوس شهروندان Gotham باشد.
او آشکارا قانونشکنی میکند تا بزهکاران را دستگیر کرده و ایشان را کت بسته و دست و پا شکسته نزد پلیس ببرد. او با نادیده گرفتن حقوق شهروندی دیگران، جرمهایی مرتکب میشود که در زیر به چند مورد از آنها خواهیم پرداخت:
- Vigilante بودن: در متن نوشتار به این مورد پرداخته شد.
- بهره بردن از خشونت: بزرگترین کد اخلاقی Batman نکشتن بزهکاران است، اما چنین کدی هرگز او را از شکستن دست، پا و دندههای خلافکاران Gotham باز نمیدارد.
- دستاندازی به حریم شخصی: Batman زندگیای دوگانه دارد، او در پرتوی سرمایه هنگفت و نفوذ بُرنده خاندان Wayne و به لطف تکنولوژیهای پیشرفته Wayne Tech، میتواند دادههای هر شهروند Gotham را در کسری از ثانیه در دست داشته باشد.
- درگیری با پلیس: پلیس نهاد اجرای قانون و مبارزه با بیقانونی است، گاهی و یا بهتر است بگوییم در بیشتر موارد، شیوه پیگیری این نهاد با Batman یکی نیست و خفاش شنلپوش ما با پلیس درگیر شده و مشت و لگد روانه ایشان میکند.
- بههم زدن صحنه جرم: Batman با بهره گیری از تکنولوژی پیشرفته خود و سیستم شنودی که در دست دارد، میتواند بسیار زودتر از پلیسها خودرا به صحنه جرم برساند و هرچیزی را که به نظرش مدرک بیاید با خود به Batcave ببرد.
با توجه به گفتههای بالا، میتوان دریافت که اداره پلیس Gotham یا همان G.C.P.D رابطه چندان خوبی با منجی این شهر ندارد. بیشتر ماموران این اداره به دلایلی از جمله اینکه Batman با اجرای قانون و کیفر بزهکاران، آنان را بی عرضه جلوه داده است، بیشتر ماموران پلیس Gotham دچار فساد شدهاند و اینکه Batman یک قانونشکن است از او دل خوشی ندارند.
در این اداره اما هستند کسانی که دلسوزانه و شرافتمندانه کار کرده و در آرزوی برچیده شدن نهاد بیداد در جامعه باشند.
James Gordon؛ کسی که سیستم را میشناسد
در میان همه افسرانی که از Batman بیزارند، James Gordon کسی است که با او بیشترین همکاری را دارد و به درستی که همکار استراتژیک اوست. ولی چرا اینگونه است؟ مگر Batman یک قانونشکن نیست؟ پس چرا رئیسپلیس شهر Gotham با او همکاری دارد؟
Gordon پلیسی است که سالها در سیستم بوده و هماینک که فرمانده نیروی پلیس شهر نفرین شده Gotham است، به خوبی با چم و خم کار آشناست. او میداند کاستیها و کمبودهای سیستم قضایی چیست و به نقاط کور دوربین قانون نیز آگاهی دارد. او همچنین به درستی میداند که باید از شهروندان این شهر کمک بگیرد، زیرا جامعهای که در پی نجات خودش نباشد، همواره درگیر جرم و جنایت خواهد بود.
Gordon شخصیتی نمادین است که همواره در راستای پیروزی عدالت میجنگد و امیدوار است فردای روشن از پس شنل تیره Batman بیرون آید. او رهبری کاریزماتیک است که میداند در شرایط پیچیده باید چه راهبردی پیش بگیرد. Gordon به Batman اطمینان دارد و اجازه میدهد که او به اجرای قانون کمک کند. برای Gordon هیچچیز به اندازه عدالت و قانون ارزش ندارد و آماده است جان خود را در این راه فدا کند.
Two Face؛ دوچهره قانون
Harvey Dent دادستان Gotham بود که با شور و حرارت بسیار و سخنرانیهای آتشین خود در راستای اجرای عدالت کمکهای شایانی کرد. روزهای درخشان او چندان دوام نیاورده و افراد Falcone که نماد جرم و جنایت شهر هستند، چهره نماد قانون شهر را خدشهدار کردند.
پس از این رخداد، شخصیت Two Face یا دوچهره زاده شد تا نه تنها Dent دو رخ داشته باشد بلکه هربخش از چهره او شخصیتی جداگانه به خود بگیرد. او آمیختهای از یک ابرشرور و پاسبان خودخوانده میباشد و جنگی که میان این دو شخصیت برای کنترل بر روان و جسم او در جریان است بسیار هیجانانگیز و شگفتآور مینماید. Two Face حتی زمانی که در تیرهترین و منفیترین حالت خود قرار دارد نیز در جستوجوی عدالت است، شخصیت او نمایانگر این است که حتی والاترین انسانها نیز میتوانند در دام شرزگی بیفتند.
فشارهای روحی-روانی میتوانند چنین آدمی را به کرانهها برانند که خواسته یا ناخواسته درگیر سقوطی دردناک شود و هیچگاه نتواند به ارزشهای پیشین خود بازگردد. Dent شخصیتی است بسیار پیچیده که خط باریک میان قهرمان و شرور را به خوبی به تصویر میکشد.
Joker؛ دیوانهای که دیوانه نیست
بززگترین شیفته و دشمن Batman مردی است خندان و شاد که همواره و در هر شرایطی جوکی برای گفتن دارد. Joker خندهای است که مرگ را نوید میدهد، در پس قهقهههای او شیون هزاران نفر نهفته است. او شخصیتی است به شدت روانپریش و پیچیده که در برابر هر ساختار اجتماعی میایستد.
او آمده است تا بگوید زندگی هیچ معنایی ندارد، آدمها در شرایط گوناگون، گوناگوناند و هیچ چیز پایدار نیست.
او بیاندازه آشوبخواه است و با بهرهگیری از ذهن پویا و درخشان خود، بارها و بارها Gotham را در آتش خشم خود سوزانده است. او شخصیتی پارادوکسیکال است که میخندد و میترساند، باصدای بلند جوک تعریف میکند و انسان میکشد. او بیاندازه پیشبینیناپذیر است و در هر شرایطی میتواند جامعه را به هرج و مرج وا دارد.
رابطه میان Joker و Batman بسیار پیچیده است، Joker باور دارد که این دو بدون یکدیگر بیمعنی هستند. این رابطه از دیدگاه Batman بسیار جالب و شایان توجه است و در Arkham Knight کش و قوس این رابطه به اوج خود میرسد.
Joker به پا خواسته تا در نبردی فلسفی با Batman هر آنچه را که شوالیه تاریکی ارزش میپندارد، بیارزش کرده و نظم آهنینی که Batman در تلاش برای برقراری آن است را براندازد. Joker نماد جامعهای سرخورده و ناامید است که از دولت خود رویگردان شده و تلاش میکند آن را براندازد. رفتارهای Joker چیزی فراتر از ارتکاب جرم میباشد و در پس تکتک آنها، فلسفه و پیامی نهفته است که مفهوم جامعه را به چالش میکشد.
نقش شهروندان Gotham در بوجود آمدن این وضعیت
شهروندان Gotham با پذیرش جرم و جنایت، کرنش در برابر کوتاهیهای دولت و فسادپذیری نقشی پررنگ در بوجود آوردن شرایط این شهر دارند. در واقع شروران این شهر از دل همین جامعه و مردم بیرون زدهاند، پس باید دلیل این زوال فرهنگی را در خود جامعه Gotham جستوجو کرد.
همانگونه که در نوشتار «Mad Max؛ جهانی که از رگ گردن به ما نزدیکتر» است گفته شد، تمدن و قانون پتکهایی گراناند که هرگاه اهریمن وجودمان تلاش میکند خود را نمایان سازد، بر سر آن کوبیده و او را به ژرفا میرانند. حال در Gotham که خبری از قانون نیست، اهریمنِ وجود، به آسانی نمود پیدا کرده و جامعه را به سوی بیداد میراند.
در این شرایط چه باید کرد؟ آیا باید دست روی دست گذاشت و نابودی را به تماشا نشست؟ Batman از میان این بیقانونی برمیخیزد. او باور دارد که آدمی ورای قانون است و هرگاه قوانین نتوانند از آدمی پاسبانی کنند یا با سرشت او سازگار نباشند، در این شرایط قانونشکنی کاری درست و پسندیده است.
او به پا میخیزد تا جامعه گاتهام به زمین نخورد، او در این راه زندگیاش را صرف کرده و حتی Bruce Wayne را نقاب Batman میکند تا بهتر بتواند با جرم و جنایت بجنگد. در اینجا اما پرسشی بهوجود میآید که سایه سنگین آن بر دیگر پرسشهای نوشتار سیاهی میافکند.
آیا مردم یک جامعه باید به یک قهرمان تکیه کنند؟
گفته میشود پس از اینکه گالیله در دادگاه بازرسی اندیشهها ناچار شد سخن خود مبنی بر اینکه زمین تخت نیست را پس بگیرد و توبه کند، بیرون از دادگاه با گروهی از پیروانش روبهرو شد. یکی از ایشان گفت: «وای به حال کسانی که قهرمان خود را از دست بدهند.» گالیله پاسخ داد:
وای به حال کسانی که به قهرمان نیاز داشته باشند.
source