سبک Walking Simulator یا شبیهساز راه رفتن، یکی از سبکهای نسبتا نوظهور در بازیهای ویدیویی است. قدمت این مدل از بازیها، کمتر از دو دهه است و ساخت آنها از اواخر نسل هفتم کنسولها رواج یافت. بازیهای این ژانر، تمام تمرکزشان را روی یک روایت داستانی به هم پیوسته میگذارند و معمولا تمرکز خاصی روی گیمپلی ندارند. به همین دلیل، گیمپلی در اغلب این عناوین، در راه رفتن و برخی کارهای ابتدایی دیگر خلاصه میشود.
معرفی بهترین بازی های شبیه ساز راه رفتن
با اینکه بازیهای Walking Simulator از لحاظ گیمپلی پیچیدگی خاصی ندارند، اما تمرکزشان روی داستانگویی و فضاسازی باعث شده تا برخی از بهترین عناوین داستانی تاریخ، در این ژانر ساخته شده باشند. به همین جهت اگر از آن دسته بازیکنانی هستید که داستان و اتمسفر در یک بازی برایتان حرف اول را میزند، این ژانر میتواند برایتان مناسب باشد. در این مقاله از پارسی گیم، تصمیم داریم تا بهترین بازیهای سبک Walking Simulator که تا به حال ساخته شده را به شما معرفی کنیم.
15) Dear Esther
Dear Esther یکی از اولین بازیهای عرضه شده در این ژانر است. عنوانی که استودیو The Chinese Room آن را توسعه داد و بسیار از آن استقبال شد. داستان بازی زمانی آغاز میشود که کاراکتر اصلی وارد یک جزیره کوچک میشود. در حالی که بازیکنان این جزیره را کاوش میکنند، صدای مردی را میشنوند که نامههایی را برای زنی به نام استر میخواند. با اینکه این نامهها در آغاز معنی خاصی ندارند، اما با پیشروی در بازی همه چیز عوض میشود و داستان زیبا و عمیق اصلی روایت میشود.
همزمان با پیشرفت داستان، بازیکن میبیند که این جزیره تا چه حد خیرهکننده و شگفتانگیز است. در مسیر رسیدن به بالاترین نقطه این جزیره، بازیکن بیشتر و بیشتر در مورد کاراکتر اصلی و شخصیت استر میفهمد. منظرههای خارقالعاده و بسیار زیبا در Dear Esther هم باعث میشود تا با نگاه کردن به آنها، چشمهایتان را نوازش دهید. در نهایت، میشود گفت که این بازی یکی از بهترین بازیهای Walking Simulator است که قطعا در پایان، شما را بهتزده میکند.
14) Stray
تا به حال دوست داشتهاید که به جای یک گربه بازی کنید و دنیا را از دید آنها ببینید؟ Stray یکی از بهترین عناوینیست که میتواند این خواسته شما را برآورده کند. با داشتن اتمسفری زیبا و داستانی جالب، این اثر یکی از بهترین Walking Simulator هایی است که میتوانید تجربه کنید. همچنین جلوههای بصری متنوع بازی، نقش مهمی در قصهگویی محیطی در این عنوان ایفا میکنند.
Stray داستان گربهای بدون نام را روایت میکند که ماجراهای عجیبی در یک دنیای پساآخرالزمانی دارد. در این دنیا، انسانها مدت زیادیست که منقرض شدهاند و دیگر اثری از آنها دیده نمیشود. تنها بازماندگان تمدن انسانی، رباتهایی هستند که این انسانها آفریده و از خود برجای گذاشتهاند. این رباتها در شهری زیرزمینی زندگی میکنند و بیخبر از دنیای بیرون هستند. گربه داستان ما باید با این رباتها ارتباط برقرار کرده و به آنها کمک کند تا ضمن بقا، بالاخره بتوانند طعم آزادی را بچشند.
13) Jusant
Jusant یک Walking Simulator خیلی خوب بود که میان عناوین بزرگ سال 2023 گم شد. این بازی توسط استودیو خوشسابقه Don’t Nod ساخته شده و اغلب گیمپلی آن را، صخرهنوردی تشکیل میدهد. Jusant تمرکز زیادی روی داستانسرایی محیطی دارد و روند آن هم بسیار کند، اما جذاب است. داستان بازی درباره یک صخرهنورد است که مصمم به رسیدن به نوک یک قله است. همینطور که بازیکن پیشروی میکند، با کمپهای متروکه روبهرو میشود که شامل نامههایی از افرادیست که قبل از او در این کوه حضور داشتند. با خواندن این نامهها، به مرور متوجه میشوید که چه اتفاقاتی در این کوه مرموز اما زیبا، رخ داده است.
اصلیترین چالشی که Jusant جلوی پای بازیکن میگذارد، بالا رفتن از این کوه است. این چالشها با اینکه از جنس پلتفرمینگ هستند، اما نمیشود این بازی را یک پلتفرمر کامل دانست. هر مرحله از بازی، چالشها و بایومهای جدید و متنوعی را جلوی بازیکن میگذارد. هیچ دیالوگی در Jusant وجود ندارد و تنها چیزی که شنیده میشود، صدای آرامشبخش طبیعت است. این صداها با یک موسیقی متن آرام و گوشنواز همراه شده تا بهترین تجربه ممکن را برای گیمر خلق کند.
12) Proteus
Proteus بازی است که علیرغم داشتن محیطهای از پیش تولید شده و یکسان، کاری میکند که هر بار کاوش در آن، حس تازگی به مخاطب بدهد. این عنوان یکی از منحصربهفردترین Walking Simulator هایی است که میتوانید تجربه کنید. هیچ روایتی برای راهنمایی شما وجود ندارد و بازیکن فقط با دنبال کردن صداها و یک موسیقی عالی، در بازی پیشروی میکند.
Proteus شاید ضعفهایی در بخش گیمپلی داشته باشد، اما بیشتر مردم به خاطر حس آرامشی که از آن میگیرند، این بازی را تجربه میکنند؛ بنابراین نقصهای گیمپلی چندان برایشان اهمیت ندارد. این بازی را تنها دو توسعهدهنده به نامهای اد کی و دیوید کاناگا ساختهاند و کارشان را هم به نحو احسن به انجام رساندهاند. Proteus برای افرادی با سلیقه خاص ساخته شده و نمونهای خوب از این است که یک بازی ویدیویی، چگونه میتواند تبدیل به یک اثر هنری شود.
11) That Dragon, Cancer
یکی از احساسیترین تجربیاتی که میتوانید در عناوین Walking Simulator پیدا کنید، That Dragon, Cancer است؛ بازی در مورد غم و فقدان عزیزان. این ساخته استودیو Numinous Games که از سبک هنری خاص و زیبایی بهره میبرد، داستان پسری جوان و والدینش را روایت میکند که به بیماری سرطان مبتلا شده است.
این بازی غمانگیز، از سرگذشت واقعی سازندگانش الهام گرفته شده است و روایتگر تجربیات به شدت ناراحتکنندهای است که هیچکس نمیخواهد با آنها روبهرو شود. داستانی که درباره جوئل مبتلا به سرطان و والدین درماندهاش در این بازی روایت میشود، جزء تاثیرگذارترین و متاسفانه دست کم گرفته شدهترین بازیهای ساخته شده در تاریخ است.
10) The Vanishing Of Ethan Carter
داستان بازی The Vanishing Of Ethan Carter همانگونه که از نامش پیداست، در مورد پسری به نام ایتان کارتر است که به طرز مشکوکی ناپدید شده است. حالا یک بازرس پلیس به نام پاول پراسپرو، باید به دنبال او بگردد تا شاید پیدایش کند. وقتی بازیکن وارد شهر محل زندگی ایتان میشود تا آنجا را جست و جو کند، متوجه میشود که آنجا به طرز عجیبی متروکه و خالی از سکنه است. حالا بازیکن باید با استفاده از مهارتهای پلیسی پاول، معمای ناپدید شدن این افراد، به ویژه خود ایتان را، حل نمایند.
با این حال، همه چیز قرار نیست صرفا با مهارتهای پلیسی و استدلالهای منطقی حل شود. چرا که در طول داستان، شاهد رخ دادنی حوادثی ماورالطبیعه هستیم که معادلات را بر هم میزنند. شاید این حوادث برای یک شهر کوچک بسیار غیرمنتظره باشد، اما همینها به بازیکن کمک میکند که بهفمد چه بر سر ایتان و خانوادهاش آمده است. جوابی که مطمئنا شما را در شوک فرو خواهد برد.
9) Firewatch
Firewatch داستان یک جنگلبان با نام هنری را روایت میکند. او با انتخاب این شغل، در حقیقت میخواهد از زندگی غمانگیز خودش فرار کند، اما این تجربیات ناراحتکننده، او را حتی در دل جنگل هم تعقیب خواهند کرد. در ابتدای بازی، ما چیزهای زیادی درباره سرگذشت هنری و رابطه او با همسرش میفهمیم. بعد از اینکه او به محل کار جدیدش، یعنی پارک جنگلی Shoshone میرسد، شاهد آغاز داستان اصلی خواهیم بود.
در Firewatch بازیکن کاملا تنها است و باید راز این جنگل بزرگ را حل کند. البته هنری از طریق بیسیم با یک جنگلبان دیگر به نام دلیلا در ارتباط است و از او در حل پازلها و معماهای بازی، کمک میگیرد. در این سفر پرماجرا، هنری با گذشتهاش روبهرو میشود و به شکلی کوبنده با پاسخ سوالاتش روبهرو میشود. داستانی که از این ماجرا روایت میشود، قطعا تا مدتها فکر شما را به خود مشغول میکند.
8) Soma
یکی از بهترین بازیهای Walking Simulator ترسناک، بدون شک Soma است. عنوانی که با بکارگیری وحشت روانشناختی به عنوان عنصر اصلی خود، مخاطبش را میخکوب میکند. بر خلاف اکثر شبیهسازهای راه رفتن که بسیار کوتاه هستند، سوما داستان طولانیتری را روایت میکند که از عمق خوبی هم برخوردار است. بازیکنان در طول این عنوان، کنترل کاراکتری به نام سایمون را بر عهده میگیرند. او مردیست که پس از اسکن مغز خود، بیهوش شده و ناگهان در آینده بیدار میشود. در طول دهها سالی که سایمون بیهوش بوده، جهان تغییرات زیادی داشته است. حالا او باید با دانشمندی به نام کاترین همکاری کند تا بشریت را نجات دهد.
با پیشرفت در داستان بازی، سایمون میآموزد که انسانها با ورژن گذشتهشان فرق کردهاند و دیگر همان موجودات قبلی نیستند. این باعث میشود تا بازیکن به فکر بیفتد که واقعا معنی انسانیت چیست؟ اگر چه ژانر اصلی این بازی، Walking Simulator است، اما المانهای ترسناک زیادی در آن وجود دارد. اگر به اندازه کافی شجاع هستید، با Soma برای یک سفر ترسناک و در عین حال فلسفی، همراه شوید.
7) Before Your Eyes
بازیهای مستقل، همواره قالب مناسبی برای نوآوری در بازیهای ویدیویی بوده و هستند. یکی از این آثار که با روایت یک داستان احساسی و همراه ساختن آن با مکانیکهای نوآورانه در گیمپلی، توانست توجهات بسیاری را به خود جلب کند، بازی Before Your Eyes است. شما در این بازی، خاطرات یک فرد را از زمان تولد تا مرگ مشاهده میکنید. با این حال، قسمت خلاقانه آن ابنجاست که اگر وبکمتان را روشن کنید، با هر بار پلک زدن، به خاطره بعدی منتقل میشوید. مکانیک پلک زدن، در حقیقت عنصری برای پیشبرد داستان است.
با هر بار پلک زدن در اوایل بازی، به خاطرات شاد بعدی منتقل میشوید. این باعث میشود تا افراد به پلک زدن ادامه دهند، اما چیزی که انتظارش را ندارند، خاطرات تاریک و آزاردهنده است. از جایی به بعد، این خاطرات و داستان غمانگیز پشتشان، به حدی زیاد میشوند که پلک زدن عملا تبدیل به یک نفرین میشود؛ وسیلهای برای انتقال از یک کابوس به کابوس بعدی. دیدن این خاطرات ممکن است باعث شود تا چشمانتان پر از اشک شده و بخواهید گریه کنید. با این حال، برای دیدن ادامه خاطرات باید تا جایی که میتوانید چشمانتان را باز نگه دارید.
6) Death Stranding
استودیوهای بزرگ معمولا برای ساخت بازیهای تراز اولشان به سراغ سبک Walking Simulator نمیروند. با این حال، هیدئو کوجیما افسانهای و استودیواش تصمیم گرفتند که این قالب برای روایت داستان مد نظرشان، بسیار مناسب است. محصول نهایی هم نشان میدهد که آنها تصمیم درستی گرفتهاند. البته Death Stranding یک شبیهساز راه رفتن سنتی نیست و تمرکز زیادی روی ماجراجویی و البته تنوع مکانیکها در گیمپلیش دارد. با این حال، ساخته کوجیما در هسته خود از مکانیکهای این ژانر بهره میبرد.
Death Stranding که در آغاز، انحصاری زمانی PS4 بود، داستان سم پورتر بریج را روایت میکند. این کاراکتر که نورمن ریداس نقشش را ایفا میکند، کسی شبیه به یک پیک است که باید در یک دنیای عظیم و پساآخرالزمانی، ماموریتهایی را انجام دهد. هدف اصلی او در این بازی، برقراری ارتباط دوباره مردم دنیا با یکدیگر است تا از این جهان وحشی و بیرحم، جان سالم به در ببرند. با پیشروی در بازی، داستان عمیقتر میشود و روی مفاهیم فلسفی خاصی تمرکز میکند که روند بازی را به کلی تغییر میدهد. برای علاقهمندان به این سبک بازیها، Death Stranding یک گزینه عالی به شمار میرود.
5) Amnesia: The Dark Descent
سری بازیهای Amnesia، نقش زیادی در احیای ژانر ترسناک در اوایل دهه 2010 میلادی داشتند. گل سر سبد این فرنچایز، Amnesia: The Dark Descent که خیلی از آن به عنوان ترسناکترین بازی ساخته شده تا به امروز، یاد میکنند. در این بازی، اکشن جایی ندارد و شما در مقابل تهدیدات خطرناک، کاملا بیدفاع هستید. تنها کاری که برای حفظ جانتان میتوانید انجام دهید، راه رفتن، قایم شدن، و حل کردن پازلهای درون محیط بازی است. همین بیدفاع بودن باعث شده تا وحشت روانشناختی این بازی، به مراتب تاثیر بیشتری روی مخاطبانش بگذارد.
Amnesia: The Dark Descent حتی وقتی تهدیدی هم وجود ندارد، با اتمسفر شوم خود به خوبی شما را میترساند. خیلی وقتها شما در راهروهای این بازی تنها هستید، اما به علت حس پارانویایی که در اوایل بازی برایتان ایجاد شده، فکر میکنید همیشه در خطر هستید. این موضوع باعث شده تا Amnesia: The Dark Descent بتواند ترس و وحشت را در مغز استخوان شما تزریق کند.
4) The Stanley Parable
تصور کنید کارمندی هستید که یک روز مثل هر روز، به محل کارتان میروید اما هیچ چیز مشابه قبل نیست. وقتی به محل کارتان میرسید، هیچکس در اداره نیست و هیچ ایدهای ندارید که چه اتفاقی افتاده است. این داستان استنلی در بازی The Stanley Parable است. زمانی که او تصمیم به جست و جوی طبقات مختلف محل کارش میگیرد، متوجه رازی هولناک میشود؛ اینکه شرکتی که او در آن کار میکند، در واقع ذهنش را کنترل میکرده است.
حالا برای اینکه زندگیش را پس بگیرد، استنلی فرار میکند، ماشین کنترل ذهن را خاموش میکند، و به بیرون از اداره میرود. اما ناگهان دوباره خود را در اداره متروکه میبیند! در حقیقت، در The Stanley Parable، هر بار که کاراکتر اصلی میخواهد فرار کند، اتفاقات عجیبی رخ میدهد. هیچ چیز این بازی قابل پیشبینی نیست و در تک تک سکانسها سورپرایز خواهید شد. پس اگر به داستانهای پیچیده با روایت داستانی کند علاقه دارید، The Stanley Parable میتواند گزینه خیلی خوبی برای شما باشد.
3) The Forgotten City
جالب است که بدانید یکی از بهترین بازیهای این لیست، در آغاز فقط یک ماد معمولی برای یک بازی دیگر به نام Skyrim بود. با این حال، بعد از موفقیت این ماد، توسعهدهنده آن تصمیم گرفت که آن را با نام The Forgotten City به صورت مستقل منتشر کند. این تصمیم در نهایت موجب ساخت یکی از بهترین عناوین مستقل این چند سال اخیر شد که علاوه بر درخشش در بحث گرافیک فنی و هنری، داستانی معرکه و قابل تامل را روایت میکند که تا مدتها در ذهن مخاطب باقی میماند.
داستان بازی The Forgotten City، درباره فردیست که از زمان حال، به یونان دو هزار سال قبل پرت میشود. او سر از شهری درآورده که مردمش یک خدای مرموز را پرستش میکنند. این خدا، قانونی را برای مردم شهر وضع کرده که «قانون طلایی» نام دارد. این قانون میگوید که اگر کسی مرتکب گناه شود، تمامی مردم شهر تاوان آن را خواهند داد و به مجسمههای طلایی بدل میشوند. بازیکن در آغاز بازی و در مسیر پرت شدن به گذشته، میبیند که مردم شهر در آیندهای نزدیک، دچار این نفرین خواهند شد. پس او باید فردی که مرتکب گناه میشود را پیدا کند و از انجام آن کار جلوگیری نماید تا مردم شهر سالم بمانند. با این کار، او امید دارد که لوپ زمانی را بشکند و به زمان حال بازگردد.
2) What Remains Of Edith Finch
What Remains Of Edith Finch به عقیده برخی، بهترین بازی این ژانر محسوب میشود. داستان درباره دختری به نام ایدث فینچ است که پس از چند سال دوری، به خانه دوران کودکیاش برگشته است. او تصمیم به اکتشاف این خانه بزرگ میگیرد و پا به مناطقی از این عمارت میگذارد که تا به حال به آنجا نرفته بود. این کار او باعث میشود تا اطلاعات بیشتری درباره تاریخ نفرینشده خانوادهاش به دست بیاورد.
با پیشروی ایدث در اکتشاف خانه و به یاد آوردن خاطرات مختلف، بازیکن در برهههای مختلف، کنترل سایر اعضای خانواده فینچ را نیز بر عهده میگیرد. هر کدام از اعضای این خانواده، گرفتار نفرینی هستند که در نهایت به قیمت جانشان تمام میشود. پشت هر مرگ هم، داستانی وجود دارد که علیرغم کوتاه بودن، بسیار دردناک و عمیق است. اگر طرفدار بازیهای احساسی و عمیق هستید که تکههای داستان را مثل پازل در کنار هم میگذارند، What Remains Of Edith Finch یک بازی ایدهآل برای شما خواهد بود.
1) Journey
بازی Journey پدیده سال 2012 بود. هیچکس مطلقا از یک بازی دو بعدی و کوچک انتظار نداشت که تبدیل به یکی از برترین بازیهای تاریخ شود. اما ساخته استودیو Thatgamecompany همه را سورپرایز کرد و توانست نام خود را در تاریخ این صنعت، جاودانه کند. بازی که نشان داد ژانر Walking Simulator پتانسیلهای زیادی دارد و میتواند زیباترین قصهها را برای مخاطبش تعریف کند.
جلوههای بصری که در Journey به چشم میخورد، هنوز هم چشمنواز هستند و ناخودآگاه مخاطب را یاد تابلوهای نقاشی میاندازد. این بازی از هر جهتی خاص است؛ چه جلوههای بصری، چه شیوه روایت داستان، و حتی موسیقی. با این حال، همه این عناصر در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند، تا تجربهای عمیقا زیبا و آرامشبخش را به شما ارائه کند. Journey اثریست که حتی اگر به شبیهسازهای راه رفتن هم علاقه ندارید، باید آن را تجربه کنید؛ چرا که مطمئنا از آن لذت خواهید برد.
جمع بندی
همانطور که در مقدمه این مقاله گفته شد، بازیهای Walking Simulator تمرکز چندانی روی ارائه یک گیمپلی عمیق و کامل ندارند. در حقیقت، مکانیکهای گیمپلی از قصد تا حد امکان ساده طراحی میشوند تا توجه مخاطب، تماما روی داستان و دنیای بازی باشد. این موضوع باعث شده تا عناوین این ژانر، داستانهای شنیدنی و تاثیرگذار زیادی را رویات کنند که پیدا کردن مشابهشان در بازیهای دیگر، بسیار دشوار است. این آثار، با داستانشان شما را سرگرم میکنند نه گیمپلیشان؛ پس اگر با این دید به تجربه آنها بپردازید، قطعا لذت خواهید برد. در این مقاله سعی شد 15 تا از بهترین بازی های Walking Simulator را به شما معرفی کنیم. اگر فکر میکنید بازی دیگری جایش در این لیست خالیست، حتما نظرتان را با ما به اشتراک بگذارید.
source