نقد سریال تاسیان نشان می‌دهد که این مجموعه با روایت یک عاشقانه تاریخی در بستر دهه 50، تلاش دارد تلفیقی از درام، سیاست و احساسات ارائه دهد.

انتشار سریال تاسیان با وجود چالش‌های پیش‌رو، مطابق وعده قبلی پلتفرم پخش‌کننده، در موعد مقرر انجام شد؛ این در حالی است که نامه‌ای از سوی ساترا، تردیدهایی را در خصوص پخش این مجموعه به وجود آورده بود.

تینا پاکروان که پیش‌تر با سریال تاریخی خاتون توانسته بود مخاطبان زیادی را جذب کند، این بار با یک عاشقانه جدید به نام تاسیان به نمایش خانگی بازگشته است. این سریال که حال و هوای تاریخی دارد، جمعه‌ها در شبکه نمایش خانگی منتشر می‌شود.

نقد سریال تاسیان

نقد سریال تاسیان
نقد سریال تاسیان

این سریال با حضور جمعی از بازیگران سرشناس سینما و تلویزیون ساخته شده است که از جمله آن‌ها می‌توان به هوتن شکیبا، بابک حمیدیان، صابر ابر، نازنین بیاتی، مهران مدیری، پانته‌آ پناهی‌ها، محمدرضا شریفی‌نیا، محمدرضا غفاری، نسرین نصرتی و مجید یوسفی اشاره کرد.

سریال تاسیان در قسمت نخست خود تلاش دارد داستانی عاشقانه را در دل یکی از پرتنش‌ترین دوره‌های تاریخ معاصر ایران، یعنی دهه 50 روایت کند. این مجموعه، ساخته تینا پاکروان، با پیش‌زمینه‌ای از موفقیت سریال خاتون، این بار نیز به سراغ روایتی تاریخی رفته است. اما آیا این شروع توانسته انتظارات مخاطبان را برآورده کند؟ حال با بررسی سریال تاسیان به این امر می‌پردازیم.

نقد قسمت اول

نقد سریال تاسیان
نقد سریال تاسیان

یکی از نقاط قوت این قسمت، بازسازی حال‌وهوای انقلابی آن دوران است. طراحی لباس‌ها، صحنه‌آرایی و پوشش شخصیت‌ها تا حد زیادی با تصاویر و مستندات آن دوره مطابقت دارد و این امر به باورپذیری فضا کمک کرده است. مخاطب از همان ابتدا احساس می‌کند که وارد فضای تاریخی پیش از انقلاب شده و این امر یکی از ویژگی‌های مثبت سریال محسوب می‌شود.

نکته دیگری که در قسمت نخست به چشم می‌آید، حفظ تعادل میان روایت عاشقانه و فضای سیاسی-تاریخی داستان است. سریال تلاش نمی‌کند به شکل اغراق‌آمیز ایدئولوژی خاصی را به مخاطب تحمیل کند، بلکه سعی دارد با ارائه داستانی متعادل، روایتی انسانی از روابط و دغدغه‌های شخصیت‌هایش ارائه دهد. این ویژگی باعث می‌شود سریال برای طیف گسترده‌ای از مخاطبان جذاب باشد.

از دیگر نقاط قوت سریال، کارگردانی منسجم و عدم شلوغی بی‌دلیل در معرفی شخصیت‌هاست؛ امری که در کمتر سریال ایرانی دقت می‌شود. بر خلاف برخی از سریال‌های نمایش خانگی که در همان ابتدا با حجم زیادی از شخصیت‌های فرعی مواجه می‌شویم، تاسیان در قسمت نخست، داستان را به شکلی هدایت کرده که مخاطب دچار سردرگمی نشود. تعداد مناسب شخصیت‌ها و پردازش درست آن‌ها باعث شده است که این قسمت آغاز خوبی برای روایت داستان باشد.

با وجود تلاش‌های قابل قبول در بازسازی فضای تاریخی، یکی از نقاط ضعف سریال در قسمت نخست، لحن دیالوگ‌هاست. بسیاری از مکالمات و نوع بیان شخصیت‌ها به زبان و ادبیات دهه 50 شباهتی ندارد و گاهی حس امروزی بودن در آن‌ها مشهود است. این مسئله امکان دارد برای برخی از مخاطبان که به جزئیات تاریخی توجه دارند، کمی توی ذوق بزند و از باورپذیری داستان بکاهد.

همچنین، در برخی صحنه‌ها احساس می‌شود که سریال می‌توانست در پرداخت دیالوگ‌ها و گفتگوهای شخصیت‌ها دقت بیشتری داشته باشد. اگرچه داستان به‌خوبی در بستر تاریخ روایت می‌شود، اما برخی از جملات، حالتی تصنعی و نچسب دارند که می‌توانند ارتباط مخاطب با فضای تاریخی را کم‌رنگ کنند.

نقد قسمت دوم

نقد سریال تاسیان
نقد سریال تاسیان

قسمت دوم سریال تاسیان به کارگردانی تینا پاکروان نیز با تمرکز بر داستان عاشقانه‌ای که در دهه 50 شمسی جریان دارد، توانسته است توجه مخاطبان را به خود جلب کند. این قسمت، بدون ورود به مباحث سیاسی، به توسعه رابطه عاشقانه میان شخصیت‌های اصلی می‌پردازد و با پرداختن به جزئیات احساسی، عمق بیشتری به داستان می‌بخشد.

نکته قابل توجه در این سریال، اقتباس آن از شعر تاسیان سروده هوشنگ ابتهاج بود. این شعر با به تصویر کشیدن احساس دلتنگی و غم ناشی از جدایی، به زیبایی در داستان سریال تنیده شده و به آن عمق و اصالت می‌بخشد. استفاده از چنین منبع ادبی ارزشمندی در ساخت سریال، نشان‌دهنده جسارت و خلاقیت تیم تولید است که توانسته‌اند مفاهیم شاعرانه را به تصویر بکشند.

بازی‌های قوی بازیگران، به‌ویژه هوتن شکیبا و مهسا حجازی، در نقش‌های اصلی، به‌همراه کارگردانی دقیق و فضاسازی مناسب، از دیگر نقاط قوت این قسمت محسوب می‌شوند. تینا پاکروان با دقت در جزئیات تاریخی و فرهنگی آن دوره، توانسته است فضایی باورپذیر و جذاب را برای مخاطب خلق کند؛ فقط کاش ساترا این اثر را درگیر حواشی پس از تولید نکند و بتواند بدون ممیزی‌های فراوان، کار خود را ادامه بدهد.

همانطور که هفته گذشته در نقد سریال تاسیان بیان کردیم، تاسیان با تمرکز بر روایت عاشقانه و پرهیز از پرداختن به مسائل بزرگ سیاسی، به همراه اقتباس هنرمندانه از شعر هوشنگ ابتهاج، گامی موفق در ادامه داستان این سریال برداشته است و انتظار می‌رود در قسمت‌های آینده نیز این روند مثبت ادامه یابد.

نقد قسمت سوم

نقد سریال تاسیان
نقد سریال تاسیان

قسمت سوم سریال تاسیان در مقایسه با دو قسمت ابتدایی، افت محسوسی را تجربه کرد و برخی از مهم‌ترین عناصر روایی و منطقی داستان را نادیده گرفت. در‌حالی‌که دو قسمت اول سریال فضاسازی خوبی داشتند و توانستند مخاطب را درگیر کنند، این قسمت دچار مشکلاتی شد که از یک اثر تاریخی-درام انتظار نمی‌رفت.

یکی از اصلی‌ترین ایرادات قسمت سوم، عدم رعایت منطق زمانی بود. در یک صحنه، شخصیت اصلی به‌طرز غیرمنتظره‌ای و بدون پیش‌زمینه مشخص، به ساواک راه پیدا می‌کند، در‌حالی‌که چنین رویدادی نیازمند مقدمه‌چینی و پرداختی دقیق‌تر بود.

همچنین، در بخش‌هایی از داستان شاهد یک جهش زمانی چندماهه تنها در عرض یک دقیقه بودیم، بدون اینکه تغییری در روند شخصیت‌پردازی یا ارائه اطلاعات ضروری برای مخاطب دیده شود. این امر باعث شد که سیر حوادث غیرطبیعی و فاقد عمق به نظر برسد.

یکی دیگر از نقاط ضعف این قسمت، نپرداختن به جزئیات مهم داستان و تمرکز بیش‌از‌حد بر خط عاشقانه آن بود. در‌حالی‌که سریال می‌توانست با نمایش جزئیات تاریخی و اتفاقات پیرامونی، فضای داستان را غنی‌تر کند، بیشتر تمرکز خود را بر جنبه احساسی و عاشقانه داستان قرار داده و از پرداختن به سایر جنبه‌های مهم روایت غافل شده است.

این موضوع باعث شد تا روند شکل‌گیری منطقی روایت شخصیت اصلی که به ساواک می‌رود، شکلی غیر منطقی پیدا کند. برای ورود به ساواک، آن هم در بخش بازجویی، چیزی بود که حتی در زمان قدیم هم غیر قابل رویت بود، اما در این قسمت دیدیم که شخصیت اصلی بدون نظارت، هر کاری که دلش می‌خواد را انجام می‌دهد.

در مجموع، قسمت سوم تاسیان در مقایسه با دو قسمت اول، نتوانست به همان اندازه تأثیرگذار باشد و با وجود ظرفیت‌های داستانی، به دلیل تصمیمات عجولانه در روایت، از لحاظ منطق زمانی و پرداختن به جزئیات دچار ضعف شد. امیدواریم قسمت‌های بعدی با تمرکز بیشتر بر ساختار روایی، این مشکلات را جبران کنند.

نقد قسمت چهارم

نقد سریال تاسیان

اینجا میز محاکمه ساواک است یا کافه؟ این نخستین سوالی است که با سکانس اول سریال تاسیان خواهید پرسید. اینکه یک فرد و شخصیت عاشق برای به دست آوردن عشق خود دست به هرکاری بزند، هیچ ایرادی ندارد؛ اما اینکه در اداره بزرگ ساواک هیچ نیرویی نیست نظارت را روی بازجویی انجام دهد، مقداری از منطق به دور می‌شویم.

بدون در نظر گرفتن اینکه این سریال به دست توقیف رسید و اصلاحاتی که قطعاً این اثر را سانسور کرد، باید این نقد را به تینا پاکروان وارد کنیم که تاسیان به مرور زمان ضعیف شد. داستان به مرور زمان افت کرد و اجراهای خوب نیز از بین رفتند.

داستان اینکه شیرین هیچ شکی به قضیه بازجویی نمی‌کند، یکی از عجیب‌ترین اتفاقات داستان است. اینکه یک سریال عاشقانه حول‌محور اتفاقات سیاسی نباشد، جزو نقطه قوت این اثر محسوب می‌شود؛ اما اینکه همان داستان رمانتیک از منطق به دور باشد، توهین به مخاطب است.

تینا پاکروان همچنان ساختار یک اثر خوب و قابل قبول در نمایش خانگی ایران را حفظ کرده است؛ اما داستان به مرور زمان افت می‌کند.

نقد قسمت پنجم

نقد سریال تاسیان

بدون درنظر گرفتن تمام اتفاقات و ایرادهای ناعادلانه‌ای که در چند وقت اخیر روی این سریال اعمال شد، باید بگوییم که تاسیان متاسفانه از از لحاظ کیفی نیز افت کرد. این سریال که در ابتدا با محوریت یک داستان عاشقانه و روایتی تاریخی در بستر ساواک مورد توجه قرار گرفت، در قسمت پنجم دچار افت محسوسی نسبت به قسمت‌های ابتدایی خود شده است.

درحالی‌که دو قسمت اول توانستند بیننده را با روابط عاطفی و فضای پرتنش سیاسی آن دوران درگیر کنند، اما در قسمت چهارم و همچنین پنجم، روند داستانی از مسیر اصلی خود فاصله گرفته و وارد فضایی شد که هم از منطق روایی دور است و هم از انسجام لازم برخوردار نیست.

یکی از ضعف‌های عمده این قسمت، کم‌رنگ شدن منطق از رابطه عاشقانه‌ای است که در ابتدا محور اصلی داستان بود. روایت احساسی که میان شخصیت‌های اصلی شکل گرفته بود، اکنون در حاشیه قرار گرفته و جای خود را به مجموعه‌ای از اتفاقات غیرقابل‌باور و تصمیم‌های عجیب کاراکترها داده است.

تعامل شخصیت‌ها با ساواک که باید یکی از نقاط قوت داستان باشد، نه‌تنها باورپذیر نیست، بلکه از لحاظ منطق روایی نیز چندان قانع‌کننده به نظر نمی‌رسد. شخصیت‌ها بدون آنکه مخاطب را متقاعد کنند، تصمیم‌هایی می‌گیرند که نه با عقل سلیم سازگار و نه با فضای تاریخی سریال هماهنگ است.

علاوه‌بر این، تاسیان نیز مانند بسیاری از سریال‌های نمایش خانگی، گرفتار تکرار معماهای بی‌پاسخ شده است. در قسمت چهارم و پنجم، سوالات زیادی مطرح می‌شود، اما پاسخی برای آن‌ها وجود ندارد و همین امر باعث شده که فیلمنامه از انسجام بیفتد.

به‌جای گره‌گشایی تدریجی، معماهای تازه‌ای به داستان اضافه می‌شود که نه به پیشبرد روایت کمک و نه جذابیت خاصی ایجاد می‌کند. اگر این روند ادامه داشته باشد، تاسیان ممکن است مخاطبان اولیه خود را از دست بدهد و به سرنوشت سریال‌هایی دچار شود که در میانه راه، مسیر خود را گم کردند.

نقد قسمت ششم

نقد سریال تاسیان

قسمت ششم سریال تاسیان توانست نسبت به قسمت‌های قبل، به‌ویژه قسمت پنجم، مسیر منسجم‌تری را در پیش بگیرد. این قسمت به نوعی بازگشت سریال به روایت استاندارد خود بود و از آشفتگی‌های داستانی که در قسمت قبلی شاهد آن بودیم، فاصله گرفت. ساختار داستان در این بخش بهتر سازماندهی شده و ضرباهنگ روایت، متعادل‌تر شده است.

یکی از نکات مثبت این قسمت، بهبود نسبی در ترکیب دو خط اصلی داستان، یعنی وقایع سیاسی و روابط عاشقانه بود. برخلاف دو قسمت قبل که این دو عنصر به‌درستی در کنار یکدیگر قرار نمی‌گرفتند، این بار شاهد هماهنگی بیشتری در روایت آن‌ها بودیم. با این وجود، همچنان جای کار دارد و می‌توان انتظار داشت که در ادامه، این ادغام به شکلی عمیق‌تر و باورپذیرتر پرداخته شود.

در هر صورت برخی ایرادات منطقی در نمایش رویدادها همچنان پابرجاست. نقطه قوت بارز این قسمت، بازی درخشان پانته‌آ پناهی‌ها بود. او با اجرای دقیق و پرجزئیات خود، عمق احساسی قابل‌توجهی به شخصیتش بخشید و در بسیاری از صحنه‌ها، سنگینی روایت را بر دوش کشید.

در مجموع، قسمت ششم تاسیان گامی رو به جلو برای سریال بود. اگرچه هنوز کاستی‌هایی در روایت وجود دارد، اما روند کلی این قسمت نویدبخش بهبود ساختار داستانی در ادامه سریال است.

نقد قسمت هفتم

نقد سریال تاسیان
نقد سریال تاسیان

قسمت جدید تاسیان تلاش کرد تا با افزودن هیجان، مخاطب را درگیر کند، اما این هیجان بیشتر جنبه‌ی تصنعی داشت تا واقعی. داستان همچنان از مشکل اصلی خود یعنی ریتم رنج می‌برد.

اگرچه در لحظاتی سعی شده بود که ضرباهنگ سریع‌تر شود، اما این تغییر آن‌قدر جزئی بود که تأثیر محسوسی بر روند کلی داستان نداشت.

یکی از مشکلات اساسی این قسمت، نبود چالش‌های جدی و غیرمنتظره در روند قصه بود. داستان در مسیری مشخص پیش رفت، بدون آنکه اتفاقی خاص یا چالشی واقعی شخصیت‌ها را تحت فشار قرار دهد-البته به‌جز استرس اولیه امیر برای پیدا نکردن اعلامیه‌هایی که رئیسش به او داده بود.

درام باید مبتنی بر درگیری‌های ملموس باشد، اما در این قسمت بیشتر شاهد موقعیت‌هایی بودیم که تنها ظاهری تنش‌زا داشتند، بدون آن‌که تأثیر ماندگاری بر شخصیت‌ها یا مسیر داستان بگذارند.

همانطور که در هفته‌های گذشته در نقد سریال تاسیان اشاره کرده بودیم، مشخص نبودن موضع شخصیت‌ها نیز همچنان یکی از نقاط ضعف سریال است. در این قسمت هم به وضوح نمی‌توان تشخیص داد که هر شخصیت دقیقاً در کدام سمت این انقلاب قرار دارد.

این ابهام، به جای آنکه بر جذابیت داستان بیفزاید، بیشتر باعث سردرگمی مخاطب می‌شود. در نهایت، تنش‌های ایجادشده در این قسمت بیشتر کاذب بودند تا واقعی. لحظاتی که قرار بود اوج درگیری‌های احساسی و روایی باشند، به دلیل فقدان زمینه‌سازی مناسب، فاقد تأثیرگذاری لازم بودند. تاسیان همچنان نیاز دارد تا در روایت خود انسجام بیشتری ایجاد کند و شخصیت‌ها را با وضوح بیشتری به تصویر بکشد.

نقد قسمت هشتم

نقد سریال تاسیان
نقد سریال تاسیان

قسمت هشتم تاسیان با یک اتفاق شوکه‌کننده آغاز می‌شود؛ خودکشی جمشید که می‌توانست نویددهنده آغاز یک مسیر تازه در روایت باشد؛ اما این شروع پرتنش خیلی زود جای خود را به تکرارهای ملال‌آور داد. دیالوگ‌ها کلیشه‌ای و آشنا هستند، تا حدی که انگار هدف کارگردان صرفاً پُر کردن زمان قسمت بود، نه پیش‌برد داستان.

با گذشت هشت قسمت از پخش سریال، هنوز شخصیت امیر به‌درستی شکل نگرفته و رفتارها و تصمیمات او منطق دراماتیکی دارد. گویی بیننده همچنان منتظر است تا درک درستی از این شخصیت بیابد، اما سریال پاسخی نمی‌دهد. این خلأ در شخصیت‌پردازی، به‌ویژه در مرکزیت روایتی چون امیر، ضربه‌ای جدی به انسجام داستان وارد کرده است.

با این حال، در دل این ضعف‌های ساختاری، دو بازیگر با اجرای درخشان خود، کیفیت اثر را تا حدودی نجات می‌دهند. پانته‌آ پناهی‌ها با بازی حساب‌شده و عمیقش بار احساسی سکانس‌ها را به دوش می‌کشد و بابک حمیدیان نیز در ایفای نقش خود از دقت و ظرافتی بهره می‌برد که توجه‌برانگیز است.

در مجموع قسمت هشتم تاسیان فرصت‌های بالقوه‌ای را که می‌توانست به نقطه عطفی در سریال بدل شود، از دست داده است. با این حال، هنوز می‌توان امیدوار بود که در ادامه، سریال از مسیر تکرار خارج شده و به لایه‌های عمیق‌تری از داستان و شخصیت‌ها ورود کند.

نقد قسمت نهم

نقد سریال تاسیان
نقد سریال تاسیان

قسمت نهم سریال تاسیان به‌طور مشابه با قسمت هشتم، روندی نسبتا یکنواخت و درام‌گونه را در پیش گرفت. در ابتدای قسمت، مانند قسمت‌های گذشته، داستان به‌طور کند و خسته‌کننده‌ای پیش می‌رود و مخاطب کمتر به هیجان و تحولات جدیدی پی می‌برد؛ اما به‌طور معمول، کارگردان در اواخر قسمت، سعی می‌کند تا با اضافه کردن برخی لحظات هیجان‌انگیز، بیننده را مجاب به دیدن قسمت بعدی کند.

اما این ترفند بیشتر از آنکه حس کنجکاوی را در مخاطب ایجاد کند، تنها در حد یک شوک موقت باقی می‌ماند.

همانطور که در نقد سریال تاسیان قسمت 8 گفتیم، در این قسمت نیز بازیگرانی همچون بابک حمیدیان و پانته‌آ پناهی‌ها همچنان عملکردی قابل‌توجه دارند. بازی آن‌ها توانسته است تا حدی از سطح کلی سریال فاصله بگیرد و درخششی در میان سایر بازیگران پدید آورد. به‌ویژه در صحنه‌های احساسی و درام، حضور آنها تماشاگر را به‌خوبی درگیر و لحظات تاثیرگذاری را خلق می‌کند.

اما در این قسمت نیز شاهد برخی سوتی‌ها و مشکلات کارگردانی بودیم. یکی از اشتباهات آشکار، در صحنه خاک‌سپاری منوچهر رخ داد. در این صحنه، آفتابی بودن هوا به وضوح مشاهده می‌شود، اما پس از آن، در صحنه‌ای که دختر منوچهر در باغچه خانه در حال گریه کردن است، ناگهان برف شروع به باریدن می‌کند.

این تغییر شرایط جوی، نه تنها از نظر بصری ناهماهنگ به نظر می‌رسد بلکه به‌نوعی به بی‌دقتی در تولید اشاره دارد که برای سریالی با چنین بودجه و پشتوانه‌ای قابل‌توقع نیست.

در مجموع، قسمت نهم سریال تاسیان نتوانست تغییرات چشمگیری را در روند داستان یا کیفیت کلی خود ایجاد کند. اگرچه برخی صحنه‌های هیجان‌انگیز و بازی‌های خوب بازیگران ممکن است لحظات خوشایندی برای تماشاگران ایجاد کنند؛ اما  همچنان مشکلات داستانی و گاهی ناهماهنگی‌های فنی باعث می‌شود که سریال همچنان در سطح متوسط باقی بماند و نتواند پتانسیل‌های خود را به‌طور کامل به نمایش بگذارد.

نقد قسمت دهم

نقد سریال تاسیان
نقد سریال تاسیان

قسمت دهم سریال تاسیان شاید در نگاه نخست آرام‌تر از چند قسمت ابتدایی به‌نظر برسد، اما دقیقاً همان جایی ایستاده که باید باشد؛ نقطه‌ای که داستان بالاخره اجازه می‌دهد عشق میان امیر و شیرین جان بگیرد و از مرز اشاره‌ها و نگاه‌ها عبور کند.

این قسمت، با دور شدن از تنش‌های سیاسی پرحرارت اولیه، به لحظه‌ای احساسی و انسانی می‌رسد که از همان آغاز سریال به آهستگی در حال شکل‌گیری بود.

نکته قابل توجه این است که سریال همچنان بی‌پرده سراغ فضای امنیتی و تاریک ساواک می‌رود؛ بخشی که در چند قسمت نخست، واکنش‌های فراوانی را برانگیخت و حتی تا آستانه توقیف هم پیش رفت؛ اما عجیب است که اکنون با کاهش هیاهوی بیرونی، تاسیان با تمرکز بیشتر بر روابط انسانی، توانسته بالانس بهتری میان روایت سیاسی و عاشقانه ایجاد کند.

پیشرفت تدریجی رابطه امیر و شیرین در این قسمت نتیجه مقدمه‌چینی دقیق و حساب‌شده‌ در قسمت‌های قبلی‌ست. این عشق در خلأ اتفاق نمی‌افتد، بلکه در دل خشونت، ناامنی و اضطراب می‌روید و شاید همین تضاد است که آن را باورپذیرتر و تأثیرگذارتر می‌کند. عشق در تاسیان صرفاً یک فضاسازی فرعی نیست، بلکه راهی است برای دیدن انسان‌هایی که زیر سایه سیاست، هنوز به دنبال زندگی و معنا هستند.

روند داستان در قسمت دهم اگرچه با ریتمی آرام‌تر پیش می‌رود، اما خسته‌کننده نیست. گفت‌وگوها پخته‌اند و بازی‌ها همچنان در سطح خوبی قرار دارند. تنها نکته‌ای که شاید بتوان به آن ایراد گرفت، محدود بودن دایره رخدادهاست؛ این قسمت می‌توانست با افزودن یکی دو خط داستانی فرعی یا نمایش گسترده‌تری از فضای اجتماعی، پویایی بیشتری پیدا کند.

در مجموع، قسمت دهم تاسیان گام بلندی برای عبور از یک روایت صرفاً سیاسی به سمت یک درام انسانی‌تر بود؛ گامی که اگر به‌درستی ادامه پیدا کند، می‌تواند سریال را در نیمه دوم مسیرش به نقطه‌ای قابل‌توجه برساند.

نقد قسمت یازدهم

نقد سریال تاسیان
نقد سریال تاسیان

قسمت یازدهم سریال تاسیان بیش از آنکه پیش‌برنده داستان باشد، توقفی طولانی بر مدار آشنای تعلیق‌های عاطفی و درجازدن‌های روایی بود. در این قسمت، تنها یکی دو سکانس توانستند گره‌هایی از مسیر داستان را باز کنند یا دست‌کم مخاطب را به ادامه‌ی مسیر امیدوار نگه دارند.

باقی زمان صرف موقعیت‌هایی شد که تکرار آن‌ها، دیگر نه تنها لذت‌ تماشای عاشقانه‌ای خالص را نمی‌سازد، بلکه به فرسایش رابطه‌ها و باورپذیری شخصیت‌ها نیز دامن می‌زند.

بزرگ‌ترین ضعف قسمت اخیر را می‌توان در نحوه‌ی نمایش عشق میان شخصیت‌ها به‌ویژه در مورد شخصیت امیر (با بازی هوتن شکیبا) دید. عشقی که به نظر می‌رسد بیشتر مبتنی بر دیالوگ‌های شعارگونه و موقعیت‌های تکراری است تا یک ارتباط ارگانیک و باورپذیر. شکیبا بازیگر توانایی است؛ اما وقتی بستر روایی دچار رخوت باشد، حتی بهترین بازیگرها نیز نمی‌توانند نجات‌دهنده اثر باشند.

آنچه تاسیان در قسمت‌های آغازین وعده داده بود، یعنی روایتی احساسی، آرام و ریشه‌دار از یک رابطه عاشقانه، حالا در میانه‌های فصل درگیر یک الگوی سینوسی شده است: یک قسمت خوب با پیشرفت‌های ملموس و کشش داستانی و پس از آن، قسمت‌هایی که بیشتر به حفظ ظاهر و کش‌دادن روایت شباهت دارند تا ادامه یک مسیر دراماتیک منسجم.

تاسیان بیش از هر چیز به اتفاق نیاز دارد. نه لزوماً حادثه یا گره‌های بزرگ، بلکه لحظاتی که شخصیت‌ها را به چالش بکشد، روابطشان را عمق ببخشد و مخاطب را درگیر یک مسیر انسانی کند. تا اینجا، سریال بارها نشان داده که توان خلق چنین لحظاتی را دارد؛ اما استمرار در این مسیر چیزی است که هنوز به آن نرسید.

همانطور که در نقد سریال تاسیان نیز اشاره کردیم، اگر این اثر می‌خواهد تا پایان راه در دل مخاطب بماند، باید از این بی‌تصمیمی‌های روایی فاصله بگیرد و با جسارت بیشتری دست به انتخاب بزند. در غیر این صورت، حتی با حضور بازیگران توانا، نمی‌تواند از دام تکرار و کندی فرار کند.

نقد قسمت دوازدهم

نقد سریال تاسیان
نقد سریال تاسیان

قسمت جدید سریال تاسیان با عنوان چهارشنبه‌سوری علی‌رغم نام نویدبخش‌اش، نتوانست به‌عنوان قسمت چهارشنبه‌سوری عمل کند و ما نهایتاً 5 دقیقه دیدیم که فضای این جشن را داشت؛ اما باید به تینا پاکروان تبریک بگوییم چون بازسازی جذابی از این آیین قدیمی ایرانی برای ما به‌نمایش گذاشت.

شاید مهم‌ترین نقد به این قسمت و نقد سریال تاسیان ، گذشت دو ماه زمانی بدون پرداخت دقیق داستانی باشد؛ پرشی که به‌جای تعلیق، ضرب‌آهنگ داستان را دچار گسست کرده و پیوند عاطفی مخاطب با برخی کاراکترها را سست می‌کند.

یکی از مهم‌ترین اشکالات بصری این قسمت، خانه‌ای است که امیر در آن سکونت دارد؛ فضایی که به لحاظ طراحی صحنه، کمترین ارتباط را با حال‌و‌هوای آن دوران دارد و بیش از آن‌که یادآور سال‌های پرتلاطم انقلاب باشد، بیشتر شبیه لوکیشنی امروزی است. این ضعف طراحی، تأثیر مستقیمی بر باورپذیری روایت گذاشته و مخاطب را از فضای تاریخی مورد نظر سریال جدا می‌کند.

در خط داستانی دیگر، آزادی پدر شیرین بلافاصله با صحبت‌هایی درباره مهاجرت به پاریس همراه می‌شود؛ تغییری ناگهانی که نه از منظر روانی شخصیت‌ها منطقی است و نه با فضای اجتماعی و شرایط امنیتی آن دوران همخوانی دارد. این تغییر جهت، مخاطب را از فضای واقع‌گرایانه اثر دور می‌کند و باعث می‌شود در باور تصمیم‌های کاراکترها دچار تردید شود.

از سوی دیگر، بابک حمیدیان با قدرت بیان دیالوگ‌ها و کنترل خوب بر لحن، یکی از معدود نقاط قوت بازیگری این قسمت است، اما شخصیت او به‌عنوان یک مرد دهه پنجاهی چندان قانع‌کننده ترسیم نشده است.

در مقابل، مهران مدیری برخلاف انتظار، بازی‌ای خشک و کم‌رمق ارائه می‌دهد که نه به عمق شخصیتی‌اش کمکی می‌کند و نه به درگیری‌های احساسی داستان جان می‌دهد.

در نهایت، واکنش شخصیت‌ها به کشف هویت زن جمشید و تغییر ناگهانی فضای تلخ به لحنی نسبتاً شاد، آن‌قدر سریع و ساده‌انگارانه رخ می‌دهد که وزن درام را از بین می‌برد. چنین چرخش‌های سریع عاطفی، بدون بسترسازی مناسب، از تأثیرگذاری داستان می‌کاهند.

قسمت چهارشنبه‌سوری با ضعف در منطق روایی، طراحی صحنه و شخصیت‌پردازی، به یکی از اپیزودهای تاسیان بدل شد و امیدواریم در قسمت‌های آینده، سریال به همان مسیر پخته و دقیق نخستین اپیزودهایش بازگردد.

نقد قسمت سیزدهم

نقد سریال تاسیان
نقد سریال تاسیان

قسمت سیزدهم تاسیان سرانجام مسیری عاشقانه را بی‌وقفه دنبال می‌کند؛ اتفاقی که می‌توان آن را یک نقطه قوت دانست، چون برخلاف قسمت‌های پیشین، دیگر عشق بهانه‌ای برای طرح مسائل سیاسی نیست، بلکه خودش در مرکز توجه است. این تمرکز، باعث شده روایت احساسی داستان ملموس‌تر و باورپذیرتر شود.

یکی از سکانس‌های درخشان این قسمت، قطع ناگهانی صحنه برای آوردن کیک تولد است؛ لحظه‌ای که با هوشمندی کارگردان نه‌تنها ضرباهنگ داستان را حفظ می‌کند، بلکه بار دراماتیک صحنه را نیز افزایش می‌دهد.

با این حال، برخی عناصر همچنان باورپذیر نیستند. مثلاً اشاره به طرح زوج و فرد در دهه 50، در حالی که اصلاً چنین چیزی در آن دوره وجود نداشته، فضای روایت را ساختگی می‌کند. این اشتباه‌های تاریخی، برای سریالی که مدعی واقع‌گرایی و استناد به دوره‌ای حساس است، ضربه می‌زند.

هوتن شکیبا، با وجود توانایی‌هایش، هنوز نتوانسته شخصیت یک عاشق در بستر انقلاب را به‌درستی جان ببخشد. بازی او نه گرمای عشق دارد و نه التهاب آن روزها را بازتاب می‌دهد.

پخش ترانه نیاز از فریدون فروغی در صحنه‌ای که مربوط به بیش از 40 سال پیش است، بی‌دقتی دیگری است. چرا که این آهنگ 34 سال پیش ساخته شد و این ناهماهنگی زمانی، باعث سلب اعتماد مخاطب نسبت به دقت تاریخی اثر می‌شود.

در نهایت، شاید مهم‌ترین ایراد این قسمت، فاصله‌ی زیادش با شعر تاسیان باشد؛ سریالی که قرار بود از شعر الهام بگیرد، حالا بیش از هر چیز شبیه داستانی جدا و بی‌ربط شده است؛ اما باتوجه به نحوه پایان‌بندی این قسمت، می‌توان منتظر قسمت آبنده در هفته بعد شد.

نقد قسمت چهاردهم

نقد سریال تاسیان
نقد سریال تاسیان

قسمت چهاردهم سریال تاسیان مانند دیگر قسمت‌ها، با وجود برخی نقاط قوت در روایت، همچنان درگیر ضعف‌هایی در منطق داستانی و بازی بازیگرانی مانند هوتن شکیباست که نمی‌توان به‌سادگی از کنارشان گذشت.

یکی از موارد بارز، کل‌کل ابتدایی میان امیر و پدرش است؛ در‌حالی‌که شرایط حاد و بحرانی حاکم بر امیر به تصویر کشیده می‌شود، چنین جدلی از جنس لج‌بازی‌های روزمره پدر و پسری به نظر می‌رسد و تناسبی با موقعیت وخیم موجود ندارد. همین مسئله باعث می‌شود تا مخاطب نتواند به‌درستی با احساسات شخصیت‌ها همذات‌پنداری کند؛ اما برای نشان دادن فاجعه تصادف، چنین تنشی نیاز بود.

ورود ناگهانی امیر به خانه و ابراز جمله‌ی ساده‌ای چون «حالم بده»، بدون زمینه‌سازی کافی، ضربه دیگری به باورپذیری داستان وارد می‌کند. نبود مقدمه در قسمت سیزدهم یا نمایشی از درگیری درونی شخصیت، این لحظه را تبدیل به نقطه‌ای تصنعی و فاقد عمق کرده است؛ اما بخشی از داستان که به بهره‌برداری از ماشین پدر امیر برای تصادف با آقای نجات مربوط می‌شود، از معدود لحظاتی‌ست که با پیچیدگی و تعلیق مناسب، پیشرفت دراماتیکی در روایت ایجاد می‌کند و تنشی واقعی میان شخصیت‌ها می‌سازد.

متأسفانه، این کیفیت در بخش‌های دیگر دیده نمی‌شود؛ به‌ویژه در سکانس ICU که نه تنها تصویر‌برداری و نورپردازی آن فاقد خلاقیت است، بلکه استفاده‌ی نابه‌جا از موسیقی داریوش اقبالی، لحظه را از بار احساسی تهی می‌کند.

در ادامه، همانطور که هفته‌های گذشته در نقد سریال تاسیان به آن اشاره کردیم، رفتارهای امیر نیز همچنان غیرمنطقی به‌نظر می‌رسند. واکنش عجیب او به کودک که به جای پنهان‌ شدن، برخوردی خشن با او دارد، درک و همراهی با شخصیت را برای مخاطب، آن هم در چنین شرایطی دشوار می‌سازد.

در زمینه بازیگری نیز، مهسا طهماسبی در انتقال سکانس‌های احساسی، خصوصاً لحظات گریه، ناموفق عمل می‌کند. واکنش‌های او سطحی و بدون ظرافت احساسی‌اند، به‌گونه‌ای که لحظات دراماتیک به‌جای اثرگذاری، حالت گل‌درشت پیدا می‌کنند.

اما با تمام نقص‌های کیفی و داستانی، تاسیان تازه داستان خود را در میان شعری که از آن الهام‌برداری کرده است، می‌بیند.

نقد قسمت پانزدهم

نقد سریال تاسیان
نقد سریال تاسیان

قسمت پانزدهم سریال تاسیان با وجود تلاش برای ایجاد لحظات احساسی و دراماتیک، بیش از هر زمان دیگر زیر بار ضعف‌های اجرایی و روایی خم شد. این قسمت نه‌تنها در پیشبرد داستان ناکام بود، بلکه با انتخاب‌های اشتباه در گریم، بازیگری و منطق روایی، مخاطب را بارها از فضا و باورپذیری قصه بیرون می‌کشد.

نخستین مسئله، گریم مهسا طهماسبی است که از لحاظ حرفه‌ای غیرقابل‌قبول است. کبودی‌های زیر چشم او، به‌جای اینکه نماد شب‌بیداری یا گریه‌ی طولانی باشند، بیشتر به رنگ‌گذاری اشتباه شبیه‌اند. این نوع گریم ضعیف، لطمه‌ای جدی به باورپذیری وضعیت روحی شخصیت وارد کرده است.

هوتن شکیبا در نقش امیر، شخصیتی که کارگردان اصرار دارد او را شبیه به جوانان پیش از انقلاب نشان دهد، در این قسمت هم نتوانسته به آن باور تاریخی و شخصیتی نزدیک شود. لحن، پوشش و رفتار او هیچ‌کدام تداعی‌گر یک جوان دهه‌ی پنجاهی نیستند و همین باعث فاصله‌گیری بیشتر مخاطب از روایت سریال می‌شود.

یکی از آشکارترین نقص‌های منطقی قسمت پانزدهم، ماجرای ترخیص شخصیت آقای نجات از بیمارستان است. چنین گاف‌هایی، آن‌هم در مجموعه‌ای که بر پایه‌ی درام اجتماعی و واقع‌گرایانه بنا شده، از اعتبار کلی آن می‌کاهد.

بازی صابر ابر همچنان یکی از نقاط ضعف سریال است. او در تمام اپیزودها، از جمله این قسمت، با بی‌روح‌ترین شکل ممکن دیالوگ‌ها را ادا می‌کند. نبود تنوع احساسی در اجرای او، بیشتر شبیه بازخوانی یک متن تمرینی است تا بازی در یک سریال جدی.

در نهایت، یکی دیگر از لحظات گنگ این قسمت مربوط به غش کردن همسر آقای نجات است. با آنکه چنین لحظه‌ای می‌توانست آغازگر بحرانی احساسی یا تعلیقی تازه باشد، سریال ناگهان بدون هیچ توضیحی از آن عبور می‌کند و نه نشان می‌دهد چه بر سر این شخصیت آمد و نه اینکه چگونه به خانه بازگشت. این حذف بی‌مقدمه، عملاً ارزش آن سکانس را به صفر می‌رساند.

نظر شما درباره‌ی مطلب تحلیل سریال تاسیان چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.

source

توسط siahnet.ir