در نقد سریال تلماسه: نبوت (Dune: Prophecy) به صورت هفتگی به بررسی و تحلیل این اثر که یک سریال از دنیای تلماسه «دنی ویلنوو» است می‌پردازیم.

سریال علمی‌تخیلی تل‌ماسه: پیشگویی یا همان تلماسه: نبوت، به کارگردانی مشترک «دایان آدامو-جان» و «آلیسون شاپکر» برای شبکه HBO، به بررسی یکی از جذاب‌ترین و مبهم‌ترین بخش‌های جهان خلق‌شده توسط «فرانک هربرت» می‌پردازد.

این سریال که در دنیای گسترده رمان‌های تل‌ماسه روایت می‌شود، بر منشأ و تحول انجمن قدرتمند «بِنی جِسریت»، سازمانی با نفوذ عظیم اجتماعی، مذهبی و سیاسی که اعضایش با سال‌ها تمرینات جسمی و ذهنی سخت، به توانایی‌هایی فرا انسانی دست پیدا می‌کنند، تمرکز دارد.


ادامه مطلب در ادامه

بیشتر بخوانید:

برای اطلاع از آخرین اخبار سینمای جهان، می‌توانید به بخش اخبار سینما و تلویزیون و برای دانلود فیلم‌ها و سریال‌های روز دنیا به کانال تلگرامی فیگار مراجعه کنید.


نقد سریال تلماسه: نبوت

با استفاده از لیست زیر می‌توانید به بخش مورد نظر خود مراجعه کنید:

نقد سریال تلماسه: نبوت
نقد سریال تلماسه: نبوت

این سریال به عنوان پیش‌درآمدی برای فیلم موفق تل‌ماسه (2021) به کارگردانی «دنی ویلنوو» معرفی شده است. این فیلم اقتباسی از نیمه اول رمان مشهور «فرانک هربرت» بود و توانست استانداردهای جدیدی برای روایت علمی‌تخیلی در سینما تعیین کند؛ اما سریال جدید، داستانی را روایت می‌کند که حدود 10 هزار سال پیش از وقایع فیلم جریان دارد و می‌خواهد عمق بیشتری به جهان تل‌ماسه ببخشد.

داستان این سریال از منابع متعددی از جمله سه‌گانه رمان مدارس بزرگ تل‌ماسه نوشته «برایان هربرت» و «کوین جی. اندرسون» الهام گرفته است. هرچند این اثر مستقیماً اقتباسی از آن رمان‌ها نیست، اما پس از رخدادهای این سه‌گانه شکل می‌گیرد و به توسعه دنیای تل‌ماسه کمک می‌کند. حال بیایید به نقد سریال Dune: Prophecy تا ببینیم که این اثر توانسته سنت خود را ادامه بدهد یا خیر.

نقد قسمت اول

نقد سریال تلماسه: نبوت
نقد سریال تلماسه: نبوت

قسمت ابتدایی سریال تل‌ماسه: نبوت با عنوان دست پنهان، مأموریتی به‌ظاهر غیرممکن را بر عهده دارد. این قسمت باید گروهی عظیم از شخصیت‌ها، روابط پیچیده میان آن‌ها و تضادهای موجود در دنیای داستان را معرفی کند.

این قسمت همزمان، لازم دارد تا بینندگان را به دورانی از جهان تل‌ماسه ببرد که پیش از این هرگز نمایش داده نشده بودند. این دوره، دورانی محسوب می‌شود که از بسیاری جهات، تفاوت‌های چشمگیری با امپراتوری بین‌سیاره‌ای به تصویر کشیده‌شده در فیلم‌های «دنی ویلنوو» دارد.

قسمت اتبدایی این سریال فضاسازی حماسی و خاص فیلم‌های «ویلنوو» را با بودجه‌ای به‌مراتب محدودتر بازآفرینی کرد. با وجود چالش بودجه، قسمت اول در مدت زمانی حدود یک ساعت، توانست دستاوردهای زیادی داشته باشد، هرچند که این موفقیت‌ها کامل نیستند و نقص‌هایی در روایت آن به چشم می‌خورد.

قسمت 1 در افزودن به دنیای اسطوره‌شناسی تل‌ماسه عملکردی قوی‌تر از روایت داستانی خود دارد. اگرچه استفاده از روایت صوتی همیشه پرمخاطره است، اما ارائه داستان جهاد باتلری و نقش خاندان‌های «آترئیدس» و «هارکونن» در این وقایع، دقیقاً همان نوع اطلاعاتی است که طرفداران تل‌ماسه را به هیجان می‌آورد.

این بخش از قسمت، مخاطبان را ترغیب می‌کند که بیشتر به کاوش در تاریخ این جهان بپردازند. تصاویر دنیایی که به‌تازگی از زنجیر ماشین‌های متفکر رهایی یافته و مردم دوباره به‌آسانی به این فناوری‌ها اعتماد می‌کنند، جذاب و تفکربرانگیز است؛ اما زمانی که قسمت اول به جزئیات مشکلات سیاسی امپراتور و درگیری‌های او با خاندان ریچِز می‌پردازد، جذابیت خود را از دست می‌دهد.

این خط داستانی بیشتر به یادآورنده مذاکرات خشک و تجاری سه‌گانه پیش‌درآمدهای جنگ ستارگان و فدراسیون‌های تجاری است تا حماسه علمی-تخیلی گسترده‌ای که انتظار داریم. این بخش از داستان، انرژی و شتاب قسمت را به طور قابل‌توجهی کاهش می‌دهد.

قسمت اول نشان می‌دهد که سریال تلاش دارد جایگاه ویژه‌ای برای خود در میان طرفداران تل‌ماسه باز کند؛ اما برای رسیدن به موفقیتی در حد فیلم‌های «ویلنوو»، باید در طول قسمت‌های آینده، داستانی غنی‌تر و منسجم‌تر ارائه دهد. دستاوردهای قسمت دست پنهان در گسترش دنیای تل‌ماسه نویدبخش آینده‌ای روشن‌تر برای این مجموعه است.

نقد قسمت دوم

نقد سریال تلماسه: نبوت
نقد سریال تلماسه: نبوت

این قسمت که به نام «دو گرگ» نام‌گذاری شده، عمدتاً دو بخش دارد که در نقد سریال تلماسه: نبوت آن را بررسی می‌کنیم. از یک سو، با «تولا» و کشمکش‌هایش درباره به انجام رساندن آزمایش عذاب روی «لیلا» همراه می‌شویم و از سوی دیگر سفر «والیا» به «سالوسا سکوندوس» برای بررسی تهدید «تیران-آرافائل» را می‌بینیم.

این جدایی، روایت را نسبت به قسمت اول متمرکزتر کرده؛ اما به همان اندازه ناهماهنگ نیز به نظر می‌رسد، چرا که داستان انجمن خواهران بار دیگر بسیار جذاب‌تر از ماجراهای امپراتوری است.

تمرکز به روی سفرهای جداگانه خواهران «هارکنن» تا حد زیادی به نفع سریال بوده است. آن‌ها شخصیت‌های اصلی Dune: Prophecy هستند و «امیلی واتسون» و «اولیویا ویلیامز» نیز بهترین بازیگران مجموعه محسوب می‌شوند.

تقسیم داستان و اختصاص خطوط روایی مستقل به آن‌ها، تغییر مثبتی در ریتم سریال ایجاد کرده است. در حالی که داستان خانواده امپراتوری همچنان کسل‌کننده به نظر می‌رسد و ورود «والیا» به این بخش کمی تنوع به آن می‌بخشد. تحقیق او درباره «تیران-آرافائل» و کشف این نکته که «دزموند هارت» نسبت به صدای خواهران مقاوم است، لحظات جالبی را رقم می‌زند.

قوس شخصیتی «تولا» در قسمت دوم نه‌تنها از بازی احساسی و ظریف «اولیویا ویلیامز» بهره می‌برد، بلکه به دلیل روایت جذاب‌ترش که با تهدیدهای مرگ و زندگی همراه است، تأثیرات مهمی بر افسانه‌شناسی انجمن بین جزرت و دنیای وسیع‌تر تلماسه دارد.

این خط داستانی با پایانی تیره و تار و در عین حال رضایت‌بخش، برخی از رازهای جذابی را که در قسمت نخست معرفی شده بودند، به جلو پیش می‌برد.

خارج از دو محور اصلی قسمت دوم، یک خط داستانی فرعی دیگر نیز وجود دارد که تنها اندکی از زمان نمایش را به خود اختصاص می‌دهد و آن هم خط داستانی «کیران آترییدس» است درگیر یک شورش نوپا علیه امپراتوری کورینو می‌شود و به نظر می‌رسد آن‌ها در حال برنامه‌ریزی برای یک معرفی بزرگ و چشمگیر از خود هستند.

این سریال نقاط ضعف داستانی محدودی دارد و گاهی اوقات خسته‌کننده هم می‌شود؛ اما همینکه از داستان اصلی بهره نمی‌برد و اقتباس آزاد محسوب می‌شود، خودش جای شکر دارد.

داستان این سریال از نویسنده اصلی نیست و داستان‌های این سه‌گانه توسط پسر نویسنده اصلی نوشته شده‌اند و کتاب‌های خوبی محسوب نمی‌شوند. کارگردان و نویسنده سریال نیز این را به‌خوبی می‌دانند و آن را به‌خوبی اقتباس کرده‌اند.

نقد قسمت سوم

نقد سریال تلماسه: نبوت
نقد سریال تلماسه: نبوت

قسمت سوم سریال تلماسه: نبوت به شدت بر پیامد تصمیمات تمرکز دارد. این اپیزود به‌طور خاص نشان می‌دهد که چگونه تصمیمات شخصیت‌ها—از انتخاب «تولا» برای قرار دادن «لیلا» در آزمون دردناک «رنج»، تا شایعاتی که «وُریان آتریدیس» درباره «ابولارد هارکونن» پخش می‌کند و در نهایت، مواجهه مستقیم «گریفین هارکونن» با «وریان»—همگی به نتایجی منجر می‌شوند که هیچکس نمی‌تواند از آن‌ها بگریزد.

از نکات مثبت این قسمت، کاهش چشمگیر خط‌های داستانی سیاسی است که در قسمت‌های پیشین بیش از حد زمان می‌بردند. این تغییر، فرصت بیشتری برای تمرکز بر گذشته شخصیت‌ها، به‌ویژه دو شخصیت اصلی که به لطف بازی قدرتمند بازیگرانشان جان می‌گیرند، فراهم کرده است.

«جسیکا باردن» در نقش «والیا»، توانسته با اجرای قدرتمند خود تعادلی میان خردمندی و خشم قابل‌درک این شخصیت ایجاد کند. هرچند رفتارهای خشونت‌آمیز «والیا» ممکن است گاهی او را به چهره‌ای منفی تبدیل کند؛ اما این لایه‌های پیچیده شخصیتی، او را به کاراکتری جذاب‌تر و چندبعدی‌تر تبدیل کرده است.

نکته‌ای که ممکن است برخی از مخاطبان را ناامید کند، نحوه کشف صدا توسط والیاست. اینکه این توانایی مهم به سادگی و در شرایط بحرانی کشف شده، کمی ساده‌انگارانه به نظر می‌رسد. این در حالی است که می‌توانست این مهارت، نتیجه قرن‌ها تحقیق و آزمایش باشد یا حتی بدون توضیح باقی بماند تا جذابیت مرموز آن حفظ شود.

قسمت سوم سریال تلماسه یکی از نقاط برجسته خود را در داستان انتقام شخصیت «تولا» به نمایش می‌گذارد؛ اما «کنینگ» با بازی فوق‌العاده‌اش، «تولا» را از یک چهره مهربان و بخشنده به یک شخصیت چندوجهی و پیچیده تبدیل می‌کند. تا پیش از این، «تولا» به‌عنوان یک مادر روحانی دلسوز شناخته می‌شد، اما طرح انتقام او علیه خاندان آتریدیس، به‌ویژه برای قتل برادرش «گریفین»، بیننده را غافلگیر می‌کند.

نقد قسمت چهارم

نقد سریال تلماسه: نبوت
نقد سریال تلماسه: نبوت

قسمت چهارم سریال تلماسه با عنوان “Twice Born” بار دیگر داستان را به دو محور اصلی تقسیم می‌کند: بازدید «والیا» از پایتخت سلطنتی برای ترمیم رابطه خواهران با امپراتوری و تلاش‌های «تولا» برای مدیریت خواهران جوان که تحت فشار پیشگویی‌های مرموز و مرگ لیلا کنترل خود را از دست داده‌اند.

با عبور از مراحل مقدماتی داستان، این قسمت شروع به بالا بردن هیجان می‌کند؛ اما نه به‌اندازه‌ای که باید هیجان‌انگیز باشد. در بسیاری از لحظات، قسنت 4 نمونه‌ای از نقاط ضعف سریال را به نمایش می‌گذارد.

از همان ابتدا مشخص بود که Dune: Prophecy تلاش دارد جایگاه بعدی Game of Thrones در HBO را به دست آورد. این سریال در هسته خود، یک درام سیاسی دارد که مملو از خانواده‌های نجیب‌زاده با مشکلات فراوانشان، یک امپراتور برای حکومت و رقابت بی‌پایان برای تخت سلطنت است؛ اما این جنبه از داستان هیچ‌گاه نقطه قوت سریال نبود.

این موضوع در قسمت 4 نیز همچنان صادق است، چرا که ناامنی‌های امپراتور او را به دامان دسوند هارت کشانده و توطئه بمب‌گذاری در لاندسراد هرگز قادر به برانگیختن احساسات مناسب نیست.

قسمت چهارم سریال Dune: Prophecy همچنان بین خواهران خاندان هارکونن جابجا می‌شود، در حالی که هر یک با مشکلات خاص خود دست‌وپنجه نرم می‌کنند. اگرچه این قسمت داستان سریال را جلو می‌برد، اما هرگز نتوانسته این کار را به شکلی هیجان‌انگیز و تاثیرگذار انجام دهد. تلاش‌های سریال برای بازآفرینی درام سیاسی شبیه به Game of Thrones بی‌نتیجه می‌ماند و بیشتر خسته‌کننده است تا جذاب، درست در لحظاتی که باید پر از تنش و هیجان باشد.

با تنها دو قسمت باقی‌مانده تا پایان فصل، به‌سختی می‌توان تصور کرد که سریال چگونه خواهد توانست به جمع‌بندی رضایت‌بخشی برسد.

نقد قسمت پنجم

نقد سریال تلماسه: نبوت
نقد سریال تلماسه: نبوت

بالاخره در قسمت پنجم سریال تلماسه که در خون، حقیقت نام داشت، شاهد درامی جذاب و پرهیجان هستیم؛ چیزی که به‌جرئت می‌توان گفت تاکنون در این سریال کمیاب بود.

این قسمت با رونمایی‌های بزرگ، تصمیمات سرنوشت‌ساز و اکشنی نفس‌گیر توانسته استانداردی جدید برای خود تعریف کند. تقریباً تمام عناصر این اپیزود از نظر بصری، روایی و اجرایی ارتقا پیدا کرده‌اند و برای اولین‌بار، انرژی لازم برای پیشبرد داستان را در عملکرد بازیگران می‌بینیم.

این قسمت، به لطف فیلمنامه‌ای جذاب‌تر و پویاتر، توانسته شخصیت‌های جوان سریال را به سطوح بالاتری از اجرا برساند. «جاش هیوسون» در نقش «کنستانتین کورینو»، پس از مدت‌ها فرصتی یافت تا از سایه‌ی شخصیت‌های حاشیه‌ای خارج شود و پیچیدگی‌های یک پسر حرام‌زاده که برای جلب رضایت پدرش تلاش می‌کند را به شکلی ملموس و قابل‌درک به تصویر بکشد.

در همین حال، «سارا-سوفی بوسنینا» در نقش «پرنسس ینز» نیز از این تحول بهره می‌برد و با سرنوشتی که در پایان این قسمت برای او رقم می‌خورد، کنجکاوی مخاطب را برای قسمت نهایی برمی‌انگیزد.

همچنین «کلویی لیا» که تاکنون یکی از بهترین بازیگران جوان سریال بوده، در این قسمت نقش جدیدی را تجربه می‌کند و تجسم شخصیت «مادر راکلا» را به زیبایی هرچه تمام‌تر با تقلید دقیق حرکات، ویژگی‌ها و شیوه‌ی گفتار «کَتی تایسون» به اجرا می‌گذارد. این ارتقای کلی در اجراها نشان می‌دهد که داستانِ پویاتر تا چه حد می‌تواند کیفیت بازیگری را نیز تحت تأثیر قرار دهد.

از نظر بصری، همانطور که هفته گذشته در نقد سریال تلماسه: نبوت گفتیم، در قسمت 5 نیز همچنان به زیبایی فیلم‌های سینمایی تلماسه نمی‌رسد، اما صحنه‌های اکشن پرتنش و طراحی مبارزات، آن را به اپیزودی دیدنی و مهیج بدل می‌کند.

مبارزات «کیران» و «میکائلا» در مقابل ساردوکارهای تازه‌کار با طراحی حرکاتی قابل‌توجه همراه است و هرچند جلوه‌های انفجارها گاهی چندان چشمگیر نیستند، اما هماهنگی داستان و اکشن به این صحنه‌ها جان می‌بخشد. این تغییر ریتم و هیجان، نفسی تازه برای سریالی است که تاکنون در خلق صحنه‌های اکشن چندان موفق عمل نکرده بود.

اما یک مسئله‌ی اساسی اینجاست. این تغییرات مثبت در نقطه‌ای از سریال رخ می‌دهند که دیگر خیلی دیر شده است. تنها یک قسمت دیگر باقی مانده و هرچند این اپیزود نویدبخش پایانی هیجان‌انگیز است، اما نمی‌تواند کاستی‌های ساختاری سریال را جبران کند.

زمان زیادی صرف چیدن دومینوها شد، در حالی که اکنون زمان اندکی برای تماشای سقوط آن‌ها باقی مانده است. محدود کردن تلماسه: پیشگویی به تنها شش قسمت، ضربه‌ی بزرگی به روایت آن زده و این سریال را در ردیف آثار دیگری قرار می‌دهد که در سرویس‌های استریمینگ – از جمله برخی سریال‌های دنیای سینمایی مارول در دیزنی پلاس – در شروع کُند و در پایان عجولانه عمل کرده‌اند.

نقد قسمت ششم

نقد سریال تلماسه: نبوت
نقد سریال تلماسه: نبوت

قسمت پایانی فصل اول Dune: Prophecy با عنوان دشمن متکبر، همانند بخش‌های قبلی سریال، مملو از ایده‌های جذاب و پتانسیل‌های دراماتیک بود. از رویارویی «تولا» با پسرش «دزموند» گرفته تا افشاگری‌های «ولایا» درباره ارتباط خانوادگی آن‌ها و سقوط «جاویکو»، این قسمت اسکلت درامی قدرتمند دارد؛ اما برای هر قدمی که سریال به جلو برمی‌دارد، به نظر می‌رسد دو قدم به عقب بازمی‌گردد.

به عنوان یک طرفدار کتاب‌ها و فیلم‌های Dune، این عدم توازن شاید بیشتر از زمانی که سریال کاملاً ناکام باشد، ناامیدکننده است. چرا که در لحظاتی که سریال موفق ظاهر می‌شود، کل داستان به جای اینکه از مجموع اجزای خود فراتر برود، کمتر از آن به نظر می‌رسد.

یکی از مشکلات اصلی این قسمت، عدم توانایی در ایجاد تعادل میان سرعت روایت و توضیح عناصر داستانی است. با وجود تلاش‌های تیم سازنده، قسمت پایانی با نامشخص گذاشتن بسیاری از خطوط داستانی، سریال را به سمت فصل دوم هدایت می‌کند. این امر باعث می‌شود نتواند وعده‌های مطرح‌شده در قسمت ابتدایی سریال را برآورده کند. قسمت نخست به‌خوبی مجموعه‌ای از معماها را معرفی کرده بود، اما بسیاری از آن‌ها همچنان بدون پاسخ باقی می‌مانند.

یکی از بزرگ‌ترین نقاط ضعف فصل اول، زمان ناکافی برای پرداخت کامل ایده‌های سریال در قالب تنها شش قسمت است. شخصیت‌های خواهران جوان‌تر به‌خوبی بسط داده نشده‌اند و با توجه به افشاگری‌های مادر «دوروتیا»، واکنش‌های آن‌ها به این اطلاعات نیز به نمایش گذاشته نمی‌شود.

بسیاری از شخصیت‌های اصلی مانند «دزموند هارت»، «جاویکو» و «ناتالیا» نیز آن‌طور که باید و شاید عمق پیدا نکرده‌اند. این امر باعث می‌شود که انگیزه‌های آن‌ها یا ارتباط احساسی با این شخصیت‌ها به‌خوبی شکل نگیرد. این یکی از دلایلی است که خط داستانی سلطنتی اغلب فاقد هیجان و جذابیت به نظر می‌رسد.

با وجود این مشکلات، فسمت دشمن متکبر و فصل اول Dune: Prophecy لحظات درخشانی نیز داشتند. اکنون تنها امید باقی‌مانده به فصل دوم است که بتواند خطوط داستانی بازمانده را به شکلی منسجم‌تر و کامل‌تر به سرانجام برساند.

جمع‌بندی

نقد سریال تلماسه: نبوت
نقد سریال تلماسه: نبوت

همانطور که در نقد سریال تلماسه: نبوت به این موضوع پرداختیم، تعلیق داستانی است که می‌تواند ابزار موثری باشد، اما همانطور که در قسمت پایانی از فصل اول Dune: Prophecy می‌بینیم، گاهی اوقات استفاده بیش از حد از این تکنیک می‌تواند به ضرر روایت تمام شود. با توجه به تعداد زیاد خطوط داستانی که در این فصل مطرح شده‌اند، قسمت پایانی بیش از حد به فصل آینده متکی است تا به این خطوط داستانی سرانجام دهد.

این تصمیم باعث شده تا بخش‌های زیادی از توسعه شخصیت‌ها و گره‌گشایی‌های داستانی، به نظر برسد که برای جا دادن همه رخدادها در شش قسمت، از روایت حذف شده‌اند.

هرچند که لحظاتی از درام واقعی و تأثیرگذار در این قسمت به چشم می‌خورد، اما قسمت پایانی به‌سختی می‌تواند انسجام خود را حفظ کند. نتیجه این است که تماشاگر با حس ناخوشایند «نه رضایت‌مند و نه ناراضی» سریال را ترک می‌کند.

وب‌سایت فیگار به فصل اول سریال تماسه: نبوت نمره 6 از 10 را می‌دهد.

بیشتر بخوانید:

نظر شما درباره‌ی مطلب نقد سریال تلماسه چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.

source

توسط siahnet.ir