نقد سریال لندمن نشان میدهد که این سریال چگونه با عناصر درام و جذابی که درون خودش دارد، داستان یک شهر را در غرب آمریکا روایت میکند.
سریال لندمن، جدیدترین ساخته «تیلور شریدان» و «کریستین والاس»، اثری درام محسوب میشود که بر اساس پادکست موفق بومتاون تولید شده است. این سریال برای نخستینبار در 17 نوامبر 2024 (27 آبان 1403) از شبکه پارامونت پلاس پخش شد و مخاطبان را به دنیای پرماجرای سکویهای نفتی غرب تگزاس برد.
در لندمن، بینندگان به عمق جهانی سفر میکنند که در آن کارگران سختکوش و میلیاردرها، موتور محرکه رونق اقتصادیای هستند که تأثیرات آن نهتنها بر اقتصاد و سیاست جهانی، بلکه بر تغییرات اقلیمی نیز سایه افکنده است. این مجموعه، نمایی واقعگرایانه از زندگی در یکی از پرخطرترین و تأثیرگذارترین صنایع جهان ارائه میدهد.
ادامه مطلب در ادامه
بیشتر بخوانید:
برای اطلاع از آخرین اخبار سینمای جهان، میتوانید به بخش اخبار سینما و تلویزیون و برای دانلود فیلمها و سریالهای روز دنیا به کانال تلگرامی فیگار مراجعه کنید.
نقد سریال لندمن (Landman 2024)
با استفاده از لیست زیر میتوانید به بخش مورد نظر خود مراجعه کنید:
نقد سریال لندمن به صورت هفتگی در همین صفحه آپدیت خواهد شد.
استقبال از سریال چندان هم ضعیف نبوده است. در راتن تومیتوز، این سریال توانسته است امتیاز 71% را بر اساس 14 نقد دریافت کند و میانگین امتیاز 6.4 از 10 را به دست آورد. همچنین، متاکریتیک که میانگین وزنی نقد سریال Landman را محاسبه میکند، امتیاز 59 از 100 را بر اساس نظر 11 منتقد به این سریال اختصاص داده که نشاندهنده بازخوردهایی متوسط یا ترکیبی است.
با توجه به چنین نقدهایی در تحلیل سریال Landman ، به نظر میرسد این سریال اثری محسوب میشود که در عین داشتن پتانسیل بالا برای روایت داستانی جذاب و تأثیرگذار، همچنان در برخی جنبهها با چالشهایی در جذب مخاطبان و منتقدان روبهرو بوده است.
آیا این سریال میتواند به موفقیتی بزرگ در دنیای تلویزیون دست یابد یا تنها به عنوان یک تلاش متوسط در ژانر درام شناخته خواهد شد؟ با بررسی سریال Landman به صورت هفتگی، به این سوال پاسخ میدهیم
نقد قسمت اول
قسمت اول سریال لندمن که دقیقاً لندمن هم نام داشت، نشان میدهد که کارگردانان سعی بر این داشتند تا از همان آغاز، تماشاگر را به دنیایی خشن و بیرحم، جایی که ارتفاع سکویهای نفتی بر فراز شهرهای رونقگرفته تگزاس، استعارهای از مخاطرات و جاهطلبیهای بیپایان شخصیتهای آن است ببرند.
این سریال که وعده داستانی پرهیجان و سرشار از پیچیدگیهای دراماتیک را میدهد، با معرفی شخصیتهایی که به دنبال ثروت و قدرت هستند، در همان قسمت ابتدایی به کشف زوایای تاریک و پرفرازونشیب زندگی در صنعت نفت میپردازد.
لندمن در همین قسمت 1، به وضوح نوید روایتی سرسخت و پرتنش را میدهد که با بهرهگیری از شخصیتهایی چندلایه و داستانپردازی هوشمندانه، مخاطب را درگیر میکند.
در این میان، حضور «بیلی باب تورنتون» در نقش «تامی نوریس» یکی از نقاط قوت بزرگ سریال بهشمار میآید. شخصیت «تامی»، با شخصیتی سختکوش و تیزبین، در هر صحنه حضوری قوی و تأثیرگذار دارد و نقشی کلیدی در شکلگیری فضای پرتنش و درگیرکننده سریال ایفا میکند.
یکی از نکات برجسته در این قسمت، معرفی دقیق و مؤثر شخصیتهاست. این بخش از سریال بهخوبی زمینه را برای داینامیکهای پیچیده و روابط پرچالش میان شخصیتها آماده میکند و بستری مناسب برای پیشبرد داستان در قسمتهای بعدی فراهم میآورد.
یکی دیگر از نقاط قوت لندمن، بازی تأثیرگذار «جیکوب لوفلند» در نقش «کوپر نوریس»، پسر «تامی» است. او با به تصویر کشیدن معصومیت و خوشبینیای که در تضاد با سختی و سرسختی شخصیتهای میدانهای نفتی قرار میگیرد، جان تازهای به داستان میبخشد. تعاملات او با شخصیت «مایکل پینا» نیز با ایجاد لحظاتی جذاب و کمدی، به داستان عمق و تنوع بیشتری میدهد.
طنز موجود در سریال بهخوبی توانسته است تعادل مناسبی میان لحظات سنگین و احساسی ایجاد کند. این ویژگی به مخاطب فرصتی برای تنفس در میان درگیریهای شدید و داستانهای پرتنش میدهد. از سوی دیگر، صحنههای بهیادماندنی در بار «Babes N’ Brew» با نمایش زندگی خاص شهرهای نفتخیز، حس منحصربهفردی از ترکیب سختیها و لحظات مفرح ارائه میدهد که هویت خاص سریال را تقویت میکند.
نقد قسمت دوم
پایان قسمت اول سریال لندمن با یک حادثه دلخراش همراه بود؛ انفجار یک دکل نفتی که جان تمامی اعضای تیم کوپر را میگیرد. این حادثه، به مشکلات «تامی نوریس» میافزاید که پیش از این نیز با انفجار دیگری در اثر تصادف هواپیما و سه وسیله نقلیه دیگر، روبهرو شده بود.
در این شرایط، تنشهای احساسی «تامی» شدت میگیرد و تماس تلفنی او با «مونتی ویلیامز» (جان هم) به جدالی کلامی تبدیل میشود که ابعاد جدیدی از شخصیت «تامی» را نشان میدهد.
در قسمت دوم، رابطه پرتنش پدر و پسر بیش از پیش مورد کاوش قرار میگیرد. این اتفاق نهتنها «تامی» را در شرایط دشوارتری قرار میدهد، بلکه روابط بین این دو را نیز پیچیدهتر میکند.
در بیمارستان، «تامی» «کوپر» را به خودخواهی متهم میکند و از او به خاطر تصمیمش برای کار در میدان نفتی انتقاد میکند؛ اما «کوپر» با شجاعت به پدرش پاسخ میدهد که اگر مشکلاتی دارد، ناشی از نوع تربیت و کمتوجهی «تامی» در مقام پدر است.
این گفتگو، شکافهای عمیق در رابطه پدر و پسر را برجسته میکند و انگیزههای «کوپر» برای تبدیل شدن به یک مدیرعامل نفتی همچون «مونتی ویلیامز» را آشکار میسازد.
قسمت دوم نیز همهچیز را مانند قسمت اول پیش برد، اما شکافهای احساسی «کوپر» نیز مدنظر قرار گرفتند. تنها عیب و نقص سریال را میتوان شخصیتپردازی همسر «کوپر» دانست که با انبوهی از دیالوگهای تکراری، مخاطب را خسته میکند.
نقد قسمت سوم
قسمت سوم سریال Landman با صحنهای آغاز میشود که در آن «تامی» و «اینسلی» در حال برداشتن «آنجلا» از فرودگاه و حرکت به سمت باشگاه کشور هستند. همزمان، «مونتی» در باشگاه دیگری مشغول بازی گلف است، اما رفتار غیرمتعارفش، یعنی ترجیح دادن به راه رفتن در زمین به جای استفاده از ماشینهای گلف، باعث ناراحتی همبازیهایش میشود.
انتخاب «مونتی» برای راه رفتن نه از روی سرکشی، بلکه برای استفاده از این فرصت به عنوان تمرینی فیزیکی در میان برنامههای فشردهاش است. او همچنین از این فرصت برای بحث درباره مسائل کاری با وکیل خود استفاده میکند.
وکیل پیشنهاد میدهد که ««تامی» را اخراج کند؛ چراکه او نهتنها از گزارش خرابی هواپیما غافل شده، بلکه مدیریت چاههای نفتی را به عهده دارد که استانداردهای OSHA را رعایت نمیکنند. از نگاه وکیل، انداختن تقصیرها به گردن «تامی» بهترین راه برای جلوگیری از یک دعوی حقوقی 80 میلیون دلاری است. اما «مونتی» دیدگاه متفاوتی دارد.
او «تامی» را نیرویی ارزشمند میداند و معتقد است که اخراج او تنها باعث ایجاد مشکلی جدید میشود، چرا که جایگزینی فردی با تجربه و مهارت مشابه امری دشوار و زمانبر خواهد بود. این اختلاف دیدگاه میان وکیل و مونتی یکی از چالشهای کلیدی داستان در این قسمت است که ترکیب پیچیده روابط کاری و اخلاقی در دنیای صنعتی و تجاری را نشان میدهد.
در همین حال، «کوپر» در تریلر خود مورد حمله سایر اعضای گروه که از بستگان خدمه «خیمنز» هستند، قرار میگیرد. آنها او را مسئول مرگ پسرعموهایشان میدانند؛ اما کوپر حتی زمانی که یکی از مهاجمان اسلحه میکشد، دست بالا را در مبارزه حفظ میکند. این بخش از داستان با گسترش تعارضات درونی شخصیت «کوپر» و تلاش آنها برای نجات خود از تلههای حقوقی و اخلاقی، جذابیتی دوچندان به روایت میبخشد و نقش سیاست و قدرت در روابط انسانی را به نمایش میگذارد.
این قسمت به بحثهای پیرامون صنعت نفت و مناظره درباره انرژی پاک میپردازد. از طریق شخصیت «تامی»، پیچیدگیها و خطرات کاری که برای تأمین تقاضای نفت انجام میشود را میبینیم.
این شغل، کاری است که نهتنها جان انسانها را به خطر میاندازد، بلکه بر خانوادهها نیز فشارهای روانی و احساسی وارد میکند. برای نمونه، «کوپر» شاهد غم و اندوه خانوادههایی است که نانآور خود را از دست دادهاند. در همین حال، از طریق «تامی» و «آنجلا» نیز تأثیرات این صنعت بر خانوادهها به تصویر کشیده میشود.
این قسمت همچنین بهطور واقعگرایانهای به توضیح الزامات گذار به آیندهای سبزتر میپردازد. مکالمه بین «ربکا» و «تامی»، دیدگاه روشنی از تقابل میان ایدئالیسم و واقعیت ارائه میدهد.
«ربکا» با دیدگاهی انتقادی و منطقی، چالشهای گذار به انرژی پاک را بررسی میکند. در همین حال، لبخند زیرکانه «ربکا» پس از وقایع این قسمت، این سوال را ایجاد میکند که آیا این لبخند نشانهای از جذابیت عاطفی است یا صرفاً نوعی رضایت از موفقیت حرفهای؟
این قسمت نشان میدهد که لندمن تنها درباره دکلهای نفتی نیست، بلکه بهطور عمیقتر به بحثهای سنگین و ناراحتکنندهای همچون نزاعهای شرکتی، پیامدهای واقعی تقاضای نفت و دشواریهای تحقق ایدهی «انرژی پاک» در قرن آینده میپردازد. این نگاه انتقادی و چندوجهی، لندمن را از یک درام ساده فراتر میبرد و آن را به اثری پیچیده و تأملبرانگیز تبدیل میکند.
نقد قسمت چهارم
قسمت چهارم این اثر که ما آن را در نقد سریال لندمن بررسی میکنیم، نشان داد که این سریال به شدت جزئینگر است. قسمت چهارم فضایی پرتنش و درگیرکننده را به تصویر میکشد که در آن شخصیتها با چالشهای حقوقی و احساسی مواجه میشوند. این قسمت به شکلی استادانه، تقابل میان تیم حقوقی M-TEX و نمایندگان شرکت بیمه را به نمایش میگذارد.
«ربکا ساوج»، وکیل کاربلد M-TEX، در این قسمت نقش مهمی ایفا میکند. او در جلسات مذاکره، با اعتماد به نفس و قدرتی چشمگیر، به مبارزه با تبعیضهای جنسیتی و اظهارات تحقیرآمیز میپردازد. دیالوگ او با «تامی» که با ستایش از مهارتهایش همراه بود، لحظهای کلیدی است که قدرت او را نشان میدهد. این شخصیت که یادآور قدرت و استقامت است و نقش بسزایی در موفقیت تیم ایفا میکند.
«تامی» که ادعای ترک اعتیاد به الکل دارد، همچنان به نوشیدن مشروبات الکلی ادامه میدهد. او این موضوع را با لحنی طنزآمیز توجیه میکند و میگوید این نوشیدنیهای الکلی تقریباً مثل آب پرتقال هستند! این لحظات به خوبی تضادهای شخصیتی «تامی» را نشان میدهد و همچنین انتقادهایی ظریف به شیوههای بازاریابی محصول ارائه میکند.
ریزبینی این سریال به مواقعی برمیگردد که عواطف شخصیت «تامی»، با معنی و شعر موسیقی در حال پخش هماهنگی جالبی دارد و از این لحاظ، باید کارگردانی را ستود.
روابط میان شخصیتها نیز در این قسمت بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. نزدیکی تدریجی «تامی» و «ربکا» در حالی که آنها در کافه پج به گفتگوهای عمیق میپردازند، بر پیچیدگیهای انسانی و اجتماعی این مجموعه تأکید میکند. نقل قولی از «تامی» که وضعیت شهرهای نفتی را با شهرهای تاریخی مثل تامبستون و سانفرانسیسکو مقایسه میکند، لحظات روشنگری را برای مخاطب رقم میزند.
یکی از مواردی که در برخی قسمتهای اخیر سریال Landman توجه مخاطبان را جلب کرده، نمایشهای مکرر و هدفمند از شخصیت «اینسلی» (دختر تامی) است که با پوشیدن لباسهای تحریکآمیز باعث ناراحتی مردان مسنتر اطراف خود میشود.
این شوخیها شاید در ابتدا جالب به نظر میرسیدند، اما اکنون به نقطهای رسیدهاند که تکرار آن به نظر بسیاری از بینندگان خستهکننده بهنظر میرسد میآید. از سوی دیگر، نقش کاراکتر «دمی مور» نیز جای سوال دارد. به نظر میرسد او بیشتر وقت خود را صرف نشستن دور استخر و ایفای نقشی کمتحرک و کمعمق کرده است؛ اما به شخصه علاصه دارم تا او را بیشتر در سریال ببینم.
نقد قسمت پنجم
قسمت پنجم سریال Landman به نام “خانه کجاست؟” با مدتزمان 63 دقیقه، طولانیترین قسمت این مجموعه تاکنون بود و از تنشهای زیادی در خود بهر برد که از درگیریهای «تامی» و «کوپر» نشأت میگرفت. این درگیریها، چه در خانه و چه در محیط کار در میدان نفتی، همه به نوعی به یکدیگر مرتبط هستند.
در این قسمت، «تامی» تلاش میکند بین زندگی خانوادگی و مشکلات کاریاش در میدان نفتی تعادل برقرار کند. بازگشت «آنجلا» و دخترشان «اینسلی» به خانه، همراه با مسائل جدید در میدان نفتی، چالشهای تازهای برای او بههمراه دارد.
درگیری با کارتل بر سر حادثه تصادف کامیون در قسمت اول که باعث نابودی مواد مخدر آنها شد، نقطه اوج این تنشهاست. «تامی»، با اعتماد به نفس و تهدیدی قاطعانه، به آنها هشدار میدهد که بازی با میدانهای نفتی عواقب سنگینی خواهد داشت؛ اما مشکل کارتل همچنان پابرجاست و او فوراً با «مانتی» تماس میگیرد تا راهحلی بیابد.
اوضاع وقتی وخیمتر میشود که «باس» از فرستادن نیروهایش به میدان نفتی امتناع میکند تا تکلیف این بحران مشخص شود. در خانه، تنشهای روزانه «تامی» با یک شام خانوادگی که توسط «آنجلا» آماده شده است ادامه مییابد.
هرچند درگیری کوتاهی بین آنها شکل میگیرد، اما آشتی سریعشان مقداری به داستان آسیب وارد میکند. حجم احساسات متناقض بین این دو شخصیت در هر قسمت بهصورت مداوم تکرار میشود و اگر بیشتر بشود، میتواند بهضرر فیلمنامه باشد.
پایان داستان «تامی» در این قسمت با حادثهای تلخ همراه است. او در مسیر خود شاهد مرگ غمانگیز یک کارگر در اثر سقوط لولهها در میدان نفتی میشوند. این حادثه دلخراش، مشابه پایان شوکهکننده قسمت اول، بار دیگر خطرات کار در میدانهای نفتی را با لحنی غمانگیز به نمایش میگذارد و به نظر میرسد این واقعه باعث شود «آنجلا» درک بیشتری از فشارهای روانی کار «تامی» پیدا کند.
در سوی دیگر، «کوپر» همچنان درگیر پیامدهای از دست دادن اولین تیم خود در آغاز سریال است. در ادامه تماس تلفنی «آریانا» در پایان قسمت چهارم، «کوپر» به دیدار او میرود و رابطهای عمیق بر اساس تجربه مشترک از دست دادن با او برقرار میکند. این تعاملها به درگیری خشونتآمیز با «مانوئل» منجر میشود و در پایان قسمت نیز دیدیم که «کوپر» مورد آزار و اذیت او و دوستانش قرار میگیرد.
رویدادهای اصلی که «تامی» و «کوپر» در قسمت پنجم تجربه میکنند و در نقد سریال لندمن به آنها پرداختیم، عناصر محوری این قسمت را تشکیل میدهند. این داستانها با روایتهایی جذاب به گسترش فضای پرتنش میدان نفتی کمک میکنند.
بازی «بیلی باب تورنتون» و «جیکوب لوفلاند» در این قسمت درخشان است؛ چراکه هر دو، چه پسر خوشقصد و چه پدر خشن، به شیوههای خاص خود با چالشهایی روبهرو میشوند. تفاوتهای این دو شخصیت نه تنها برتری سریال را افزایش میدهد، بلکه بر شدت درگیریهای خانوادگی نوریس نیز تأکید دارد، هرچند که تصمیمات آنها عموماً با نیت خیر همراه است.
به نظر میرسد سریال Landman به این زودی از لحظات تاریک خود دست نخواهد کشید و این رویدادها همچنان به سمت اوجهای هیجانانگیزی پیش میروند که در ادامه داستان انتظار آنها را داریم.
نقد قسمت ششم
قسمت ششم سریال لندمن با نادیده گرفتن کامل هیجان احساسی که در قسمت قبل ایجاد شده بود، آغاز میشود. حادثه، شوک و واکنش «آنجلا» که میتوانست بستری برای پیشبرد داستان باشد، بهکلی کنار گذاشته شد و روایت بهگونهای ادامه یافت که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.
این تصمیم نویسندگان نه تنها به انسجام داستان آسیب میزند، بلکه فرصت بالقوهای را که در پایان قسمت قبلی برای عمیقتر کردن شخصیت «آنجلا» و بهتصویر کشیدن دشواریهای شغل «تامی» فراهم شده بود، از بین میبرد.
پایان قسمت قبلی این امکان را فراهم کرده بود که بینندگان، همراه با «آنجلا»، از نگاه نزدیکتری با چالشهای کاری و فشارهای روانی تامی آشنا شوند؛ اما فیلمنامهنویسان از این فرصت استفاده نکرده و داستان را بدون ارجاع به این نقاط حساس ادامه دادهاند.
این قسمت فاقد رویدادهای جذاب یا تحولات قابلتوجهی بود که بتواند بینندگان را برای قسمت بعدی مشتاق نگه دارد. شاید تنها موضوعی که مخاطبان را درگیر کند، چگونگی مواجههی «ربکا» و «آریانا» با مسئلهی توافقنامهای است که آریانا از امضای آن خودداری کرده است.
روایت این قسمت با ورود «تامی» و «آنجلا» به خانهی «مونتی» آغاز میشود. همسر او با رفتار گرم خود، «آنجلا» را از ورود به خانه منع میکند و «تامی» را به داخل دعوت میکند. این وضعیت، هرچند میتوانست فرصتی برای نشان دادن تنشهای شخصیتی و چالشهای بین فردی باشد، اما صرفاً به یک گفتگو و حضور سطحی در خانه «مونتی» ختم میشود.
از سوی دیگر، بخش مربوط به «ربکا» و «نیت» در مذاکره با خانوادههای قربانیان نیز تنها به امضای دو نفر از سه بیوه ختم میشود. واکنش «آریانا» به خبر مصدومیت «کوپر»، هرچند لحظهای احساسی در داستان ایجاد میکند، اما عمق چندانی به روایت اضافه نمیکند و بیشتر بهعنوان پل ارتباطی برای قسمتهای بعدی به نظر میرسد.
در خط داستانی «آنجلا»، ما شاهد مواجههی او با واقعیت تلخ زندگیاش هستیم. او پس از ورود به خانهی «ویکتور» و مواجهه با وکلای طلاق، تنها موفق به دریافت خودروی بنتلیاش میشود؛ اما این صحنهها نیز به جای نمایش احساسات یا عمق دراماتیک، بهگونهای سطحی و سرد روایت میشوند.
بهطور کلی، و در نقد سریال لندمن ، قسمت ششم این سریال نسبت دیگر قسمتهای این اثز نتوانست انتظاراتی را که قسمت قبل ایجاد کرده بود برآورده کند. کمبود عمق در روایت، نادیده گرفتن خطوط داستانی مهم و عدم ایجاد هیجان، این قسمت را به اثری کمفروغ تبدیل کرد.
نقد قسمت هفتم
قسمت هفتم Landman با عنوان همه راهها به یک چاه منتهی میشوند تلاش میکند تا زندگی خانوادگی «تامی نوریس» را در مرکز توجه قرار دهد؛ اما این تلاش نهتنها نتیجه مطلوبی به همراه ندارد، بلکه ساختار کلی داستان را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. این قسمت که به نظر میرسید باید به مسائل جدیتری مانند تهدید کارتلهای مواد مخدر بپردازد، بیشتر به نمایش رفتارهای غیرمسئولانه «آنجلا» و «اینسلی نوریس» اختصاص دارد.
پس از اتفاقات پرتنش قسمتهای قبلی، این قسمت به جای توسعه تنشهای موجود، بیشتر به مسائلی همچون کار داوطلبانه «آنجلا» و «اینسلی» در خانه سالمندان و رفتارهای کلیشهای «اینسلی» بهعنوان یک نوجوان میپردازد.
هرچند لحظاتی از صحنههای پرتنش در این قسمت گنجانده شده است، اما این صحنهها تأثیر لازم را بر مخاطب نمیگذارند. با توجه به اینکه فصل اول سریال به انتهای خود نزدیک میشود، چنین تغییر مسیرهایی از داستان، تمرکز مخاطب را از مسائل اصلی دور میکند.
از زمان آغاز سریال، تهدید کارتل مواد مخدر بهعنوان یکی از خطوط اصلی داستان معرفی شد. افتتاحیه هیجانانگیز سریال که با مذاکره «تامی نوریس» برای اجاره یک زمین تحت اسارت کارتل آغاز شد، نویدبخش یک داستان پرتنش و پیچیده بود؛ اما در این قسمت، تهدید کارتل تنها به یک صحنه کوتاه محدود میشود که طی آن اعضای گروه م-تکس (M-TEX) یک مأمور کارتل را فراری میدهند.
این صحنه که میتوانست نقطه اوج تنش باشد، تأثیرگذاری لازم را ندارد و بیشتر بهعنوان یک رویداد حاشیهای باقی میماند. لندمن تاکنون توانسته تصویر روشنی از خطرات و چالشهای صنعت نفت ارائه دهد و به خوبی جنبههای اقتصادی و تجاری این صنعت را به نمایش بگذارد.
در این قسمت نیز مذاکرات «مونتی میلر» برای به دست آوردن چاههای نفت جدید مورد توجه قرار میگیرد که میتواند در آینده به چالشی جدی برای «تامی» تبدیل شود؛ اما عدم توجه به تهدید کارتل، باعث میشود مخاطب اهمیت این خطر را نادیده بگیرد و تنها با جنبههای اقتصادی داستان درگیر شود.
بیشتر بخوانید:
نظر شما دربارهی مطلب نقد سریال لندمن چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.
source